البته ناگفته نماند مدیریت استعداد و توجه به قابلیتهای افراد همیشه باید از خانواده شروع شود. اگر واقعا میخواهیم استعداد فرزندانمان را رشد دهیم باید هر چه سریعتر دست به کار شویم و نقاط قوت فرزندمان را شناسایی و تربیت کنیم. آگاهی از این موضوع که فرزندتان استعداد زیادی در یک زمینه بخصوص دارد به تنهایی کافی نیست، والدین باید تکنیکهایی را بیاموزند که به شکوفا شدن این استعدادها کمک کند و در جهت تحقق آنها پیش رود. آنان لازم است محیطی فراهم کنند تا بچهها بتوانند به صورتی فعال، موثر، خلاق و با لذت استعدادهای خود را بروز دهند و از آن بهرهمند شوند.
چرا مدیریت استعدادها مهم است؟
باور عمومی بر این است که «استعداد خود را میگشاید.» به بیانی ما نباید نگران حمایت از افراد با استعداد باشیم، زیرا اگر واقعا آنها با استعداد هستند حتی با وجود مشکلات حتما استعداد خود را نشان خواهند داد. اما باید گفت این تصور نادرست است و حقیقت این است که در صورت نبود شرایط نه تنها استعداد بالقوه غالبا آشکار نشده باقی میماند بلکه استعدادهای واقعی نیز در چارچوب برخی اشکال فرهنگی و اجتماعی نیز بیمعنا خواهند ماند.
شواهد تجربی نشانگر آن است که مثلا برای پرورش یک کودک با استعداد در زمینه موسیقی باید وقت و هزینه صرف شود، کودک تمرینات مختلف داشته باشد و والدین نیز با القای انتظارات متناسب شرایط را برای رشد استعداد کودک در این زمینه خاص داشته باشند تا به این ترتیب استعدادکودک بالفعل شود.
برای رشد و تکامل هر استعداد دیگری نیز حمایتهای مشابه ضروری است. در حقیقت زمانی که تواناییهای فردی خارقالعاده است، حمایتهای والدین و جامعه نیز باید خارقالعاده باشد.
مدیریت استعدادها بسیار مهم است، زیرا استعداد فرآیندی است که طی سالهای بسیار خود را نشان میدهد نه صفتی ویژه که شخص به ارث میبرد و سپس برای بقیه عمر بدون تغییر میماند. فرزندان هر جامعهای صرفا به معنای پتانسیلهای آینده، با استعداد شناخته میشوند، برای آشکار شدن آن توان بالقوه آنان باید بیاموزند که مطابق با آخرین پیشرفتهای علمی عمل کنند و باید فرصتهایی برای استفاده از استعدادهایشان پس از رشد و تکامل مهارتها پیدا کنند.
در مدیریت استعداد نکته مهم آن است که استعداد بالقوه را نمیتوان درک کرد، مگر آنکه در یک حیطه فرهنگی جای گیرد و از سوی اجتماع پرورش یافته تا خود را نشان دهد و نکته مهمتر آنکه کمک به رشد و تکامل استعداد به کسب منافع درازمدت فردی و اجتماعی در یک جامعه منجر خواهد شد.
استعدادهای فرزندانمان را منجمد نکنیم
شواهد زیادی در دست است که بهترین زمان آموختن و یادگیری انواع دانشها و دانستنیها و تحریک تواناییهای اساسی در کودک همان دوران شش سال اول زندگی است. در حقیقت پدر و مادر مهمترین، بهترین و ضروریترین معلم او هستند. پرورش فرد بااستعداد، نابغه، سرآمد، تیز هوش و باهوش بستگی به روش تربیت والدین دارد که چگونه فرزندان را آموزش دهند. در واقع ما در روش آموزشی موجود فرصتهای مناسب زیادی را در پرورش فرزندانمان از دست میدهیم و حساسترین زمان رشد کودک از نظرمان دور میماند. این نکته قابل توجه است که برخی والدین فکر میکنند اگر در سالهای اولیه رشد کودک بتوانند او را در انواع و اقسام کلاسهای آموزشی خستهکننده ثبتنام کنند، کودکشان بااستعداد خواهد شد، نه هرگز چنین نیست باید فرزندتان را تشویق کنید تا آ نچه را به آن علاقهمند است، فرا گیرد، مغز کودک یک ظرف نیست که آن را پر از اطلاعات بیفایده کنیم، این مساله باعث میشود رشد فکری فرزندتان محدود شود.
