شفا آنلاين:روانشناسی>زندگی-بلند حرف زدنی که کمکم به فریاد و نعره تبدیل شده و در نهایت به کتککاری و درگیری فیزیکی ختم میشود، برای بچههایی که در اختلافات خانوادگی بزرگ شدهاند هر چقدر هم که تکراری باشد اما باز هم یعنی استرس و پنهان شدن در گوشهای خلوت و اشک ریختن.
به گزارش شفا آنلاين،
بچههایی که در خانوادههای پر تلاطم و مشکلداری که در آن پدر و مادر با
هم اختلاف دارند بزرگ میشوند، صرفنظر از اینکه این بگو مگوها در نهایت به
طلاق ختم شود یا نشود، جدایی والدین را از اضطراب از دست دادن یکی از
والدین و نگرانی از دعوا و کتک کاریهایی که به زحمت دو طرف از آن سالم
بیرون میآیند ترجیح میدهند. اینها در اختلاف رشد میکنند، با تحقیر بزرگ
میشوند و در میان فحش و بد و بیراه قد میکشند؛ حتی اگر خودشان هیچ وقت
کتک نخورده یا فحش و ناسزا نشنیده باشند اما با هر دعوا و درگیری این
کودکان در حقیقت اولین افرادی هستند که آسیب میبینند.
گفتوگو
در زندگی زناشویی اهمیت زیادی دارد و تقریبا تمام روانشناسان و مشاوران
خانواده معتقدند اگر زوجهای جوان برای مسائلی که در زندگی مشترک با آن
برخورد میکنند با هم صحبت نکنند مشکلات کوچک تبدیل به بحرانهای عمیق
میشود و دیگر هیچکس نمیتواند آن را حل کند. این درحالی است که در
سالهای اخیر مدام درباره کاهش میانگین گفتوگو در خانوادههای ایرانی
هشدار داده شده است. سوم خرداد سال جاری حسن موسویچلک، رئیس انجمن
مددکاران اجتماعی ایران گفت: «تکنولوژی حس صمیمت را انتقال نمیدهد و این
شاید بدترین اتفاقی است که در محیط خانواده میافتد. خانوادهها در یک فضای
کوچک به شدت از هم فاصله گرفتهاند و این فاصله را میتوان در نتایج یک
پژوهش مشاهده کرد که نشان میدهد میانگین زمان گفتوگو در خانوادههای
ایرانی 15 دقیقه است. در چنین خانوادهای چگونه میتوان امیدوار بود اعضای
خانواده احساس عاطفی و جامعهپذیری را تجربه کنند.» به جز این مشکل که در
بسیاری از خانوادهها ساعتها میان اعضای خانواده با سکوت میگذرد، مشکل
حادتری هم هست و آن دعوا به جای گفتوگو است که از طرفی روان زوجها را
سوهان میکشد و از طرف دیگر، تاثیر مخرب انکارناپذیری بر شخصیت اجتماعی و
روانی کودکان دارد.
فقط کافی بود یکی از ما کوتاه بیاید...
بهتازگی
از همسرش جدا شده ولی هنوز هم باور نمیکند این اتفاق افتاده باشد.
میگوید عاشقانه یکدیگر را دوست داشتهاند اما اختلافنظرهای زیادی وجود
داشته است. حامد مرد جوانی که بغض راه گلویش را گرفته ادامه میدهد: اوایل
بحثهای ساده سر مسائل پیشپاافتاده مانند ریختوپاش و شلختگی من یا کارهای
خانه پیش میآمد که به نظر هر دوی ما طبیعی بود اما به مرور عادت کردیم سر
هر مسالهای با هم بگومگو کنیم و آنقدر بحث کنیم تا یکی از دو طرف بیخیال
شده و میدان جنگ را ترک کند که اغلب این اتفاق به سختی میافتاد. او
میگوید: خاطرم هست یکبار مقابل خانواده همسرم با هم بحثمان شد و با اینکه
با وساطت آنها این دعوا تمام شد ما عادت کردیم بعد از آن جلوی دیگران هم
دعوا کنیم. حامد با تاسف سرش را تکان میدهد و میگوید: فقط کافی بود یکی
از ما کمی در جواب دادن کوتاه بیاید. به خدا مشکل حادی با هم نداشتیم.
