وقتی با خود میاندیشیدم که واقعا برای سالمتر بودن و بهتر زندگی کردن هم، باید به مردم هشدار داد؟ طی سه سال اخیر، بیشتر از همیشه باور کردم که پاسخ، مثبت است. انگار بشر امروز، خودش را کمتر از همیشه دوست دارد و علیرغم افزایش آگاهیها، چون کودکی باید مرتب به او هشدار داد و خطرهای پیش رویش را بازگو کرد.
گویی زندگی ماشینی او را از خویشتن خویش دور ساخته و حالا لازم است خوب زندگی کردن، دوست داشتن، دوری از خشم و عصبیت و مهربان بودن با خود و دیگران را به یادش آورد و باید به او گفت که برای داشتن زندگی سالم باید در زمینههای گوناگون از تغذیه و تحرک فیزیکی، روابط فردی و اجتماعی تا دوری از دخانیات، الکل و مواد مخدر و محرک را بیاموزد.
باید برای این کارها مطالعه کند و سواد خود را افزایش دهد تا در بزنگاهها گزینههای سالم را برگزیند. یعنی کالا، خدمت و روابط سالم را آگاهانه انتخاب و از آنچه سلامت جسمی و روحیاش را به خطر میاندازد، دوری کند. این گام نخست است؛ ما علاوه بر انتخاب، اقدام و پایبندی به رفتار و گزینههای سالم، باید سفیر سلامت هم باشیم و رفتار سالم را به اعضای خانواده، محله، محل کار و ... هم معرفی کنیم.
دیروز در جمع سفیران سلامت دانش آموزی به آنها تاکید کردم که اگر می خواهند برای سلامت همکلاسیهایشان اثربخش باشند، باید ابتدا خود به آنچه میگویند، عمل کنند.
و در مرحله بالاتر؛ حکومت، از سیاستگذاران تا نمایندگان مردم هم وظایف مهمی در این حوزه دارند که باید با قانونگذاری مناسب و اجرا و نظارت بر آن به ارتقای سلامت جامعه کمک کنند.
در این خصوص باز هم مینویسم.»