شفا آنلاین : ظاهرا شغلشان با دیگر شغلها متفاوت است. با سنگ، چوب و آهن و خرده ریزههای الکترونیکی کار نمیکنند، سرو کارشان با تن است و آدمها ، زنده و مرده !
به گزارش شفا آنلاین ، بسیاری از ما نگاه خاصی نسبت به شغلشان داریم، اما خودشان کارشان را خدایی می دانند و نگاه و تصورشان به مرگ متفاوت از دیگران است. سر و کارشان با انسان های بی جان در یک سوی ماجرا و انسان های زنده آن سوی شیشه است. شاید خدا را بسیار بیشتر از ما و در همه لحظات شاهد بر اعمال خودشان می دانند و به همان اندازه زندگی را فانی و به خاطر همین طرز فکر تلاش می کنند تا از گناه دوری کنند.
مثل همه ما در این شهر با مشکلات بسیار زندگی می کنند و حتی به خاطر نگاه ما به شغل آنها در معذوریت و محدودیت هستند. نگاه دردآوری که گویی با دیگران تفاوت و یا چیزی را ندارند که همه ما داریم اما غسال ها و غساله ها هم دغدغه اجاره خانه دارند؛ پول مدرسه بچه ها، قسط های تلمبار و ... و البته دل مشغولی هایی که همه کارها به همراهشان دارند.
روزشان در سالن تطهیر با شستشوی اموات آغاز و باز هم با شستشوی اموات به پایان می رسد درست مثل شروع روز در یک فروشگاه نیست اما اگر خوب نگاه کنی مهمتر و حساس تر و مهربانانه تر و کم توقع تر است.
روح الله مرادی اهل یزد - جوان 24 ساله ای که پنج سال در این شغل سابقه دارد. قبل از ورود به این شغل در تعمیرگاه محل خود کار می کرده و به عنوان یک تعمیرکار ماهر شناخته شده بوده است و به ایسنا از نحوه ورود و علاقه اش به این کار می گوید: یک بار برای تعمیر آمبولانس آرامستان یزد به آنجا رفتم. آمبولانس قدیمی بود و امیدی به تعمیر آن نبود اما من به خوبی تعمیرش کردم. بعد از اتمام کار درخواست کردم شستشوی یک میت را ببینم.
با اسرار بسیار قبول کردند. برای اولین بار وارد سالن تطهیر شدم؛ به محض وارد شدن ، در از پشت بسته شد؛ این روالی بود که همیشه اتفاق می افتد و در ورودی بعد از ورود افراد بسته می شود، اما برای من خیلی ترسناک بود. میتی آورده شد که سرش به شدت آسیب دیده بود، غسالی که آنجا بود می دانست من تا به حال میت ندیده ام و می ترسم و به من گفت این جنازه را بچرخان و نگه دار و خودش از اتاق خارج شد.
روح الله در ادامه ماجرای ورودش به این کار را اینطور ادامه می دهد: در 20 دقیقه ای که نبود مدام به جنازه ای که نگه داشته بودم نگاه می کردم و از ترس به شدت عرق کرده بودم. بعد از این که برگشت کمی از من به دلیل این که آنجا مانده بودم، تشکر کرد و خیلی عادی به کارش ادامه داد. همین مسئله باعث شد به این کار علاقمند شوم؛ جمعه ها می رفتم آنجا و کمک می کردم و در عین حال کار را یاد می گرفتم. همکاران امروزم کمک کردند و ظرف یک ماه این کار را یاد گرفتم.
روزی چهار جنازه می شویم
او هم مانند بسیاری از غسال ها و غساله ها به بعضی بی توجهی ها در خصوص مزایا و حقوقشان اعتراض دارد، اما در پاسخ به این سوال که آیا از کارت راضی هستی؟ گفت: اگر مقداری وضع مالی بهتری داشتم برای رضای خدا این کار را در هر کجای کشورم به صورت افتخاری انجام می دادم اما در حال حاضر به پولش احتیاج دارم. شغل ما از لحاظ شرعی مسئولیت سنگینی دارد. کسی می تواند غسال شود که نیت پاک داشته باشد. در کار ما یک تکلیف الهی وجود دارد.
وی با شوق و رضایت ادامه می دهد: رییس سازمان بهشت زهرا(س) به تمام نیروها توجه می کند و مشکل شخصی و یا خانوادگی نیروهایش را برطرف می کند. من در حال حاضر نیروی قراردادی هستم و امیدوارم در آینده استخدام و رسمی شوم. به طور میانگین روزانه چهار جنازه را به تنهایی غسل می دهم و کفن می کنم ،اما روال کار در استان یزد به این صورت است که تنهایی کار می کنیم. سختی کار همیشه هست اما من جوان هستم و هیچگاه در این کار کم نمی آورم. وقتی مکانیک بودم می توانستم ماهی دو میلیون تومان حقوق بگیرم اما در حال حاضر 700 هزار تومان حقوق می گیرم ولی اگر ماهی 100 هزار تومان هم بود باز این کار را انجام می دادم؛ ادعا نمی کنم وضعیت مالی خوبی دارم اما این کار را دوست دارم و انجامش می دهم.