زوجها از بگومگو بپرهیزند
یک
روانشناس و مشاور خانواده در مورد تاثیر دعواها و بگومگوهای زوجین در
طلاق عاطفی و رسمی، میگوید: گفتوگو انواع مختلفی دارد ولی اساس آن بر
تبادلنظر بین دو طرف استوار است درحالی که در بگومگو هیچ تبادلنظری صورت
نمیگیرد و دو طرف فقط میخواهند حرف خودشان را به کرسی بنشانند. حسین صدر
ادامه میدهد: درحالی که گفتوگو برای تداوم زندگی مشترک لازم و حیاتی است
زوجین باید تلاش کنند تا جای ممکن از بگومگو بپرهیزند. او در پاسخ به اینکه
آیا سکوت یکی از طرفین باعث تسلط طرف مقابل و رفتار خشونتآمیز بیشتر او
نمیشود، میگوید: به هیچ وجه! زوجین باید بدانند رابطه با همسر با همه
روابط اجتماعی دیگرشان مانند ارتباط با دوستان یا حتی پدر و مادر تفاوت
دارد و اینجا از خودگذشتگی معنای دیگری پیدا میکند. صدر توضیح میدهد:
روابط زناشویی چون بر اساس عشق و تفاهم بنا نهاده شده است سکوت یکی از
طرفین و کوتاه آمدن او از منافعش به نفع طرف مقابل برای او ضرری ندارد زیرا
اینجا منافع هر دو طرف مشترک است؛ یعنی وقتی همسر شما اعصاب آسوده و روحیه
بالایی برای ادامه زندگی داشته باشد، این ناخودآگاه به شما هم تسری پیدا
میکند. صدر عنوان میکند: هر زوجی که با هم ازدواج میکنند در لحظه شروع
رابطه انگار یک نهال را در باغچه خانه خود میکارند. این نهال نیازمند
مراقبت و نگهداری است و البته تا رسیدن به میوه و نتیجه زمان نیاز دارد.
هیچکس انتظار ندارد به محض اینکه نهالی را کاشت به جای آن یک درخت کهنسال و
بزرگ ببیند و رابطه زناشویی هم باید با گذشت، محبت و مراقبت هر دو نفر بعد
از سالها بارور شود.
تازه وقتی جدا شدند معنی آرامش را فهمیدم
18
سال سن دارد اما شبیه 30 سالههاست. در جمع و مقابل دیگران سعی دارد بگوید
حالش خوب است و اتفاقا خیلی هم شاد و اجتماعی به نظر میرسد اما کافی است
چند ساعت او را به حال خودش رها کنی تا ببینی چطور ساعتهای طولانی در خودش
فرو رفته و به یک نقطه خیره میشود. امیر به «آرمان» میگوید: از عنوان
بچه طلاق متنفرم؛ انگار فرقی با بچه سرراهی ندارد؛ یک دنیا ترحم و البته شک
و تردید در این کلمه نهفته است. با وجود اینکه چهار سال است که پدر و
مادرش رسما از هم جدا شدهاند با این وجود سالها یعنی از زمانی که امیر به
یاد دارد با هم درگیر بودهاند. او میگوید: تازه وقتی جدا شدند، معنی
آرامش را فهمیدم. پدر و مادر من اگر به عنوان دو غریبه در خیابان با هم
برخورد میکردند حتما با هم گلاویز میشدند و من همیشه برایم این سوال وجود
داشت که وقتی دو نفر تا این حد با هم مشکل دارند که کمترین رفتار طرف
مقابل برایشان غیرقابل تحمل است چرا باید کنار هم زندگی کنند. امیر
میگوید: قرص اعصاب در ابتدای جوانی ارمغان یک عمر زندگی در دعوا و
بگومگوست.یک مشاور خانواده در پاسخ به اینکه آیا زندگی با یکی از والدین و
تحت عنوان فرزند طلاق برای کودک بهتر از زندگی در محیطی پرتلاطم و دعوا که
در آن پدر و مادر همواره با هم درگیرند نیست، میگوید: با تمام زشتی که
طلاق دارد و تلاشی که همه باید به کار ببندند که زوجین به اینجا نرسند اما
در برخی موارد عرف و حتی شرع این امر نکوهیده را جایز دانسته و یکی از آنها
همین مورد است. علی تفرشی میگوید: برای رشد و تربیت کودک هیچ چیز مهمتر
از محیط آرام و امن نیست ولی وقتی والدین اختلافات حاد و ریشهدار دارند یا
اینکه اختلافات سطحی است اما طرفین مهارت کنترل آن را ندارند این شرایط
برای کودکان بسیار بد و خطرناک است. این روانشناس عنوان میکند: وقتی زوجی
برای طلاق به ما رجوع میکند همه تلاش ما بر این است که با ریشهیابی
اختلافات آنها را حل کنیم اما وقتی دو طرف تمایلی به این کار ندارند نباید
دیگران قربانی این خودخواهی شوند. کودکانی که در محیطهای پر استرس بزرگ
شده و شاهد دائمی دعواهای پدر و مادرشان هستند قطعا در آینده انسانهای
سالمی نخواهند بود.
آرمان