به گزارش شفا آنلاین:در اولین گام لازم است تفاوت اساسی بین دو اصطلاح جنس (s.e.x) و جنسیت (gender) از یکدیگر باز شناخته شوند.این دو اصطلاح از جمله واژگان زبان شناختی هستند که در جملات و گفتار ما نقش هایی چون «اسم»، «ضمیر» و «صفت» را ایفا میکنند؛ از سوی دیگر، واژه هایی چون «پسر» و «دختر» و یا «زن»، «مرد»، اسامی از پیش تعیین شده و هویت سازی هستند که به خودی خود، بار معنایی خاصی به همراه داشته و نقش، جایگاه و آینده فرد در جامعه را نیز رقم می زنند.
روان شناسان تعیین هویت جنسی افراد بر اساس:
را جنس می نامند.
تعیین جنسی فرد بر اساس:
را جنسیت (gender) تعریف می کنند.
دوجنسیتی ها (transgender) افرادی هستند که کاملا به نوع جنسیت خود(مؤنث / مذکر) واقف بوده اما حاضر نیستند آن را بپذیرند، در واقع دوجنسی یا اختلال هویت جنسی، اختلالی است که فرد مبتلا به آن در جسم یک جنسیت، با هویت و روحیات جنسیت دیگر زندگی می کند و همواره نیز به لحاظ این دوگانگی دچار احساس آشفتگی و حیرانی هستند. توازی و توازن میان جنس و جنسیت باعث می شود در رفتار جنسی فرد هم نابهنجاری و یا رفتارغیرعرفی مشاهده نشود.
مثلا وقتی فرد با شرایط بیولوژیک یک زن به دنیا می آید و در جامعه به
عنوان یک زن رشد می کند، در خودشناسی و خوداگاهی هم خویش را زنی با علایق و
احساسات زنانه و رفتار و منش متعلق به گروه های زنانه می شناسد قطعا می
تواند تا پایان عمر در این گروه جنسی و جنسیتی باقی مانده و ایفای نقش کند،
اما اگر میان جنس و جنسیت توازی و توازن نباشد، هرچند که فرد جنس
خود را مردانه/ زنانه میبیند، اما جنسیت خود را متفاوت قلمداد کرده و تصور
می کند جسم و جنس آن مطابق با جنسیتش نیست. معمولا این افراد
احساسات، هیجانات و عواطف جنسی واقعی خویش را در قالب بدنی زندانی می بینند
که به اشتباه در کالبد آن جسم قرار گرفته است.
اینان به عضویت در
گروههای جنسیتی مخالف جنس خود، تمایل افراطی دارند اگر چه کمتر در آن نیز
پذیرفته می شوند. آرزو و اصرار شدید برای شناخته شدن و بودن در نقش جنس
مخالف و ناراحتی و عذاب فرد از جنسیت فیزیکی خود در رفتار اجتماعی از
مهمترین مشخصه های شناخت افراد مبتلا به این بیماری است. دوجنسی ها
از لحاظ بیولوژیک و ژنتیک یک زن کاملا سالم و یا یک مرد کاملا سالم هستند،
یعنی اندام های جنسی داخلی و خارجی را دارند، اما به لحاظ ذهنی، فکری و
عاطفی، به هیچوجه خود را متعلق به جنسیت آناتومیک خود نمی دانند و هرگز
نیز حاضر به پذیرش ظاهر فیزیکی خود نیستند؛ به دیگر سخن،
بیمارعلیرغم داشتن کالبد زنانه، خود را مرد می داند و می خواهد به یک مرد
تبدیل شود و یا با وجود کالبد مردانه، خود را زن می داند و می خواهد به یک
زن تبدیل شود. عدم رضایت از پذیرش کالبد حقیقی خویش در مبتلایان به این
اختلال، به قدری است که فرد در زندگی شخصی و اجتماعی اش نیز، دچار مشکلات و
نابهنجاری های جدی می شود.
معمولا مبتلایان به این بیماری، با تمام
وارونگی ها خود را متعلق به جنس مخالف می دانند و به تغییر جنسیت خود
تمایل افراطی دارند یا اینکه همیشه در تلاش هستند بهعنوان جنس دیگری در
جامعه شناخته شوند، به همین دلیل نیز ممکن است از پذیرش نقشهای اجتماعی جنسیت حاضر خود( مرد/زن بودن، پدر/مادر بودن خواهر/برادر بودن و ...) به شدت امتناع کنند،
در پوششی از جنس مخالف در جامعه حضور یابند (اگر چه این پوشش هم به طور
کامل مایه رضایتشان نیست) یا رفتارهایی برخلاف جنسیت خود داشته باشند، از
این رو، تغییر جنسیت، با اخذ مجوز قانونی و از طریق انجام عملهای
جراحی، تنها اقدامی است که می تواند جسم فرد مبتلا به این اختلال را با
هویتش یکسان کند، مثلا فردی که از نظر روحی زن اما به لحاظ جسمی مرد است،
باید جسم او نیز به یک زن تغییر یابد.
