به گزارش
شفا آنلاین، بنیامین
باربر، یکی از جامعهشناسان برجسته معاصر زمانی گفته بود: «من افراد را به
ضعیف و قوی یا موفق و ناکام تقسیم نمیکنم. من آنها را به یادگیرنده و
ناتوان در یادگیری تقسیمبندی میکنم.» ما چطور میتوانیم بگوییم که فردی
در یادگیری ناتوان است؟ همه افراد با نیروی یادگیری شدیدی به دنیا میآیند.
کودکان هر روز مهارتهایشان را گسترش میدهند، نهتنها مهارتهای ساده که
مهارتهای دشواری همچون راه رفتن و سخن گفتن.
آنها هیچوقت به این نتیجه
نمیرسند که تلاششان فایدهای ندارد یا سختتر از آن است که از پسش برآیند.
کودکان از اشتباه کردن یا تحقیرشدن نگران نمیشوند. آنها راه میروند،
زمین میخورند و باز بلند میشوند و به حرکتشان ادامه میدهند. واقعاً چه
اتفاقی میافتد که ما یک نقطه پایان بر این یادگیری بیانتها میگذاریم؟
پاسخ آن این است:
چارچوب ذهنی ثابت.
چارچوب
ذهنی ثابت (FIXED MINDSET) جوابگوی موفقیت نیست. باهوش و با استعداد بودن
برای دستیابی به خواستههایمان کفایت نمیکند.
تمایل
به بیعیبونقص بودن یک بیماری است که از آن به بیماری مدیرعاملی یا CEO
Disease یاد میشود. مدیرعاملهای بسیاری وجود دارند که به این بیماری
مبتلا هستند، بیماری که میتواند در برخی موارد حتی کشنده باشد. باوجودی که
مسلماً وقایع دردناکی در زندگی افراد، موجب اتخاذ رویکرد «چارچوب ذهنی
ثابت» میشود، اما بههرحال ذهنیت یا چارچوب ذهنی ثابت دستورالعمل مناسبی
برای غلبه بر موانع نیست. اگر شکست برای شما به معنای نداشتن صلاحیت یا
توانایی لازم است، میخواهید با آن، چه کنید؟ فقط ذهنیت شماست که میتواند
به شما در پیدا کردن راهحل کمک کند.
شاید
از خود بپرسید که من چطور میتوانم متوجه شوم که چارچوب ذهنی من از کدام
گروه است؟ پاسخ با چند پرسش روشن میشود. درعینحال توجه به گفتوگوهای
درونی، زمانی که میخواهید موفقیت و یا شکستی را تبیین کنید، این
پرسشهامیتواند به شما در شناخت این امر کمک کند. البته یکی دیگر از
راههای شناسایی نیز پاسخ دادن به این پرسش ابتدایی درباره ادیسون و اختراع
لامپ برق اوست.
اغلب
افراد فکر میکنند اطلاعات درستی درباره ادیسون دارند. او را در حالی تصور
میکنند که بهتنهایی در کتوشلواری سفید در اتاق شبیه به آزمایشگاهش
نشسته و به یک لامپ نگاه میکند و ناگاه میگوید: «روشن شد.» اما واقعیت
این است: ادیسون نهتنها بهتنهایی کار نمیکرد که 30 دستیار داشت که اغلب
آنها متخصص بودند. او و همکارانش اغلب، ساعات بسیاری را در یک آزمایشگاه
بزرگ با بودجهای بزرگ میگذراندند و اختراع لامپ برق، نه یک اتفاق خاص
برای ادیسون که نتیجه تلاش فراوان او و همکارانش بود. درواقع درست است که
ادیسون فردی باهوش بود، اما اینکه تصور کنیم او یک استثنا بود و دیگرکسی
این توانایی را نداشت، برداشتی نادرست است. درواقع کسانی که بر استثنایی
بودن ادیسون پافشاری میکنند موفقیت او را به هوش بالای او نسبت می دهند
چارچوب ذهنی ثابتی دارند.Mindsetonline