. برخی باورها مانند ترس از ادامه حیات عضو یک انسان در بدن انسانی دیگر و گناه پنداشتن آن، امید به بهبود بیمار مرگ مغزی و کمرنگ بودن حضور و تلاش رسانههای فرهنگساز در این زمینه مراکز پیوند اعضا را با از دست دادن فرصت هایی برای اهدای عضو مواجه میکند
برخی تصورات همچنان مانعی بر پیوند اعضای بیماران مرگ مغزی در ایران است. باورهایی که در گروهی از مرگهای مغزی ، پیوند اعضای را به مثابه مثله شدن بدن بیمار دانسته، اهدای اعضا بیمار زن به مرد را عملی نمیداند و در نهایت، هنوز باور اهدای عضو و فرهنگ شدن این موضوع در جامعه را عملی نکرده است.
برخی باورها مانند ترس از ادامه حیات عضو یک انسان در بدن انسانی دیگر و گناه پنداشتن آن، امید به بهبود بیمار مرگ مغزی و کمرنگ بودن حضور و تلاش رسانههای فرهنگساز در این زمینه مراکز پیوند اعضا را با از دست دادن فرصت هایی برای اهدای عضو مواجه میکند. باز هم فرصتهای زیادی برای ادامه حیات از بین میرود و هر هفته 6 تا 10 نفر از بیماران نیازمند عضو، جان خود را از دست میدهند.
«امید قبادی» معاون مرکز فراهمآوری اعضای پیوندی دانشگاه شهید بهشتی در این خصوص پای میز گفت وگو با «قانون» نشسته است:
رئیس واحد فراهم آوری اعضای پیوند دانشگاه شهید بهشتی، سال گذشته همزمان با جشن نفس اعلام کرد که ایران در حال حاضر از لحاظ رضایتگیری از خانواده ها برای اهدای عضو، در ردیف 10 کشور برتر دنیاست. این موضوع تا چه اندازه صحت دارد؟
منظور ایشان ایران نبوده است، بلکه به مرکز پیوند اعضای دانشگاه شهید بهشتی اشاره کردهاند. ایران در حال حاضر دارای 15 مرکز اهدای عضو و 50 مرکز شناسایی است. تمام مراکز شناسایی در شهرستان ها وظیفه شناسایی بیماران مرگ مغزی را انجام میدهند و از مراکز اهدا نیز چهار مرکز در تهران و مابقی در شهرستان ها هستند. میانگین آمار رضایت گیری از خانواده ها در ایران، بین 36 تا 37 درصد است اما مرکز پیوند اعضای دانشگاه شهید بهشتی این رقم را به 90 تا 95 درصد رسانده است و از این نظر با بزرگ ترین مراکز اهدای عضو دنیا رقابت میکند.
پس آماری که سال گذشته به موفقیت 78 درصدی ایران در زمینه رضایت گیری اشاره داشت، در واقع متعلق به مرکز پیوند اعضای دانشگاه شهید بهشتی بود.
بله و همان طور که گفتم این رقم هم اکنون در این مرکز به بیش از 90 درصد رسیده است. در دنیا برای مقایسه کشورها در زمینه اهدای عضو، معیاری به نام «پی ام پی» وجود دارد که که تعداد اهدا را سالانه در یک میلیون نفر مشخص میکند. پی ام پی اسپانیا به عنوان اولین کشور جهان در زمینه اهدای عضو، 34 است و پی ام پی ایران متاسفانه 5 / 7 است. هم زمان با این رقم در ایران، پی ام پی دانشگاه شهید بهشتی 26 است یعنی این مرکز به طور خاص دارد خود را به سطح جهانی نزدیک میکند.
این پیشرفت، تاثیر سمپوزیوم سه روزه مشترک ایران و اسپانیا در مرداد ماه 90 است که اکنون شاهدش هستیم؟
بله، توصیههای اسپانیا و استفاده از تجربیات آن ها تاثیر زیادی داشت. در اسپانیا اهدای عضو برای مردم در حکم غرور ملی است و مردم آن همان طور به داشتن رتبه اول جهانی اهدای عضو افتخار میکنند که به موفقیت تیم بارسلونا. اسپانیا موفق شده اهدای عضو را به عنوان فرهنگ بر زندگی مردم حاکم کند و ما نیز تمرکز خود را بر این کار گذاشتهیم. سال 1384، میزان موفقیت در رضایت گیری در کل ایران 5 درصد بود و اکنون این رقم به 37 درصد و در مرکز ما حتی به بیش از 90 درصد رسیده است.
و چرا این پیشرفت تنها در مرکز پیوند اعضای دانشگاه شهید بهشتی محقق شده است، نه در تمام مراکز؟
شرایط آن را فراهم نکرده اند. مرکز ما در حدود یک سال قبل به واحد مدیریت پیوند اعضای وزارت بهداشت پیشنهادی کتبی ارائه کرد مبنی بر این که این مرکز حاضر است تمام شهرهای ایران را از نظر وضعیت آمار رضایت به اهدای عضو بررسی کند و سپس برای آموزش رایگان اقدام نماید. اما این پیشنهاد از یک سال گذشته تا کنون هم چنان بی پاسخ مانده و ما را بار دیگر به این نتیجه میرساند که اهدای عضو، دغدغه مسئولان کشور نیست. تنها اقدام موثر مسئولان در این زمینه به تصویب لایحه «اجازه پیوند اعضای بدن فوت شدگان در موارد خاص» در سال 1379 برمی گردد و از آن به بعد نه حتی بودجه دولتی مصوبهای به این امر اختصاص داده شده و نه بازبینی در این قانون صورت گرفته. گویا ضرورت اهدای عضو را هنوز به همان میزان سال 1379 میدانند و نه بیشتر.
