شفا آنلاين -عفوکردن یک معجزه است. در تمام مدت زندگی به ما توصیه شده که «ببخشید و فراموش کنید»، «گذشتهها، گذشته» و عباراتی از این قبیل آنقدر تکرار شده که دیگر هیچ شکی وجود ندارد که عفوکردن، رفتاری خوب و اخلاقی و نشانه فضیلت و تقوی است، اما واقعیت این است که تعداد اندکی از ما انسانها میتوانیم از این قدرت جادویی استفاده کنیم و با این عمل خود را از دردها و رنجهای گذشته جدا کنیم. زمانی که فرد دیگری باید گذشت کند، خیلی راحت در مورد آن صحبت میکنیم، اما به محض اینکه خود ما درگیر مساله بخشودن و گذشت میشویم و باید ظلمهای طرف مقابلمان را ببخشیم، جرات و شهامت این کار را نداریم و اصلا مقوله بخشش را قبول نداریم
آیا تاکنون به این فکر کردهاید که ما اغلب از چه افرادی رنجیده خاطر شده و آسیب میبینیم؟ و چه کسانی نیازمند بخشایش ما هستند؟ ما معمولا از اشخاصی همچون همسر، دوستان، برادر و خواهر، فرزندان، پدر و مادر، همکاران، غریبهها و گاه از خودمان نیز رنج میبریم. از بین اینها بیشترین اشخاص مسبب رنج ما دوستان، همسر، فرزندان، پدر و مادر و اقوام بسیار نزدیک ما هستند. به عبارت دیگر هرکس که او را بیشتر دوست داریم و از او انتظار دوستی و محبت بیشتر داریم، بیشتر اسباب رنج و عذاب ما میشود. برای اطلاع از این که چرا نزدیکترین کسان ما بیشتر ما را رنج میدهند، به تحقیق زیادی نیاز نداریم، اینها افرادی هستند که شما صمیمانهترین حقایق زندگی خود را با آنان در میان گذاشتهاید، از آن گذشته بعد از آن همه صداقت و اعتماد از آنان انتظار ندارید که شما را رنج بدهند. به همین دلیل وقتی به شما آسیب میرسانند، تکان میخورید و این رنج شما را تحت تاثیر بسیار قرار میدهد و اینجاست که بخشیدنشان با مشکل از طرف شما مواجه میشود.
معنای عفوکردن
ـ عفوکردن یک فرآیند درونی است. اتفاقی است که در درون ما رخ میدهد. احساسی از خوب بودن و آزادی پذیرفتن است. میتوانیم از این احساس به شرط آن که بخواهیم التیام یابیم، برخوردار شویم.
ـ عفوکردن نشانه عزت نفس مثبت است. دیگر به آنچه در گذشته برای ما رخ داده فکر نمیکنیم، میدانیم که میتوانیم از این فراتر برویم و کارهای بیشتری از ما ساخته است.
ـ عفوکردن رها شدن از احساسات شدیدی همچون خشم، هراس، تلخی، مرارت یا کاستی است که به حوادث گذشته چسبیده است.
ـ عفوکردن رعایت این مهم است که دیگر به رنجش و دلخوری نیازی نیست. نیازی نیست از آن بهانهای برای کمتر لذت بردن از آنچه شایسته آن هستیم بسازیم.
ـعفوکردن دیگر خواستن مجازات برای کسانی که ما را آزار دادهاند نیست، میتوانیم با بخشودن احساس آرامش و صفای بیشتری برای خود فراهم آوریم.
ـ عفوکردن به این معنا نیست به کسانی که شما را رنج دادهاند محبت کنید منطق این است که برای سلامت، خوشبختی و رفاه احساس خود کاری کنید.
آنچه عفوکردن نیست
ـ عفوکردن فراموشکردن نیست. نمیتوانیم فراموش کنیم و نباید هم فراموش کنیم. آن تجربههای ناخوشایند و درد و تالم ناشی از آنها آموزنده هستند. به ما میآموزند که نه قربانی دیگران شویم و نه دیگران را قربانی کنیم.
ـ گذشت بدون واقعیتگرایی امکانپذیر نیست. برای گذشتکردن باید دل و جرات این را داشته باشیم که در چشمان شخص خاطی چشم بدوزیم و بگوییم از چه ناراحت هستیم. ما نمیتوانیم خودمان را استتار کنیم و فقط واقعیتگرایان میتوانند گذشتکنندگان خوبی باشند.
