سالها طول میکشد تا کودک ساعات خوردن، چگونگی استفاده و ضرورت استفاده از وسایل مانند قاشق و چنگال، آداب و رسوم خوردن در تنهایی، آداب غذا خوردن در جمع یا مهمانی و... را بیاموزد. غذا فقط یک مثال است اما اگر امر (ظاهرا) غریزی، واضح و ساده، عمومی و جمعی که میتوان آن را به آسانی در تلویزیون هم به نمایش گذاشت تا این حد پیچیده و فرهنگی است، چطور ممکن است امر جنسی، صرفا بیولوژیک و غیرآموختنی باشد؟
حتی آموزش غذا خوردن و آداب مرتبط با آن تا حدود زیادی برمبنای تفکیک جنسی انجام میشود. اینکه چه کسی باید مواد اولیه را تهیه کند، چه کسی آن را بپزد، چه کسی باید آن را سرو کند، چه کسی باید غذا خوردن را شروع کند، چه کسی گوشت بیشتر یا کمتری بخورد، چه کسی سفره را جمع یا ظرفها را بشوید و... برمبنای تفکیک جنسی انجام میگیرد. ما از آغاز نوع راهرفتن، نوع حرفزدن، رنگها و لباسها، نوع بازی و وسایل بازی، انواع فضاهای شخصی یا عمومی از اتاق بچه گرفته تا دستشوییهای عمومی، مدارس و مهدکودکها، ورزشها و ورزشگاهها، شغلها و حرفهها و... را برمبنای تفکیک جنسیتی از هم مجزا میکنیم.
وقتی کودکان مبنای تفاوت خودشان از جنس مخالف را از ما سوال میکنند، ما تفاوت بین دختر و پسربودن را به فرزندان خود، برمبنای تفاوتهای ظاهری (موی سر)، فیزیولوژیک (تفاوت آناتومیک مانند استخوانبندی یا تفاوت اندامهای جنسی) و صفات شخصیتی و کلیشههای فرهنگی (شجاع و قویبودن پسر یا ظریف و زیبابودن دختر) توضیح میدهیم.
کودکان از سنین پایین علاقه و کنجکاوی نسبت به مسائل جنسی دارند و جالب است که برخی فراموش میکنند هویت جنسیتی (پسر یا دختر بودن) برمبنای شناخت اولیه ما از تفاوت بیولوژیک با جنس مخالف شکل گرفته و در اثر اجتماعی شدن کاملتر میشود بنابراین نهتنها ما جنسیت را به کودکانمان آموزش میدهیم، بلکه از آنها میخواهیم هر لحظه و همه جا، از انتخاب بازیها گرفته تا اعمال نقشهای خانگی، از لباس پوشیدن تا انتخاب رنگها و... آن را به اجرا بگذارند.
این اصرار به تفکیک جنسیتی از سنین پایین، به دلیل آگاهی از نیازها و کنجکاویهای جنسی کودکان و ترس از به خطر افتادن سلامت جنسی و اخلاقی آنهاست اما نمیشود مسالهای را تا این حد در کانون توجه قرار داد و از طرف دیگر بدون دادن هیچ نسخه عملی و آموزش کاربردیای از کودکان خواست آن را تا سنین بالا فراموش کنند. مساله دیگر اینکه این اصرار وسواسگونه به تفکیک جنسی نشانگر این است که روابط جنسی ذاتی یا غریزی نیست، بلکه دیدن صحنههای غیراخلاقی یا تجربههای غیرمشروع میتواند فانتزیهای جنسی افراد را عوض کند.
شاید بارزترین مثال برای اثبات این مساله دادن اجازه تغییر جنسیت به کسانی است که از نظر بیولوژیک یک جنساند اما از نظر ذهنی و فرهنگی خود را متعلق به جنس دیگر میدانند بنابراین طرح این پرسش که آیا آموزش جنسی اقدامی درست یا نادرست است، سوالی نابجاست چراکه اتفاقا در جوامعی شبیه ایران، به مساله جنسیت توجه وسواسگونهای شده و آن را از سنین پایین به کودکان میآموزند و از آنها انتظار دارند آموختههای خود را به سرعت به اجرا بگذارند. گرفتن جشن تکلیف برای دختران از سن 9 سالگی یکی از مظاهر عمومی این مساله است. اگرچه در گذشته خانوادهها، خود مسوولیت آموزش مسائل جنسی به کودکان را برعهده میگرفتند، امروزه فشار فرهنگ و رسانههای غربی باعث ایجاد واکنشی بیمارگونه نسبت به این موضوع و تابو شدن امور جنسی شده است اما تحریم گفتوگو و آموزش امر جنسی باعث حذف این نیاز نمیشود.
در حالی که رسانههای غیراخلاقی در حال ساخت سناریو، بر اساس تفکیک جنستی، تفکیک میل جنسی، تفکیک گرایشات جنسی، تفکیک سنین و دورههای جنسی هستند و در حالی که شرکتهای بهداشتی-تجاری به تبلیغ انواع محصولات خود در جهت مصرف کالاهای جنسی میپردازند و رسانههای غربی حتی به تولید نیازهای جنسی مورد علایق خود در جوانان و نوجوانان و حتی بزرگسالان و پیرمردان و زنان میپردازند، گروهی از افراد کماطلاع گمان میکنند امر جنسی، یک امر بیولوژیک، ثابت، غریزی و غیرآموختنی است و آنها قادر خواهند بود با سرپوش گذاشتن بر آن یا دادن شعارهایی کلیشهای از خیر (یا به گمان خودشان از شر) آموزش مسائل جنسی بگذرند.
اینکه گفته میشود ارائه آموزش جنسی باعث بالا رفتن آسیبهای ناشی از آن شده، درست مثل این میماند که بگوییم آموزش پریدن از هواپیما به چتربازان باعث افزایش مشکلات آنها شده و گروهی که هیچ آموزشی در این زمینه ندیده بودند، موفقتر عمل کردهاند. آموزش طبقهبندیشده، مبتنی بر سن و نیاز و موقعیت افراد و با توجه به فرهنگ، اعتقادات و تاریخ هر جامعه و گروه نیازی مبرم و حیاتی در جهت افزایش سلامت ذهنی، جنسی و جسمی جامعه است. این درحالی است که تحقیقات، مشاهدات و مصاحبههای نویسنده این مطلب و بسیاری از محققان دیگر با عامیترین، مذهبیترین و متعصبضترین افراد نشان داده که آنها به ضرورت آموزش مسائل جنسی به کودکان خود پی برده و نسبت به آن حساس شدهاند.