روح الله مرادی که تا مقطع دبیرستان به تحصیلات خود ادامه داده است، در خصوص لطفی که خداوند همیشه نسبت به او داشته است می گوید: شش سال است ازدواج کرده ام و فرزند دار نمی شدم هزینه های سنگینی کردم و به دکترهای زیادی مراجه کردم اما خداوند پس از این شش سال به من لطف کرد و فرزندی خوب و سالم عطا کرد من این لطف ها را که بارها در زندگی ام تکرار شده است مدیون این کار خدایی می دانم. حالا دخترم هم وقتی بزرگ شد تشویقش می کنم اگر خودش خواست این کار را انتخاب کند و انجام دهد.
وی در خصوص نگاه مردم جامعه نسبت به شغلش می گوید: وقتی می فهمند مکانیک بودم و حالا رفتم سر این شغل می گویند جوان هستی چرا این کار را کردی اما وقتی صحبت می کنم راضی می شوند و متوجه می شوند این شغل چه ارزش های معنوی به انسان می دهد.
این غسال جوان عجیب ترین خاطره خود را تطهیر جوانی عنوان کرد که خود را دار زده بود و در ادامه می گوید: پیش خودم سوال می کردم چرا یک انسان باید خود را دار بزند؛ کسی که خود را دار می زند دیگر جایش در بهشت نیست، چنین اتفاقی نباید در مملکتمان بیفتد. برای ما هر فردی با هر شرایطی که از دنیا رفته باشد فرقی ندارد و به یک روش کارش را انجام می دهیم و به این موضوع توجه نمی کنیم این فردی که تطهیر می کنیم خوب بوده یا بد، قرار نیست به حساب کسی رسیدگی کنیم در جایگاهی نیستیم که برای کسی قضاوت کنیم.
اما حمید امراللهی - 37 ساله غسال دیگری از ساوه است که از کارش روایت متفاوتی دارد و از زمانی شروع می کند که حتی نمی توانسته در کنار یک میت چند لحظه بیاستد و به ایسنا می گوید: کمتر کسی باور می کند که زمانی برای شستشوی یک میت حتی نمی توانستم بایستم و فرار می کردم اما به لحاظ شغلی در شرایطی قرار گرفتم که مجبور شدم وارد این شغل شوم. اما حالا و پس از دو سال از زمانی که وارد این شغل شدم احساس می کنم به خدا نزدیکتر شدم . گناه کمتر مرتکب می شوم و از این لحاظ خدا را شاکرم.
مامور غصب جان کسی نیستیم
او ادامه می دهد: افرادی هستند که حتی با من دست نمی دهند ، انگار مامور غصب جان عزیزانشان یا خودشان هستیم ولی فردی هم هست که ارزش کار ما را می داند و در زمان تطهیر با من دست می دهد. شغل سختی است و هر کسی این کار را انجام نمی دهد. حقوق، کل مزایا و اضافه کاری من در ماه از 550 هزار تومان بیشتر نمی شود. دو فرزند دارم و با این حقوق باید یک خانواده چهار نفره را از این ماه تا ماه دیگر بچرخانم و گاهی پیش آمده که فرزندم چیزی از من خواسته و شرمنده شده ام.
وی در ادامه از دفعات متعدد ارائه نامه و طرح مشکلاتشان با مسئولان می گوید و اینکه توجه بیشتر به وضعیت رفاهی غسال ها لازم است و اضافه می کند: گاهی شده فرزندم چیزی از من خواسته و شرمنده شده ام. شرمندگی از فرزند درد خوبی نیست. به خاطر وابستگی ام به بچه هایم هر بار که بچه ای کم سن و سال را غسل می دهم منقلب می شوم. یکبار وقتی کودک شش ساله ای را غسل می دادم گریه ام گرفته بود اما در همین حال خنده آن بچه را به وضوح دیدم.
حمید ادامه می دهد: نظر مردم نسبت به شغلم خیلی برایم مهم نیست کار من معنوی است اما از مردم خواهش می کنم بین خودشان ما را هم ببینند. ما هم مثل همه کسانی هستیم که شغلی دارند و شغلشان به درد جامعه می خورد. امیدوارم مردم به دیدی نگاه کنند که ما هم بتوانیم راحت کارمان را انجام دهیم نه این که بترسند و از ما دوری کنند.
سختی این شغل چه به لحاظ فیزیکی و چه روحی و روانی بر کسی پوشیده نیست. شغلی که شاید به گفته خودشان کمتر کسی قبول کند لازم است به مشکلاتشان رسیدگی شود و مطالباتی که در خصوص حقوق و مزایای کاریشان دارند و سال ها بی پاسخ مانده است رسیدگی شود.
ممکن است شرایط بسیاری از غسال ها و غساله های بهشت زهرای تهران یا آرامستان های هر نقطه دیگر کشورمان شرایط متفاوتی داشته باشند و نوع کارشان در غسل اموات متفاوت باشد اما آنچه که همه جا و همیشه به شکل آزاردهنده وجود داشته، نه کمبود امکانات و دغدغه شغلی، بلکه سنگینی نگاه همسایه و هم محلی و فامیل و همه مردم شهر نسبت به این قشر شریف است و این همان چیزی است که باید برطرف و یا اصلاح شود.