یعنی عامل اصلی پیشرفت نکردن ایران در زمینه اهدای عضو این است که مسئولان دغدغه اهدای عضو ندارند؟
نه این که ندارند، اما در میان دغدغههای دیگر آن را فراموش کرده اند. ما هرچه کرده ایم خودمان کرده ایم. خودمان از ارگانهای فرهنگ ساز مانند وزارت ارشاد و صدا و سیما کمک خواستیم. طرح بازرسان را برای آگاه شدن کامل از مرگ مغزی اعمال کردیم و در صدد آموزش تخصصی برای کسب رضایت از خانواده ها برآمدیم در حالی که بسیاری از نیروهای ما حتی بیمه نیستند و مدت هاست حقالزحمه دریافت نکردهاند. یکی از دلایلی که منجر به موفقیت نبودن ما در این زمینه شده این است که مسئول امور بنیاد بیماریهای خاص وزارت بهداشت و مسئول مرکز اهدای عضو این وزارتخانه یک نفر هستند و برای هردو یک جایگاه تعریف شده که سنگین بودن هر دو مسئولیت و رسیدگی هم زمان را کاهش میدهد.
به جز اهمال مسئولان که امر تازه ای نیست، اعتقادات مذهبی مردم یا باور به بازگشت بیمار مرگ مغزی، به چه اندازه روند جلب رضایت خانواده ها را با شکست روبهرو میکند؟
اعتقادات مذهبی مردم در سالهای گذشته مانع از رضایتشان میشد. تصور میکردند میخواهیم عزیزشان را مثله کنیم در حالی که این جراحی فقط یک برش عمودی بر روی شکم است که خیلی تمیز دوخته خواهد شد. ما در این مورد با تمام علمای مطرح ایران و حتی عراق صحبت کردیم و نظر موافق آنها را جلب کردیم. آن چه مردم را در تصمیمگیری دچار اشتباه میکند این است که تفاوت بین مرگ مغزی و کما را نمی دانند و این هر دو را یک مورد واحد میپندارند. کما نوعی اختلال کارکرد مغز است که بیمار را دچار کاهش شدید سطح هوشیاری میکند و شانس بهبودی در آن هست. در حالی که در مورد مرگ مغزی به دلیل خونریزی و تورم بافت ها هیچ شانسی برای برگشت نیست.
اما به ندرت پیش میآید که پزشکان چنین تفاوتی را برای افراد و خانواده ها توضیح دهند.
همین طور است و یکی از مشکلات ما اطباء خودمان هستند. بعضی خانواده ها میگویند که فلان پزشک به آن ها گفته است مرگ مغزی بازگشت دارد. تشخیص مرگ مغزی تنها از تخصص جراح مغز و اعصاب ، متخصص داخلی اعصاب، متخصص بیهوشی یا متخصصین اهدای عضو کشور بر میآید که آموزشهای لازم را در این زمینه دیده باشند.
نقش و کارکرد رسانه ها را در ترویج فرهنگ اهدای عضو، تا چه حد موثر میدانید؟
رسانه ها میتوانند صد در صد مفید یا مضر باشند. مثلا در سریالی به نام «حلقه سبز» که چند سال قبل پخش شد نشان داده شد که بیمار مرگ مغزی به زندگی بازگشت که به دلیل استفاده نکردن از کارشناس تخصصی اهدای عضو، کاملا غیر علمی و باعث ایجاد باور غلط در جامعه بود. ما در سال 89 طی گفت و گو با مسئولان صدا و سیما در این باره، تفاهم نامه ای امضا کردیم که بر اساس آن هیچ اثر تصویری در این زمینه اجازه تولید نداشته باشد مگر این که متن آن قبل از کسب مجوز به تایید متخصصان اهدای عضو رسیده باشد.
آخرین آمار رسمی وزارت بهداشت از مرگ مغزی در کشور، سالانه چه قدر بوده است؟
آمار وزارت بهداشت 3 تا 6 هزار نفر در سال را اعلام میکند در حالی که آمارهای غیر رسمی نشان از وجود 6 تا 12 هزار نفر در سال است.
تعداد بیماران نیازمند اهدای عضو چطور؟
در حال حاضر 20 هزار بیمار نیازمند عضو داریم که هفته ای 6 تا 10 نفر از آن ها فوت میکنند. به هر حال از 6 تا 12 هزار بیمار مرگ مغزی 50 درصد به دلیل از کار افتادن اعضای داخلی بدن یا بیماریهای مختلف بلا استفاده هستند. از 2 تا 3 هزار نفری که باقی میمانند نیز میزان رضایت خانواده ها همان رقمی است که گفتم.
و در صورت رضایت برای اهدا، هر بیمار مرگ مغزی قادر به نجات جان چند نفر خواهد بود؟
یک تا 7 نفر را از مرگ نجات میدهد و یک تا 47 نفر را از معلولیت. ارگانهای بیمار مرگ مغزی شامل دو ریه، دو کلیه، کبد، لوزالمعده و قلب است و 40 تا 50 نسج او از قبیل قرنیه، پوست، استخوان، رگ، تاندون، مفصل و دریچه قلب هم قابل اهداست