شفا آنلاين-همه ما فرزندانمان را دوست داريم . آنها عزيزترين كساني هستند كه ما در زندگي خود داريم . برايشان بهترين آرزوها را داريم و عميقا مايليم فرزندانمان در همه ابعاد بهترين باشند و فردي موفق در زندگي خود .
به گزارش
شفا آنلاين،همه والدين دوست دارند فرزندشان با بچه هاي ديگر متفاوت باشد ، بهترين باشد
، نابغه اي كه از همه همسالان باهوشتر است ، مورد توجه ديگران است و در
ميان فرزندان اقوام و آشنايان و اطرافيان چون گوهري مي درخشد !
قسمت
عمده اي از درآمد خانوارهاي متوسط به بالا نيز در كشور صرف تربيت فرزندان
مي شود ، از كلاسهاي گوناگون فوق برنامه تا مدارس غير انتفاعي و بسته هاي
آموزشي و تقويت هوش !
اما آيا تا كنون با خود انديشيده ايم كه اين امر واقعا تا چه حد امكانپذير است ؟اينكه ما تمام تلاش خود را براي رشد و تربيت هرچه بهتر فرزندانمان بكار بگيريم هيچ ايرادي ندارد و اصولا يكي از وظايف والدين است .
اما
اينكه بدون در نظر گرفتن استعداد و توان خدادادي و ظرفيت فرزندمان و صرفا
با نگاه تك بعدي به امكاناتي كه در اختيار او قرار داده ايم ، از او
انتظاراتي داشته باشيم كه در توان او نيست و يا اصولا لازم نيست كه فردي
واجد همه اين شرايط و توانايي ها و استعداد ها باشد ، درست است ؟
حتما
سراغ داريد بچه هايي را كه پدر و مادرهايشان آنها را از صبح تا شب از اين
كلاس به آن كلاس و از اين آموزشگاه به آن اموزشگاه به دندان مي كشند ، و
انتظار دارند نابغه اي بسازند كه هم فرانسه مي داند ، هم انگليسي ، هم
استاد نقاشي است و هم پيانيستي زبده ، هم شناگري ماهر است هم واليباليستي
در حد تيم ملي و از همه مهمتر ، در آينده اي نه چندان دور عكس او را درميان
ده نفر اول كنكور سراسري خواهيم ديد !
شايد در ابتدا و در مراحل
آوليه آموزش اين امر خوشايند به نظر برسد . و وقتي فرزندشان در ميان
همسالان خود نتهاي موسيقي را مي داند ، آهنگ مبارك باد را مي نوازد ، يك
اتود نقاشي ميزند و يا چهار كلمه به فرانسه مي گويد ،بسيار به خود و
فرزندشان ببالند .
اما فكر ميكنيد تا كجا ميتوان ادامه داد ؟ بي
ترديد روزي خواهد رسيد خود و فرزندتان از اينهمه كلاس خسته شده ايد ،
فرزندتان به سرعت روزهاي اول پيشرفت نمي كند و همين عدم پيشرفت شما و او را
سرخورده و نا اميد كرده است .
آرام آرام از تعداد كلاسها كم ميشود ،
و كار به جايي ميرسد كه فرزند شما تمايلي به انجام امور درسي و آموزشي
روزمره خود نيز ندارد ، زيرا نا اميد ، بي اعتماد به نفس و سرخورده شده
است . والدين اين را به راحتي درك نميكنند ، باز هم كلاس بيشتر وفشار مضاعف
، كه نتيجه اي معكوس در پي دارد .
كوچكترين اثر اين موضوع احساس شرمساري است كه بعدها و در ميان جمع براي شما و فرزندتان روي خواهد داد كه اصولا چندان مشكلي نيست .
مشكل
اصلي اينجاست كه عدم موفقيت در همه اين زمينه ها ، كه طبيعي هم هست ،
اعتماد به نفس فرزند شما را به شدت كاهش داده و او را از پيشرفت طبيعي در
مسير زندگي خود نيز بازخواهد داشت .
دوستي را به ياد مي آورم كه
خواهر و برادر بزرگترش دانشجوي پزشكي بودند . او با ما در دبيرستان
فرزانگان همكلاس بود و مدام به او القا شده بود كه خواهر و برادر عادي تو
دانشجوي پزشكي هستند ، تو كه در فرزانگان درس ميخواني خدا مي داند كه صاحب
چه استعدادي هستي و به كجا بايد برسي .
بنده خدا از روز اول
دبيرستان دغدغه كنكور و المپياد و هزار مسئله ديگر داشت . سال آخر دبيرستان
به خاطر فشارها و استرس هاي وارد شده اختلال رواني پيدا كرد و نهايتا در
يك رشته كارداني ، آنهم با مكافات ادامه تحصيل داد !
فراموش نكنيم :
1- خداوند به هر كس به اندازه اي بهره اي از هوش و استعداد و توان يادگيري داده است . هيچكس
نه ميتواند و نه اصولا نيت اين را دارد كه منكر اثر آموزش و پيگيري آن در
افراد شود ، اما آيا ميتوان پذيرفت كه هر آموزشي در هر سطحي و براي هر كسي
موثر باشد و او را در هر آنچه آموزش ديده توانمند سازد ؟
2- ضرورتها را تشخيص دهيد و در همان حد براي فرزندان زمينه آموزش و يادگيري را فراهم كنيد . خوب
است كه فرزند شما ورزش كند و يك رشته ورزشي مناسب را دنبال كند ، اما قرار
نيست او مانند قهرمانان المپيك دوران باستان در همه رشته هاي ورزشي نام
آور باشد !
به ياد داشته باشيد ورزش در يك رشته مناسب جهت حفظ
سلامتي براي فرزند شما كافيست .دانستن زبان انگليسي يك ضرورت است . اما
قرار نيست فرزند شما مثل بلبل انگليسي حرف بزند و همزمان آلماني و فرانسه
را هم بداند .
مگر او كيست ؟ نكند چون فرزند شماست بايد حائز همه اين شرايط باشد ؟ ! ؟ بگذاريد كودكانتان قدري كودكي كنند !
3- به فرزندان اجازه بدهيد شكست و ناكامي را در زندگي خود تجربه كند .
اينكه شما مدام او را در سايه حمايت خود بگيريد ، جلوي شكست خوردن او را
بگيريد و خرابكاريهايش را بدون اينكه آب در دلش تكان بخورد ترميم كنيد نمي
تواند تا ابد ادامه پيدا كند .
هم توان شما محدود است و هم اصولا
هميشه در زندگي او نخواهيد بود . فرزند شما روزي مستقل خواهد بود ، در اين
جامعه زندگي خواهد كرد و بي ترديد طعم ناكامي و شكست را خواهد چشيد .
طوري
رفتار كنيد كه ظرفيت ، آمادگي و توان مقابله با اين موضوع را داشته باشد ،
در غير اينصورت با اولين تلنگري كه شما در كنارش نباشيد ، فروخواهد ريخت .
4- و نهايتا فراموش نكنيد ، ما والدين فرزندانمان هستيم ، نه خداوند فرزندانمان . وظيفه ماست در حد توانمان در تربيت و موفقيت آنان كوشا باشيم . سهمي از موفقيت ها و ناكامي ها را براي فرزندانمان باقي بگذاريم .
خانواده ایرانی