از طرفی در روش تربیت کودک نیز باید دقت شود. مثلا آن دسته از پدر و مادرهایی که دوست دارند فرزندشان هرچه آنان میگویند عمل کنند، آرام و ساکت باشند، اذیت نکنند، بازی و شیطنت نکنند، داد و فریاد نزنند، در مهمانیها مبادی آداب بوده ساکت بنشینند و چیزی نخورند در واقع دیواری را به دور فرزند دلبندشان میکشند و استعداد او را حبس و منجمد میکنند.
دکتر ژزف مک هانت یکی از روانشناسان برجسته دنیا معتقد است: هر گونه جلوگیری و ممانعت از نیازها و خواستههای کودک ضربه محکمی است که به استعداد او میخورد، برای یک کودک اهانت بزرگی است که دائم در کارها و حتی بازیهای کودکانه او دخالت کنیم و جلوی احساسات او را بگیریم. در حقیقت این لطمه بزرگی به هوش او بوده و مانع رشد استعدادها و دریافت تجربیاتش خواهد بود و در آینده نتایج مخربی به بار میآورد.
رشد هوش و ادراک کودک در موفقیت او در زمان مدرسه نیز تاثیر بسزایی دارد، آنان باید قبل از ورود به مدرسه موقعیتهایی را برای لمس کردن، بازی و تعامل با دیگران داشته باشند. مثلا اگر در یک خانواده، پدر و مادر و دیگران با کودک رد و بدل کلمات (البته کلمات مفید و آموزنده) زیاد داشته باشند و با هم گفتوگو کنند این رویکرد باعث افزایش خزانه لغات او میشود و او میتواند راحتتر کلمات را ادا کند، جمله بسازد، بخوبی انشاء بنویسد و تجزیه و تحلیل خوبی داشته باشد و این در حقیقت شروع بیان افکار او خواهد بود ولی متاسفانه به این موضوع مهم توجه کمی میشود و بیشترین تاکید بر ساکت بودن کودک است.
افزایش ضریب هوشی در کودکان
مثبتاندیش باشید: فرزندتان را در مواردی که لیاقت دارد، تشویق کنید. با این کار محیطی قابل اعتماد در خانه بهوجود میآورید و از نظر روانی نیز کودک به نوعی آزادی میرسد تا بتواند عقاید و علوم جدید را کشف کند بدون آن که بترسد مبادا مورد انتقاد و سرزنش دیگران قرار گیرد.
در حد امکان بهترین وسایل آموزشی را در اختیار فرزندتان قرار دهید: مثلا اسباب بازیهای مختلف، کاغذهای طراحی یا وسایل موسیقی؛ در کل هر وسیلهای که بتواند مهارتهای ذهنی و هنری را پرورش دهد. تا جایی که امکانات در اختیار دارید برای فرزندتان سخاوتمند باشید. وقتی وسیلهای را در اختیارش میگذارید تا با آنها بازی کند خیلی سخت نگیرید، بگذارید راحت با آن بازی کند.
سعی کنید درباره تواناییهای فرزندتان واقعگرا باشید: معمولا گرچه توقع زیاد داشتن سازنده است، اما سطح توقع خیلی زیاد و بیتناسب میتواند برای فرزندتان مخرب باشد و در مقطعی اگر وی نتواند به آن سطح و هدفی که شما برایش تعیین کردهاید برسد حتما خود را شکست خورده دانسته و احساس خودباوریاش را از دست میدهد.
تا جایی که میتوانید زندگیتان را سرشار از کار و تلاش کنید: این مهم است که فرزندتان شما را فردی پر تلاش بداند که از نیروی ذهنش به خوبی استفاده میکند، اگر میتوانید او را نیز در فعالیتهایتان سهیم کنید.
