بارها از "مدیریت شهری" شنیدهایم و خواندهایم اما کمتر شهر مدیریت شدهای دیدهایم. براستی چه چیز سبب میشود تا انباشت تئوریهای مختلف در حوزه مدیریت شهری در کارزار عمل، نمود عینی نمییابد؟ و بلعکس چرا همه روزه شاهد انباشت و افزون شدن معضلات شهری و اجتماعی میباشیم؟
شاید نیاز است مدیران پیش از هر اقدامی به خوبی معضلات شهری را بشناسند. چراکه برای یک مدیر شهری جز این نیست که نقاط قوت و ضعف شهر خود را شناخته و درصدد رفع نارساییها و تقویت مزایا و محاسن آن برآید و با گسترش افق دید و بهرهگیری از علوم و تکنولوژی روز با مدیریتی تخصص محور در طول ارائه خدمات عمومی و شهری نسبت به آماده سازی زیرساختهای اساسی برای عملکرد کارآمد شهر، بهرهوری و بهبود استانداردهای زندگی شهری، سلامتی و رفاه اجتماعی و فراهم ساختن فعالیتهای مولّد و کارآمد موسسههای خصوصی در نواحی شهری اقدام نماید. به طوری که بعضا شهرداریها، با احداث پارکینگهای طبقاتی و بهبود مسیر آمد و شد، زمینه ساز توسعه مراکزی همچون فروشگاههای زنجیرهای میشوند که عامل ایجاد شغلهای مستمر و پایدار میگردد. همچنین شهرداریها با حفظ و مرمّت آثار تاریخی و بهرهگیری هوشمندانه از بافتهای قدیمی و تاریخی میتوانند بستر توسعه صنعت گردشگری را فراهم آورند.
لذا امروزه وظایف "مدیریت شهری" تنها محدود به خدمات رسانی، انجام پروژههای عمرانی و... نمیشود؛ بلکه از مهمترین وظایف مدیران شهری جهتدهی به برنامههای زیربنایی و ترسیم چشمانداز شهر در راستای دستیابی به توسعه پایدار میباشد. از این رهگذر است که شهر میتواند بستری مساعد برای اجرای طرحهای فرادست مسئولین اجرایی و جاذبِ سرمایه گذاران و فعالین بخش خصوصی گردد.
لذا شهرداری دیگر صرفا یک نهاد خدماتی نیست بلکه یک شبکه وسیع اجتماعی – فرهنگی است که میتواند چشم انداز توسعه آینده شهر را ترسیم نماید.
بنابراین "مدیریت شهری" حل عمل گرایانه مشکلات عینی است نه مدیریت کردن معضلات شهری چراکه نحوهی مواجهه با یک معضل نه مدیریت، بلکه حل و رفع آن میباشد. پس تغییر معضلات از وجهی به وجه دیگر، از مکانی به مکانی دیگر و از تاریخی به تاریخ دیگر تنها مدیریت معکوس شهر به سوی بحران شهری است. همچونان که به درازا کشاندن رفع معضل زباله در شهر ساری به مرز بحران رسیده است.
بنابراین در این نگاه، ارائه خدمات شهری از جمله نظافت شهری فیالنفسه برای مدیران شهری، هدف غایی نمیباشد بلکه مقدمه و لازمهی پیشرفت و توسعه شهری است.
از این منظر برخی از معضلات شهری - که رفع آن برای گذار به شهر پیشرفته و توسعه یافته الزامی است- را میتوان این طور برشمرد: وضعیت نامناسب مبلمان شهری، شبکه فرسوده و ناکافی حمل و نقل عمومی، مدیریت غیر علمی پسماند، سوء مدیریت بافتهای تاریخی، نگاه نامناسب و تهدید انگارانه به بافتهای فرسوده، مدیریت نامناسب میادین میوه و ترهبار، معماری بیهویت در ساخت و ساز و عدم بهرهمندی از تکنولوژیهای نو پدید در مدیریت شهری.
در نگاهی کلانتر برای فراهم ساختن بستری مساعد جهت پیشرفت و توسعه پایدار، موارد دیگری نیز جزء معضلات شهری و اجتماعی محسوب میگردد که نمیتوان بیتفاوت از کنار آن عبور کرد. اگرچه حل برخی از این معضلاتِ چند وجهی، همکاری چندین نهاد و سازمان را میطلبد؛ معضلاتی همچون: تخریب محیط زیست، انحصاری شدن سواحل دریا، فقر خدمات گردشگری، کمبود و کیفیت نامطلوب آب شرب، تکدی گری، دستفروشی، زباله گردی، اعتیاد و ...
لذا علاوهبر حل خرده معضلات شهری، باید در راستای بسترسازی به منظور توسعه و پیشرفت باثبات برای رفع معضلات فرهنگی و اجتماعی نیز کوشید در غیر این صورت مدیریتی که توان رفع معضلات شهری و برخود علمی و کارشناسی با مسائل روز را نداشته و زمینهساز شکوفایی و رشد اقتصادی و رفاه اجتماعی نگردد، خود، از زمره معضلات شهری خواهد بود که اثرات سوء آن برای یک جامعه کمتر از سایر معضلات شهری و فرهنگی نخواهد بود.