به گزارش شفاآنلاین، نرگس نصراصفهانی افزود: مقصود از میل به طلاق میزان تمایل و علاقهمندی همسران به جدا شدن و گسستن روابط زناشویی با گذراندن مراحل قانونی است. تصمیم به طلاق، شبیه فشار درونی شدیدی است که دست کم به یکی از همسران وارد میشود و ممکن است متاثر از برآورده نشدن نیازها، اهداف، یا ناتوانی در انتقال احساسات به همسر باشد؛ این مسئله یکی از پدیده های فراگیر جوامع انسانی است.
وی در ادامه گفت: پدیده میل به طلاق چند عاملی است و یک عامل به تنهایی نمیتواند موجب پیدایی آن را فراهم کند. در این پدیده چند عامل به هم می پیوندند و شبکهای پیچیده را فراهم میآورند به گونهای که در نوع خود منحصر به فرد است. این مفهوم دارای سه بعد عاطفی شامل احساسات و عواطف مثبت و منفی فرد نسبت به طلاق است. بعد رفتاری هم میزان آمادگی رفتاری فرد برای طلاق گرفتن یا نگرفتن را در بر میگیرد.
این دانشجوی دکترای مشاوره خانواده اضافه کرد: از نظر گاتمن جامعه شناس- ازدواج در رویارویی با تعارض شکست نمیخورد بلکه ازدواج زمانی شکست میخورد که برای تعارض راه حلی یافت نشود. به عقیده او کیفیت تعامل زن و شوهر پیشگوییکننده مهمی برای آشفتگی زناشویی و میل به طلاق است. همسرانی که با یکدیگر ارتباط منفی دارند، دارای رابطه زناشویی نابسامان هستند و به آشفتگی در آینده دچار میشوند. همسرانی که میل به طلاق دارند، در تعاملات زناشویی از هیجانهای منفی بیش از هیجانهای مثبت استفاده میکند.
وی در ادامه گفت: به اعتقاد برک جامعهشناس - این دسته از زوجین با کشمکشهای متعدد فردی و بین فردی روبه رو هستند. در این فرآیند هویت آشفته، ناامیدی، تغییر در سبک زندگی، مشکلات جدی در شبکه اجتماعی و شغلی مشاهده میشود.
این مشاور خانواده افزود: بررسی عوامل اثرگذار در میل به طلاق نشان میدهد که این عوامل گوناگون و گسترده است. گاهی عوامل پیش بینینشده مانند افشای خیانت زناشویی سبب فروپاشی زندگی زناشویی میشود؛ گاهی نیز مشکلات درون فردی و عوامل فشارزای بیرونی مانند مشکلات شغلی، اجتماعی و خانوادگی ممکن است به گسستگی خانواده بینجامد.
وی تصریح کرد: بررسی نظریهها و مدلهای مطرح شده در حوزه زوج درمانی، بیانکننده این نکته است که عوامل مختلفی مانند ویژگیهای شخصیتی، مهارت اجتماعی، سبکهای اجتماعی، سبکهای دلبستگی، ویژگیهای جمعیت شناختی و ارتباطی باعث گرایش به طلاق میشوند. شواهد نشان میدهد که عوامل روان شناختی، پیش بینیکنندههای مهمی در بیثباتی زناشویی و میل به طلاق هستند. از سوی دیگر، رابطه بین عوامل روانشناختی و ارتباطی با میل به طلاق با تحقیقات طولی و مقطعی تایید شده است.
نصر اصفهانی اضافه کرد: بررسیهای صورت گرفته نشان میدهد آمار میل به طلاق طی دهههای اخیر سیر صعودی جهانی داشته و کشور ایران هم از آن بینصیب نبوده است. پژوهشهای صورت گرفته در داخل و خارج از کشور نیز این مسئله را تایید میکند. طبق پژوهشها میل به طلاق بیشتر در همسرانی که یک تا پنج سال از زندگی مشترک آنها میگذرد، رخ میدهد. این مرحله درست در زمان انطباق و همسازی متقابل همسران است. هر چه از سالهای زندگی مشترک میگذرد، تقاضای طلاق کاهش مییابد.
وی با اشاره به آمارهای طلاق مرکز آمار ایران گفت: براساس اطلاعات مرکز آمار ایران، میزان طلاق در سالهای اخیر رشد فزایندهای داشته، به طوری که از سال 1375 تا 1385 به حدود 20 درصد رسیده است و بیشترین فراوانی متقاضی طلاق در گروه سنی 25-31 سال و کمترین در مقطع سنی 52 58 سال بوده است.
وی افزود: عوارض ناشی از میل به طلاق، سبب افزایش طلاق در جامعه و بروز نشانه نارضایتی در همسران است، زیرا حتی اگر همسرانی که میل به طلاق در آنها وجود دارد، به دلایلی قادر به طلاق نباشند و به اجبار زندگی زناشویی خود را تحمل کنند، این نارضایتی کم کم روابط آنها را به سردی میکشاند و در پی آن اثرات مخربی بر خانواده خواهد گذاشت، در این میان فرزندان نیز درگیر این مسائل میشوند و پیامدهای ناگوار آن به احساس ناامنی، آشفتگی عاطفی و اضطراب در آنان میانجامد و میتواند بر سلامت جسمانی و روانی آنان در آینده نیز اثرات جبران ناپذیری بگذارد.
نصراصفهانی که با مجله سپیده دانایی گفتوگو میکرد، در پایان گفت: در
صورتی که همسران دلیلی برای ماندن در زندگی مشترک نداشته باشند طلاق روی
میدهد که اثرات نامطلوب آن روی فرزندان بر کسی پوشیده نیست بنابراین به
منظور کاهش آسیبهای این پدیده، توجه ویژه به آن از اهمیت بالایی برخوردار
است.
ایسنا