تغییر جنسیت برای دوجنسی ها بسیار ضروری است
چرا که بیزاری از جنس فعلی، نه تنها زندگی را برای آنان جهنم می کند، بلکه
اسیر بودن در قفس تن باعث می شود همواره احساس ناخوشی و بیماری داشته
باشند. دوجنسی ها تنها به خاطر عدم رضایت از جسم و جنس خود و نارضایتی از
مسئولیتهای شخصی و اجتماعی همراه آن، نه به دلیل میل جنسی متفاوت از جسم و
جنس خود، اقدام به تغییر جنسیت میکنند، تغییر جسم با جراحی، باعث می شود
جنسیت آنها از کالبد ناهمگونشان رهایی یابد و با جنس واقعی شان همگونی پیدا
کند؛ البته گاهی با دوجنسی هایی مواجه هستیم که هرگز اقدام به درمان های
پزشکی مخصوصا جراحی آلت تناسلی نمی کنند.
عوامل زیستشناختی، اجتماعی- فرهنگی و روانشناختی از جمله علتهای پدید آمدن پدیده ترا جنسی است که در این میان عوامل زیستشناختی مهمترین عامل پیدایش این بیماری محسوب می شود. درباره علل زیست شناختی، توجه به فاکتورهای:
بسیار حائز اهمیت است. روان شناسان اگرچه علل اجتماعی - فرهنگی و روان شناختی را ازجمله فاکتورهای مهم در بروز و پیدایش دوجنسی می دانند اما با این حال معتقدند این عوامل به خودی خود نقش مستقیمی در بروز این اختلال نداشته بلکه به عنوان سائق و تسریع کننده توانسته اند به ظهور این بیماری در فرد مستعد دامن بزنند.
براساس دستورالعمل های تشخیص بیماریهای روانشناختی(DSM-V)، فردی نامزد دوجنسی است که دو نشانه از چهار نشانه زیر را به مدت بیش از شش ماه تجربه کند:
متاسفانه درک این پدیده برای برخی از تحصیل کرده ها و حتی پزشکان هم بسیار سخت است، بنابراین پذیرش یکباره و بی چون و چرای این حقیقت تلخ و کنارآمدن با جنسیت جدید فرد از جانب خانواده و بستگان نزدیک تا اندازه ای دور از انتظار است. معمولا اطرافیان یک دوجنسی، کمتر این موضوع را درک می کنند، آنها نمی توانند به یقین این مطلب برسند که مثلا فرزند دخترشان با تمام ویژگی های زنانه ای که دارد باید به مرد شدن فکر کند، برای آنها غیر قابل درک و تحمل است که به عمل تغییر جنسیت فرزندشان رضایت بدهند و پس از جراحی هم، زنی از خانواده را از دست بدهند و مردی را بپذیرند که صرفا حاصل یک عمل جراحی است.
پذیرش این وضعیت در جوامع ایدئولوژیک گرا، سنتی و مردسالار چندین برابر دشوارتر است، محدودیت ها و قید و بندهای تعریف شده در روابط زن و مرد از یک سو و همچنین منافی فرهنگی بودن این پدیده و پایبندی به برخی از تفکرات اعتقادی چون "عمل جراحی تغییر جنسیت، عین کفر گفتن به خدا و دخالت در کار اوست" از سوی دیگر، باعث می شود این عمل نه تنها امری قبیح قلمداد شود بلکه جنسیت پس از عمل جراحی هم، مصنوعی و به اصطلاح مندرآوردی فرض شده و به عنوان هرزگی و یا مد دنیای جدید،هرگز مورد توجه و پذیرش قرار نگیرد.
معمولا در بسیاری از جوامع، صحبت کردن درباره مسائل جنسی تابو و از مقوله محرّمات
است. هر جامعه تعریف مشخصی از رفتار جنسیِ عرف و گرایش های جنسی دارد،
عموما گرایش های جنسی خارج از عرف مذموم تلقی می شوند و فرصتی نیز برای طرح
بحث و بازشناسی این موضوع نیست، اهمیت بی توجهی به این امر تا بدان جایی
است که در برخی از جوامع برای سرپیچی کنندگان قوانین سختگیرانهای هم در
نظر گرفته می شود، اگر چه گاه دیدگاه تسامحگرایانه هم وجود دارد اما
معمولا گرایشهای جنسی نامتعارف، تهدیدکننده حیات و بقای بشر هستند که به
بنیان افکنی خانواده و نهایتاً سبب تباهی و سقوط بشریت منجر می شوند.
بنابراین اصل، پدیده تراجنسی در بیشتر جوامع و نزد توده مردم قابل درک و
شناخته شده نیست؛ معمولا تراجنسیها در شمار همجنسگرایان و افرادی
نامعمول و سنت شکن طبقه بندی می شوند که اغلب مشکل عمیق آنان مترداف با
لذتگرایی، هرزه و فاحشه، منحرف و بی قید و بند معنا و مورد تفسیر قرار می
گیرد که قطعا این وضعیت برای توالی نسل بشریت هم، تهدیدی جدی به شمار میآید.
بی
تردید با این اتهامات، دیگر مجالی برای توضیح و تفسیر برخی رفتارها و
تمایز آنها با برخی بیماری ها باقی نمی ماند چرا که جامعه هر دو را به یک
شکل می بیند و از خود می راند. حال آن که، به کمک یافته های پزشکی و روان
شناختی دریافته ایم که وراثت و فاکتورهای بیولوژیک در بروز دوجنسی نقش مهمی دارند و این گروه متمایز از منحرفان اخلاقی و اجتماعی هستند، باید به یاری این بیماران بشتابیم و با تداخل درمانهای پزشکی و روانشناختی به تطابق جنس و جنسیت در این افراد کمک کنیم.