ـ گذشت بدون آزادی معنا ندارد. هیچکس نمیتواند شما را مجبور کند تا گذشت کنید. فقط افراد آزاد میتوانند ذهن و خاطراتشان را از رنجش و نفرت شفا دهند. شما در آزادی مطلق گذشت میکنید و سپس به سوی آزادی بیشتر حرکت میکنید.
هر بخششی 4 مرحله را باید طی کند
گذشت و بخشش در چهار مرحله اتفاق میافتد. اگر بتوانیم این چهار مرحله را بخوبی پشت سر بگذاریم، میتوانیم به نهایت صلح و صفا برسیم.
مرحله اول، آزرده خاطر شدن است: وقتی کسی باعث میشود که بشدت آزرده خاطر و رنجیده شوید در حالی که عمل او خیلی هم دور از انصاف بوده و نمیتوانید آن کار او را فراموش کنید. شما به اولین مرحله از مراحل بحرانی گذشت وارد میشوید. در اینجا منظور این نیست که دردها و رنج های غیرمنصفانه فقط از کسانی سر میزند که بیانصاف هستند، دردی غیرمنصفانه است که ما مستحق آن درد نبودهایم و اینکه وجودش اصلا ضرورتی نداشته است. رنجشهای غیرمنصفانه ممکن است از افراد متفاوت و با اهداف متفاوت سر بزند، مثلا افرادی ما را میرنجانند چون فکر میکنند که لیاقت آن رنجش را داشتهایم. بعضی از افراد قصد دارند که اذیت و آزار برسانند یعنی مقصودشان فقط آسیب رساندن است. چون آنها میخواهند حتی بیشتر از حد تلافی کنند. وقتی به این صورت مورد آزار و اذیت قرار میگیریم، نمیتوانیم به فرد آزار دهنده به چشم یک دوست نگاه کنیم مگر اینکه با آن اذیت مغرضانه کنار بیاییم و آن را بپذیریم. افراد با اهداف متفاوت به ما آزار میرسانند مثلا بعضی مواقع افراد به ما آزار میرسانند، اما نه به این علت که بخواهند به ما آسیبی برسانند، بلکه فقط به این علت که آنها نمیتوانند خودشان را کنترل کنند. دسته دیگر از افراد با انتقال مشکلاتشان ما را میرنجانند. ما گاهی اوقات احساسات و هیجانات منفیمان را که یاغی و سرکش هستند به اطرافیان بیگناه خود منتقل میکنیم. ما قصد نداریم عزیزانمان را برنجانیم، فقط خیلی ناگهانی و در موقعیتی نامناسب این اتفاق میافتد. معمولا بچهها بدشانسترین قربانیان چنین دردی هستند که اگر از بگو مگوهای والدینشان عذاب میکشند، گاه نیز افراد با نیات پاک خود ما را میرنجانند. کارهای شومی که از افراد با نیات خوب سر میزند، محیط را ناامن و خطرناک میسازد.
مرحله دوم تنفر و انزجار است: در این مرحله به هیچ نحو نمیتوانید از یاد ببرید که چگونه آزرده خاطر شدهاید و نمیتوانید براحتی از ظلمی که به شما روا شده بگذرید.
میخواهید کسی که شما را رنجانده، برنجانید و کاری که درحق شما کرده تلافی کنید. بعضی مواقع تنفر روح ما را به دو نیمه تقسیم میکند، یعنی نیمهای از نفرت و انزجار پر شده و نیمهای از عشق و علاقه. بهعنوان مثال زنی از شوهرش خوشش میآید، زیرا او را دوست داشته و با او رابطه عاطفی دارد و از طرفی از او بدش میآید، چون زخم زبانهای نیشدار میزند یا مردی از زنش خوشش میآید، چون در زندگی مشترکشان خیلی فداکار است و از طرفی او را دوست ندارد، چون او به نیازهایش اهمیتی نمیدهد. درواقع از یک طرف تنفر ما را به سمتی میکشاند که از هم جدا شویم، در کنار آن عشق ما را به باهم بودن تشویق میکند. میتوانیم از کسی که با تمام وجود دوستش داریم در عین حال بشدت منزجر باشیم. اینجاست که تنفر نیاز به درمان و شفا یافتن دارد، چراکه برای خود طرف آزاردهندهتر است از کسی که مورد تنفر قرار گرفته است. نفرت افکار ما را مختل میکند و نمیگذارد برای بهبود مسائل تلاش کنیم، بلکه اجازه میدهد همه چیز بدتر و بدتر شود.