برای ارضای حس کنجکاوی فرزندتان و شکوفا شدن استعدادهایش
ـ در حد متعادل کودکتان را تنها بگذارید تا آرامش ذهنی داشته باشد. اگر کودکی از نظر روانی در محیطی امن و آرام تنها باشد میتواند روی موضوعی تمرکز داشته باشد و چیزهای جدیدی را کشف کند.
ـ نیاز کودکتان را به پرداختن به تخیلاتش درک کنید. درباره تصورات و خیالات وی هرگز ذرهای ریشخند و تمسخر در لحن گفتارتان نداشته باشید. حتی زمانی که مطمئن هستید افکار وی یا تخیلاتش کاملا مسخره و جوک است.
ـ از طریق سبک زندگیتان به او نشان دهید که کشف کردن و خلق کردن کار بسیار لذتبخشی است. همیشه علایق و شور و حال خود را حفظ و این شور و حال را با فرزندتان تقسیم کنید.
ـ همیشه جهت دادنهایتان مثبت باشد.
سازمانها نیز باید دانش مدیریت استعدادها را بدانند اما چگونه
استعداد کارکنان را بشناسیم: هر چقدر مدیران، کارکنان خود را بهتر درک کنند، بیشتر میتوانند از استعدادهایی که حتی آنان در بیرون از محیط کار خود دارند بهرهبرداری کنند. مدیران باید تلاش کنند تا حد امکان درباره تواناییها، استعدادها و قابلیتهای تک تک افراد سازمان، اطلاعاتی به دست آورند.
به توسعه استعداد کارکنان توجه کرده و زمینههای آن را فراهم کنیم: استعداد با تمرین رشد و بهبود مییابد و استعداد خام اگر بخواهد به توانایی بالقوهاش دست یابد نیاز به توسعه دارد. زمانی که استعدادی به وسیله خود فرد یا از سوی دیگران کشف میشود نیاز به پرورش و تربیت دارد.
راههای حفظ و نگهداری استعدادها را بشناسیم: هیچ سازمانی تمایل ندارد افراد بااستعداد و با مهارت خود را از دست بدهد. امروزه افراد بااستعداد ارزش خود را میدانند و این آگاهی را هم دارند که دیگرانی هم هستند که تمایل زیادی به استفاده از استعدادهای آنان دارند، برهمین اساس سازمانها باید درخصوص چگونگی حفظ و نگهداری استعدادهای درون سازمان تدابیری بیندیشند.
فرصتهایی را برای افراد با استعداد فراهم کنیم: مسلما استعدادها بدون فرصتها بروز و ظهور نمییابند. افراد با استعداد اغلب خودشان میتوانند فرصتهایی را برای خود ایجاد کنند، اما مسئولیت مهم مدیران این است که زمینههای مساعد را برای افراد با استعداد و خلاق در محیط کار فراهم سازند.
هرگز از استعداد کارکنان نترسیم: هر فردی مهارت و استعدادهای ویژهای دارد. هیچ نیازی نیست که از کارکنان خلاق و با استعدادمان هراس داشته باشیم، در عوض میتوانیم از این استعدادها به نفع سازمان استفاده کنیم. مدیرانی که استعداد را در کارکنانشان نادیده میگیرند در واقع بزرگترین خیانت را به سازمان خود میکنند.
نظام ارزیابی عملکرد مناسب داشته باشیم: اجرای برنامه مدیریت استعدادها مستلزم آن است که سازمان یک نظام ارزیابی، عملکرد موثر و مناسب داشته باشد چرا که از طریق همین نظام است که کارکنان مستعد و دارای قابلیت و شایستگیهای آشکار یا نهفته شناسایی و معرفی میشوند.
از کلیشهای شدن بپرهیزیم: هر پدیدهای که به عنوان منعی در بروز استعدادها باشد برای کسب و کار مضراست. در واقع سرکوب استعداد افراد بهدلیل زن یا مرد بودن، نژاد و رنگ غیرمنطقی است. هر سازمان یا جامعهای که به استعدادهای نهفته افراد با هر ترفندی اجازه بروز ندهد بیشترین ضرر را متوجه خود کرده است.
جام جم آنلاین