به گزارش شفا آنلاین،یکی از مظاهر عقبماندگی کشوری مثل ایران این است مسائلی که در کشورهای دیگر دنیا، اصلا محل چالش نیست را به چالش میکشانیم، حال آنکه در هیچ جای دنیا در هیچ اقتصادی، نهادهای رسمی کشور را زیر سؤال نمیبرند،
اما در ایران، منتقدان آشکارا نهادهای رسمی و آمارهای انتشاریافته را هم
در دولت قبلی و هم در دولت فعلی، زیر سؤال میبرند که هر دو رویکرد
غیرعلمی است که باعث بیاعتمادی به این نهادهای رسمی بهعنوان سرمایههای
اجتماعی میشود.
بهنظرم منتقدان به آمارهای رسمی نباید نسبت به این
آمارها در فضای عمومی کشور شبهه وارد کنند و اگر نسبت به روششناسی و
دادههای اقتصادی انتقاد دارند، میتوانند در یک فضای علمی و کارشناسی،
دیدگاههای خود را با کارشناسان مطرح کنند و نه اینکه نسبت به نهادهای رسمی
بهعنوان سرمایههای اجتماعی روش تخریبی در پیش بگیرند، چرا که در این
صورت، در هیچ دورهای نمیتوان نسبت به این آمارهای رسمی تکیه زد.
بنابراین، بهتر است همه کارشناسان و صاحبنظران بدون درنظر گرفتن گرایش حاکم بر دولتها، به آمارهای نهادهای رسمی نظیر بانک مرکزی اعتماد کنند و آمار اعلام شده از سوی بانک مرکزی درباره نرخ رشد اقتصادی 4.6درصدی را قبول کنند. سؤال منتقدان این است که چگونه ممکن است در یک دوره کوتاه و محدود رشد اقتصادی ایران به4.6درصد برسد، درحالیکه در یک یا 2سال گذشته نرخ رشد منفی بوده است؟ آنها سؤال میکنند، مگر میشود اقتصاد ایران در یک دوره 30ساله رشدی 2.5درصدی کرده باشد ولیکن در یک دوره کوتاه و فصلی رشدی 4.6درصدی را تجربه کند؟
در پاسخ باید گفت که وقتی رشد اقتصادی کشور در 2سال کم و منفی شده و ظرفیتهای واقعی اقتصاد کشور وارد رکود شده، به سبب آغاز دوران رونق و خروج از انباشت رکود گذشته، دستیابی به رشد اقتصادی فصلی یک امر طبیعی است و این آمارهای اعلام شده هم از نظر علمی و هم تجربی قابل محاسبه است و اصلا شبیه افسانه نیست. البته ممکن است بخواهیم نرخ رشد اقتصادی را در یک دوره 3ساله مبنا قرار دهیم که در این صورت، ممکن است نرخ رشد اقتصادی نیم تا یک درصد نسبت به 3سال قبل منفی باشد.
از سوی دیگر برخی از منتقدان، آمارهای نسبی را با آمارهای مطلق اشتباه میگیرند. نرخ رشد یک آمار نسبی است که نسبت به سال پایه یا نقطه پایه در مطالعه اعلام میشود، لذا چه بسا، نرخ رشد اقتصادی ایران،4.6درصد در بهار امسال باشد، اما سطح مطلق تولید ناخالص ملی ایران نسبت به سالهای شکوفایی اقتصاد، هنوز دارای عقبماندگی باشد.
همچنین برخی صحت و سقم آمارها را به احساس و ادراک مردم برمیگردانند درحالیکه باید گفت بسیاری از آمارها و شاخصهای کلان نظیر بهبود وضعیت رفاه مردم و درآمد سرانه در 3دهه گذشته بهبود پیدا کرده، اما ممکن است الان مردم این احساس را داشته باشند که رفاه و درآمد سرانه بهتر نشده است. این نشان میدهد که حافظه تاریخی مردم از بین رفته و حتی متوجه نباشند که سبد مصرفی آنها نسبت به گذشته تغییر هم کرده است.
بنابراین آمارهای کلان اقتصادی، با احساس مردم کار ندارد، هرچند این حس مردم مهم است و باید رسانهها و نخبگان، پیشرفتهای اقتصادی کشور را درست اطلاعرسانی کنند تا این احساس واقعی در مردم ایجاد شود که تحولی رخ داده است. از منظر دیگر باید دقت کنیم که رشد اقتصادی اعلام شده در واقع ناظر بر این است که در 2سال گذشته شکاف بین ظرفیتهای بالقوه اقتصاد و وضعیت بالفعل آن ایجاد شده و فعالشدن ظرفیتهای بالقوه و رونق در بخشهای اقتصادی، نرخ رشد نسبی4.6درصدی واقعی و البته یک خبر خوش است، هرچند در حد و قواره ظرفیتهای بسیار بالای اقتصادی ایران نیست و به جای تردید در این آمارها باید مسئولان و دولت تلاش کنند تا ظرفیتها و امکانات کشور را برای تحقق رشد بالاتر بسیج کنند.
نکته آخر اینکه نرخ رشد اقتصادی اعلام شده از سوی بانک مرکزی، واقعی است وچنان که قبلا بانک مرکزی و دیگر نهادهای رسمی، آمار و گزارشهایی از وضعیت اقتصادی اعلام میکردند، الان هم ضرورت ایجاب میکند که نسبت به کارشناسی و علمی بودن آمارهای اعلام شده اعتماد کنیم.