مرحله سوم شفا یافتن است: در این مرحله به کسی که شما را اذیت کرده به گونهای دیگر و با دیدی وسیعتر نگاه میکنید. آن خاطره بدی که در ذهن شما نقش بسته است، رو به بهبود میرود و آن جریان دردآور تغییر میکند و دوباره از درد و رنج رهایی مییابید. وقتی از کسی که شما را رنجانده میگذرید، نوعی جراحی روحی در حق خود کردهاید. به واقع شما ناحقی که در حقتان روا شده در این مرحله از خود جدا میکنید. آن شخص را از آزردگی خود جدا میکنید و رها میسازید. درست مثل بچهای که دستش را باز میکند تا پروانهای را که اسیر کرده آزاد کند.
مرحله چهارم آشتیکردن و بازگشت به سوی یکدیگر است: کسی که شما را آزرده خاطر کرده است با روی گشاده به زندگی خود راه میدهید، افرادی که بعد از یک ناراحتی و مخالفت به سوی یکدیگر بازمیگردند، صداقت آنها به یک شرط در اعمال و در نیات که اینگونه باقی خواهد ماند، نیاز دارد. فردی که به سوی شما بازمیگردد باید صادقانه قول بدهد که بار دیگر شما را اذیت نخواهد کرد و شما هم باور کنید که او میخواهد به قولش وفادار بماند. شما نباید قبل از اینکه آنها را بخشیده باشید، نسبت به آنها صداقت به خرج دهید. گذشت شما باید زخمهایی که در قلب و روح شما به وجود آمده ، ترمیم کند.
تقاضای راستگویی و صداقت در اعمال آنها، برای تکمیلکردن بخشش شما و اوج گذشت یعنی به سوی یکدیگر بازگشتن ضروری است.
عفوکردن عزیزانی که در میان ما نیستند
برخی از والدین ما افرادی هستند با نقطهضعفها و خطاهای معمولی به احتمال قریب به یقین، والدینی که به فرزندانشان بیمهری کنند یا والدینی که کودکانشان را بخوبی حمایت نمیکنند، والدینی هستند که نمیتوان به آسانی آنان را بخشید. فرقی نمیکند برخی از فرزندان هم به دلیل اعمالی که در حق پدر و مادر انجام دادهاند از طرف والدین قابل بخشش نیستند.
بایدبگوییم پدران و مادران عزیز عملا درصدد آزار شما برنیامدهاند و این طور نیست که آگاهانه و از روی بدخواهی طرحی برای آزار شما و اجرای ماهرانه آن نریختهاند. در واقع برخی از آنان حتی نیت خوب هم داشتهاند، اما با این حال شما را رنجاندهاند. با این اوصاف وقتی این دسته از والدین وجود خارجی نداشته باشند و فوت کنند، کار گذشت برای ما مشکلتر خواهد شد. بعد از فوت دیگر اهمیتی ندارد که پدری بداخلاق و تندخو همیشه ما را بشدت کتک میزده است یا شرمنده میکرده یا مادری سرد و بیاحساس بارها باعث رنجش و آزار ما میشده است تا جایی که قدرت محبتکردن به اطرافیان و اعتماد به آنان را در سنین بزرگسالی از ما گرفته است، مهم این است که بخشیدن والدینی که در میان ما نیستند مشکل است چون دیگر در دسترس ما نیستند، تا زمانی که قدرت عفوکردن را پیدا میکنیم آنها را در آغوش گرفته و ببوسیم و آنها نیستند تا به ما بگویند که چقدر ناراحت و متاسف هستند یا دیگر نمیتوانند قدمی به سمت آشتیکردن ما بردارند تا برای ما گذشت و بخشودن آسانتر شود. پس بیایید به خود بگوییم که اصلا درست نیست از کسانی که برای ما آن همه فداکاری کردهاند (غیر از موارد رنجش) و ما را به صورتی بار آوردهاند که حالا برای خود کسی شدهایم کینه و نفرت به دل بگیریم و بخواهیم آنان را نبخشیم بخصوص اگر آنها فوت کرده باشند.
