شفا آنلاین: اگر ياد نگيريد فكر كنيد بزودي كساني پيدا ميشوند كه به جاي شما فكر كنند. بر اين اساس اگر به كودكان فكر كردن ياد ندهيم دوستاني پيدا خواهند شد كه براي آنها فكر كنند و شايد از بين آنها برخي باشندكه آنها را به مسيرهاي نادرست هدايت كنند. آيا تفكر آموختني است؟ اگر آري، آيا قواعد آن را ميدانيم؟ همچنين ويژگيهاي تفكر انتقادي چيست؟ پرورش تفكر انتقادي در كودكان، مهارتها و ظرافتهاي خاصي را ميطلبد چراكه فرد ميتواند با استفاده از تفكر انتقادي، توانايي مقابله با مشكلات و تصميمگيري در برابر مسائل مطرح شده در زندگي و در نهايت مديريت برآنها را پيدا كند.
به گزارش شفا آنلاین ،كودكان برخلاف تصور ما ميتوانند فراتر از مرزبنديهاي ساخته ما بينديشند. بايد به آنها ياد دهيم و بياموزيم كه چگونه آموختههاي خود را تحليل كرده و آن را نقد كنند.در واقع قدرت نقد كردن را در آنها پرورش داده و فرايندهاي موجود را به آنها نشان دهيم.
روانشناسان براين عقيدهاند كه از همان ابتدا بايد به كودك بياموزيم فكر كند، نقد كند و در نهايت انتقادات خود را بازگو كند.
دكتر سعيد ناجي عضو هيأت علمي گروه فلسفه براي كودكان پژوهشگاه علوم انساني ميگويد: برخي از روانشناسان براين باورند كه تواناييهاي منطقي از ابتدا در ذهن كودكان وجود دارد به گونهاي كه حتي در مراحل اوليه هم آنها اين توانمنديها را بروز ميدهند. مثلاً در نوع انتخابهايشان، فعاليت هايشان و حركات خود به اشكال مختلف اين توانمنديها بروز ميكند و به تدريج كه بزرگ ميشوند ذهنيت منطقي تبديل به قواعد صوري ميشود كه بزرگترها ميتوانند با كمك به آنها اين قواعد و اصول صوري را پرورش دهند.او ميافزايد: بهطور مثال كودكان استدلالهاي زيادي در ذهن دارند كه در صحبتهايشان حتي در سنين پايينتر نيز ارائه ميدهند اما به تدريج اين استدلالها به صورت قواعد و اصول خود را نشان داده و از اين رو بذر منطق و ذهن انتقادي در آنها شكل ميگيرد.به گفته ناجي، جنبه انتقادي ذهن به جنبه منطقي ذهن برمي گردد. از آنجا كه ناسازگاري امري منطقي است از اين رو دو جمله ناسازگار نميتواند معنايي يكسان دهد و هردو درست باشد. اين همان ذهنيت انتقادي است. يعني بخشي از منطق متعلق به ارائه نظرات جديد است و بخشي از آن متعلق به رد نظرات. بخشي كه متعلق به رد نظرات است ميتواند ذهنيت انتقادي كودكان را شكل دهد.محمد پيروي خامنه نيز براين باور است كه نقد كردن به عوامل زيادي مثل آگاهي بيشتر، علم بيشتر و حتي تحصيلات بستگي دارد كه كمك ميكند درك افراد عميق ترشده و بتوانند بهتر نقد كنند. در كودكان نيز رشد اين عوامل ميتواند موجب رشد ذهن آنها شود.
آموزش از خانواده
اين روانشناس ميافزايد: آموزش كودك از خانواده شروع ميشود. وقتي صحبت از كودك ميشود بياختيار پدر و مادر و خانواده در كنار او قرار ميگيرد. كودكان ما ناظر بر اعمال رفتار پدر و مادر خود هستند و رفتار آنها مستقيماً بر آنها تأثيرگذار است.
اما ناجي معتقد است كه ذهنيت انتقادي از ابتدا در كودكان وجود دارد و كودكان به تدريج به مهارتهاي بيشتري در اين زمينه دست پيدا ميكنند. بذر تفكر انتقادي در ذهن كودكان وجود دارد اما ما بايد كمك كنيم كه آنها در آزمون و خطا بتوانند اين بذر را رشد دهند و به شكل واضح و شفاف درآورند. يعني ما ميتوانيم با تمرين كردن با آنها مغالطهها را به آنها ياد دهيم كه وقتي بزرگترها مغالطه ميكنند و سر بچهها ميخواهند كلاه بگذارند بچهها كشف ميكنند كه اين مغالطه است. ما بايد كمك كنيم كودكان بتوانند نظرات خود را ارائه دهند. در واقع كمك ميكنيم كه كودكان مهارتهاي تفكر انتقادي از جمله كشف مغالطه در استدلال را كم كم ياد بگيرند تا اول خود مغالطه نكنند و دوم اينكه اگر كسي مغالطه كرد در برابر آن مقاومت كنند.
