تئوريهاي
مختلفي درباره اتيولوژي سرطان تخمدان مطرح شده و هر نوعي از هيستولوژي آن
احتمالا اتيولوژي مشخصي دارد. اغلب سرطانهاي تخمدان منشأ اپيتليالي
دارند که در اين گروه خاص، نوع سروزي از همه بيشتر ديده ميشود.
يکي از
گستردهترين تئوريهاي پذيرفته شده، اين است که در هر دوره تخمکگذاري سطح
اپيتليالي آسيب ميبيند. اين تئوري معتقد است سرطان سروزي تخمدان از لوله
فالوپ آغاز شده و از آنجا است که به سطح تخمدان گسترش مييابد. محل
تخمکگذاري بوسيله مکانيسمهاي ترميم فشرده که پروسههاي التهابي را در بر
ميگيرند، تحت تاثير قرار ميگيرد. ترشح دورهاي غلظتهاي بالا از
هورمونهاي استروئيدي (استروژن، پروژسترون و آندروژنها) هم ممکن است اثرات
کارسينوژنيک داشته باشند و به عنوان کارسينوژنها در طول دستگاه تناسلي
بالا ميروند. علاوه براين، زماني که تومور به تخمدان گسترش پيدا ميکند،
در پريتونئوم که اثرات خود را برجاي ميگذارد. بنابراين، زماني که سرطان
تخمدان تشخيص داده ميشود، تقريبا در مرحله پيشرفته خود قرار دارد. اگر اين
صحت اين تئوري اثبات شود، شايد اين شانس را داشته باشيم تا تواتر سرطان
اپيتليال تخمدان را کاهش دهيم و راهي براي پيشگيري از بروز آن، حداقل در
زناني که در معرض خطر بيشتر هستند، بيابيم.
معيار تازه براي پاتوژنز سرطان تخمدان
گروهي از دانشمندان سرطان تخمدان را براساس پايه اتيولوژي آن به دو گروه تقسيم کردهاند. سرطانهاي نوع I از پاتولوژيهاي مختلف تخمداني منشأ ميگيرند، مانند تومورهاي حدمرزي تخمدان و اندومتريوما.
اين دسته از سرطانها اغلب
پروگنوز بهتري دارند، زيرا در مراحل ابتدايي تشخيص داده شده و بسيار
آهستهتر متاستاز ميدهند. تومورهاي نوع II که شايعتر هستند، از حاشيه
انتهايي لوله فالوپ برخاسته و پروگنوز ضعيفي دارند، زيرا اغلب در مراحل
انتهايي تشخيص داده ميشوند.
سرطانهايي که مرتبط با اندومتريوز هستند، با علايم معمول اندومترويز، مانند درد، ديسمنوره و ديسپاروني، همراه هستند، در حالي که سرطانهاي نوع II اغلب علايمي مبهم و غيراختصاصي از دستگاه گوارش نشان ميدهند.
در
حال حاضر روشهاي پيشگيرانه موثر کمي قابل پيشنهاد دادن هستند. داروهاي
ضدبارداري خطر سرطان تخمدان را کاهش ميدهند که اين کار را با کم کردن
دورههاي تخمکگذاري و سطح گنادوتروپينها، همچنين کاهش مقدار خونريزي در
دوران قاعدگي انجام ميدهد. اين اثر مثبت در هر دو نوع سرطان اپيتليال و
غيراپيتليال ديده ميشود.
نشان داده شده بستن لولههاي رحمي (به احتمال زياد با حذف قاعدگي رتروگراد) خطر اوليه سلولهاي روشن و سرطانهاي اندومتريوئيد را کاهش ميدهند. اخيرا در مورد مزاياي سالپنژکتومي زياد صحبت ميشود.
انجام سالپنژواوفورکتومي دوطرفه
در زماني که دوران فرزندآوري يک خانم تمام شده، براي زناني توصيه ميشود
که حامل موتاسيونهاي افزاينده خطر (BRCA1 و
BRCA2) هستند.
سالپنژکتومي دوطرفه، زماني که فرد ديگر نميخواهد باردار
شود، بايد در زمان جراحي براي بيماريهاي خوشخيم، حتي براي زناني که در
معرض خطر بالاي ابتلا به اين نوع سرطان هم نيستند، در نظر گرفته شود. از
سوي ديگر، خطرات فوري سرطان، همچنين تاثير بالقوه سالپنژکتومي دوطرفه بر
عملکرد تخمدان هم بايد مد نظر باشد. در شماره آينده در مورد ديگر جنبه هاي
اين موضوع بحث خواهد شد.
منبع: Medscape