در عمل عفوکردن به منظور کم اثر شدن سم کینه و نفرت مراحل زیر را امتحان کنید.اول این که موضوعی که خشم شما را برمیانگیزد مشخص کنید. این کار نمیگذارد کینه همچون زخمی در شما چرکی و عفونی شود و همچنین این اجازه را به شما نمیدهد تا بتوانید آن را متوجه دیگران کنید. میتوانید در فضا با خدای خود یا کسی که خیلی رازدار است در میان بگذارید.
دوم این که کار خود را به خدا بسپارید. اگر کسی که این نفرت را در شما به وجود آورده به خدا واگذار کنید تا خداوند او را ادب کند احساس آرامش بیشتری خواهید داشت.
در پایان برای آرامش کسی که از او متنفرید، دعای خیر کنید. اگر شما این کار را بکنید، حتی یکی از رمز و رازهای گذشت را کشف کردهاید. شما نباید ناراحتی را در خود خفه کنید بلکه باید به خاطر خودتان بر حس کینهجویی خود غلبه کنید.
خطای همه در این است که گذشت را با سست بودن یا انعطافپذیر بودن یا حتی بیدل و جرات بودن اشتباه میگیرند. بنابراین عملعفوکردن باید خوب فهمیده و درک شود. قبل از این که گذشت کنیم. باید عزم خود را جزم و همه جوانب را خوب بررسی کنیم. بعد از آن با ارادهای راسخ میتوانیم کارهای غیرممکن را ممکن سازیم و در نتیجه ببخشیم و رها کنیم. گذشتکردن و رها شدن از چنگال کینه و نفرت خیلی سخت است؛ مشکلتر از هر چیزی که بخواهید به آن فکر کنید.
به هنگام بخشودن به خاطر داشته باشید که:
ـ تصمیم به بخشیدن را به خاطر خودمان میگیریم.
ـ از خودمان بپرسیم آیا واقعا طرف مقابل ما شایسته کینه به دل گرفتن و دشمنی است.
ـ صرف وقت برای مرور آنچه بر سرمان آمده بیهوده است. پس بهتر است آن را رها کنیم.
ـ از عقیده مقابله به مثل و «قصاص» دست بردارید. همانطور که بزرگی میگوید: «چشم در مقابل چشم دست آخر جماعتی کور بر جای میگذارد!»
ـ مطمئن باشید کینهتوزی ما را وادار به رفتارها و حرکات و بر زبان آوردن کلماتی میکند که اصلا در شأن ما نیست.
ـ عفوکردن بهترین راهی است که میتواند طرف مقابل را به خودش بیاورد تا به کاری که کرده فکر کند.
ـ آیا خودتان میتوانید مدعی باشید که هیچ وقت در زندگی مرتکب اشتباه و رنجش خاطر کسی نشدهاید پس تا آنجا که میتوانید از شدت و رنجشتان کم کنید.
ـ کینه ما را به گذشته وابسته نگه میدارد و بخشش عملی است در زمان حال که ما را از بند گذشته رها میکند و به آینده بدون رنج میرساند.
ـ فکر هرگونه انتقامگیری را از سر به در کنید چون جز افزودن دردی بر دردهایتان کار دیگری انجام نمیدهید.
ـ با خود بگویید میبخشم ولی در عین حال طرف دیگر صورتم را هم برای دریافت سیلی دیگر پیش نمیآورم.
ـ بخشش اجازه میدهد در حد قابل ملاحظهای در وقت، انرژی و حتی ناخوش بودن صرفهجویی کنیم.
ـ از تمرکز زیاد و منفی روی دیگران دست بردارید تا بتوانید روی وجود خودتان تمرکز کنید.
ـ اجازه ندهید رنجش تمام وجودتان را فرا بگیرد. زندگیتان را با دیگر دلخوشیها و لذتها پرکنید. وجود ما بیش از اینها ارزش دارد.
ـ عفوکردن هدیهای است که به خود میدهیم تا زندگی را شیرینتر و سهلتر کنیم.
معصومه اسدی