زنگِ خورده شده، تاریخ انگار او را جویده است! اما همچنان صدا میدهد، صدا داشتن علیرغم هرزگی زمین و زمانه
چشمکی از میان سبزیِ برگهای درخت، زیست منضبط و تحت انقیاد
ایستاده بر تن دیوار، اراده انجام وظیفه
پناه گرفته از پس درخت تنومند کوچه، شاهد ریشه و ساقه، با سایهبانی سخاوتمند
در حصار آگهیهای چسبنده و سمج، ادامه حیات در میان کاغذهای امید
صمیمی با آجر، صدایی از قلب سیاهی
صدا میدهد که به سبزها ورود کنیم، مژدهای برای ورود به قلب آدمهای آن طرف دیوار
همسایگی سنت و مدرنیته نم کشیده
استقامت چند طبقه در جوار دیوار کهنه
بورژوازیِ چیدمان شده، تفاخر دیواری
اضطراری و حداقلی و ترس زده، سیمان سفید بر آن تنش نگه داشته
اینجا همه چیز روی برنامه است