شايد برخي افراد نقد كردن را نوعي انتقاد كردن و ايراد گرفتن بداننددر حالي كه رسالت تفكر انتقادي، جستوجو و پيدايش معناي واقعي است از آنچه ميبينيم و ميشنويم.ذهن كودكان در ابتدا هنوز شكل نگرفته و به مانند قالبي است كه ميتواند به هر شكلي طراحي شود.والدين، مدرسه وجامعه، مهندسين و طراحان اين قالب ذهني كودك هستند.
بالا بودن مهارتهای زبانی
به گفته دكتر ناجي، برخي انديشمندان معتقدند ذهن انسان از نظر بيولوژيكي و فيزيكي شايد ثابت باشد ولي اگر مهارتهاي زباني هر جامعه بالا باشد رشد كودكاني كه در آن جامعه زندگي ميكنند سريعتر خواهد بود.يعني خانواده، اطرافيان و كودكستان اگر مهارتهاي زباني و منطقي بالايي ارائه دهند كودكان سريعتر ياد ميگيرند و ذهنيت آنها سريعتر رشد پيدا ميكند.حتي اگر ذهنيت آنها با نسلهاي گذشته يكسان باشد.
او تصريح ميكند:سرعت رشد در نسلهاي جديد بيشتر است و به همين دليل كودكان ما متفاوتتر و تيزهوشتر از كودكان قبل هستند چون اين كودكان در فضاهايي بزرگ شدهاند كه اطرافيان از مهارتهاي بيشتري برخوردارند. پيروي خامنه نيز ميگويد: زماني كه كودك شاهد رفتارهاي انتقادي والدين است بياختيار ياد ميگيرد كه انتقاد كند. افراد هميشه به دنبال غريزه هستند كه تربيت اين غرايز و كنترل آن ميتواند به رفتارهاي منطقي و نرمال تبديل شود.
به گفته اين روانشناس، متأسفانه در برخي از خانوادهها، رفتارهاي انتقادي وجود دارد كه گاهي بهصورت مقايسهاي نيز مطرح ميشود.اين گونه رفتارها براي كودكان الگو قرار گرفته و آنها ياد ميگيرند كه انتقاد كنند.
او مدرسه را بعد از خانه مكاني ميداند كه رفتارهاي مثبت و منفي در آنجا نمود بيشتري پيدا كرده و در نهايت به نقد كردن منتهي ميشود. اما نكته حائز اهميت اين است كه نبايد موضوعاتي كه در مدرسه مطرح ميشود خلاف آن در خانواده ديده شود يعني حالت عكس داشته باشد. چون معمولاً كودكان به سمتي گرايش پيدا ميكنند كه براي آنها نفع بيشتري داشته باشد و از حمايت ويژه برخوردار شوند.گاهي اين امر موجب ميشود فرزندان ما با معلم خود ارتباط بهتري نسبت به پدر و مادرشان برقرار كنند.
او به بعد اجتماعي مسأله اشاره و خاطرنشان ميسازد: بعد از مدرسه جامعه بهعنوان خانواده بزرگ بايد موضوعات مطرح شده را در مدرسه تقويت كند. كودك در موقعيتي از جامعه قرار دارد كه محدوديت براي او تلقي نميشود. به نظر ميرسد در جامعه بايد نقد كردن به گونهاي نباشد كه تنها نكات مثبت مطرح شود بلكه بايد جنبه كمك و بازدارنده و حمايتي نيزمد نظر قرار گرفته و نقدها و انتقادات آسيب رسان نباشند.
به گفته پيروي، پرورش درست و جامع كودكان ميتواند جامعه را به سمت تكامل پيش ببرد. انسان تابع غرايز و محيط است كه به وسيله آنها هدايت ميشود.در واقع افراد در يك جبر مطلق هستند كه اگر در كنار جمعي قرار بگيرند كه خوشايند آنها باشد، جبر به اختيار تبديل ميشود.
او يادآور ميشود ذهن افراد نسبت به گذشته متفاوت و گسترده شده است. برخي از گفتارهاي جمعي با عقايد خانوادهها تضاد دارد و اين موجب ميشود كودك دچار سردرگمي شده و به خوبي تشخيص ندهد و در نهايت به نفع خود تصميم بگيرد.
اينكه بهطور كلي تفكر انتقادي مفيد است يا نه و تا چه اندازه ميتواند در زندگي نقش داشته باشد سؤالي است كه ناجي استاد دانشگاه اينگونه به آن پاسخ ميدهد: تفكر انتقادي اگر هدفمند باشد خوب است.يعني اگراينگونه باشد كه ما خودمان را اصلاح كنيم مفيد است. اگر هدف تفكر انتقادي، مقاومت كودكان در برابر تحميل مدها و خواستهها باشد براي آنها مفيد خواهد بود و در واقع به داد آنها خواهد رسيد. چون كودكان با تفكر انتقادي ميتوانند درست را از نادرست تشخيص دهند. به نظر ميرسد يكي از ويژگيهاي تفكر انتقادي اين است كه با يادگيري تفكر انتقادي ميتوان خود تفكر انتقادي را نقد كرد. اين در حالي است كه ساير تفكرها بدين گونه نيستند.