به گزارش شفا آنلاین،توجه به خرید افراطی از دهه 70 میلادی از نظر روان شناسان و جامعه شناسان
بیماری تشخیص داده شد. در آن زمان عمل روان شناسی دریافت که خرید افراطی
ممکناست واکنشی روانی که خلاهای مهمی در زندگی باشد، هرچند جنس این خلاها
طوری باشد که در ظاهر به نظر برسد خرید اعتیادگونه در پرکردن آنها تاثیری
ندارد. به هرحال، فارغ از جنبه های نشانه شناختی و روانکاوانه، به طور
معمول کسانی که اعتیاد به خرید دارند معمولا کمدها و خانه هایشان پر از
لباس ها و وسایل غیرضروری است که اکثرا بیش از یک بار استفاده نشده اند.
اگرچه خرید در ایام خاص یا برای مهمانی کاملا طبیعی است اما معمولا کسانی
که اعتیاد به خرید دارند سراغ خریدن کفش و پوشاک لوکس می روند و وقتی به
مهمانی دعوت می شوند باز هم احساس می کنند سر و وضع مناسبی ندارند.
در
این میزگرد سعی شده نگاهی درمان شناسانه برای این حالت ذهنی تبیین شود و
البته «بیماری» نامیدن این رفتار نیز مورد بحث قرار گیرد. دکتر نیکنام،
روان شناس بالینی و خانواده درمانگر، و کاشی زاده، مشاور و رفتارشناس، هر
دو روی این موضوع به تفصیل کار کرده و مراجعان متعددی را که به این عارضه
مبتلا بوده اند ملاقات و درمان کرده اند. خلاصه این میزگرد را می خوانید:
افراط در خرید فرار از مشکلات است یا نوعی مصرف گرایی و تجمل گرایی؟
کاشی
زاده: شما دو موضوع را مطرح کردید که نمی توان گفت از هم جدا هستند. بخش
اجتماعی آن مصرف گرایی است و بخش فردی آن رفتاری است که یک سیستم دفاعی آن
را ایجاد می کند، یعنی فرد به دلیل فشارهای عصبی که به سن هم مربوط نیست
نمی تواند ابراز وجود کافی داشته باشد و اعتماد به نفس پیدا نمی کند. او
زمانیکه استرس دارد برای ابراز وجود بلافاصله از لحاظ فردی به سیستمی پناه
می برد که هم موضوع را برای چند ساعتی فراموش کند و هم درواقع برای خودش
جایزه بخرد و خودش را به نوعی نوازش کند.
یعنی کارگرد ناخودآگاه؟
کاشی
زاده: بله. اما پس از مدتی به عادت تبدیل می شود که مخرب است. چون این
عملکرد در زمان شروع ریشه عصبی داشته است و فرد تفکر منطقی روی آن ندارد،
یعنی به نوعی در زمان عصبیت مانند اسباب بازی به آن پناه می برد. زمانی
خرید به اعتیاد وسواسی بدل می شود که تفکر در آن نیست و فرد به خودش حس
خوبی ندارد. اما قبل از خرید افراطی فرد حس می کند کار اشتباهی کرده یا
اینکه اتفاق بدی افتاده که ممکن است او در آن مقصر باشد. بنابراین به کاری
پناه می برد که آن را جبران کند و آن موضوع را فراموش کند. این جنبه فردی
اعتیاد به خرید است. از جنبه اجتماعی، خرید افراطی درواقع به مصرف گرایی
تبدیل می شود که البته من نمی خواهم بگویم این حالت فقط در مصرف گرایی ریشه
دارد. امروز از طریق اینترنت، رسانه ها و ارتباطات بین المللی با پدیده
چندفرهنگی مواجه هستیم. فرد در مواجهه با تبلیغات کالاها جایگاه هویتی
جدیدی را متناسب با مصرف آن کالا به خودش می گیرد. جنس این مصرف ممکن است
اتومبیل یا خانه باشد. فرد این کالاها و وسایل را از دور می بیند و تصور می
کند اگر آنها را داشته باشد به همان آدم در آن محیط تبدیل می شود. او سعی
می کند به صورت مجازی آن شرایط را برای خودش ایجادکند. البته مصرف گرایی در
کشوری که تولیدی در آن وجود ندارد بیشتر است. در این حالت همه رسانه ها
فرد را به خریدن همه چیز از گوشی موبایل گرفته تا اتومبیل و وسایل خانه
ترغیب می کنند.
و البته سطح اقتصادی خانواده در این موضوع نقش دارد. یعنی معمولا این مصرف گرای در میان طبقه اقتصادی خاصی بیشتر رخ می دهد.
کاشی
زاده: بله. معمولا می بینید خانواده یا افرادی که قدرت مالی شان کمتر است
تشریفات بیشتری دارند. اما کسی که سرمایه دارد برای سرمایه اش برنامه ریزی
می کند و سعی می کند ارزش افزوده ایجاد کند.
برای همین افرادی که سرمایه کلانی در اختیار ندارند در زمان حال زندگی می کنند و سریع خرید می کنند؟
کاشی
زاده: بله. اعضای این طبقه اقتصادی با سرعت بیشتری دچار مصرف گرایی می
شوند. این حالت برای آنها مثل این می ماند که فرد خواب می بیند و همه چیز
برایش در حالتی رویایی پیش می رود، چون این موقعیت جدید را نمی شناسد. جنبه
دیگر مسئله این است که فرد می بیند جامعه و محیط برایش قُلکی باقی نگذاشته
است. یعنی موقعیتی برای تولید و به جریان انداختن سرمایهای کم وجود ندارد
یا موانعی بر سر راه آن وجود دارد و اگر سرمایه بخواهد به تولید بپردزاد
عملا هدر می رود چون معلوم نیست این سرمایه را چکار باید کرد. حال آنکه در
کشورهای دیگر سرمایه ناخودآگاه جذب تولید می شود تا خرید مصرفی.
منظورتان کشورهای اروپایی است؟
کاشی
زاده: نه لزوما. همین کشورهای چین و هند را ببینید؛ اینها در زمینه هدایت
سرمایه ها خیلی خوب عمل کرده اند. در این کشورها اگر سرمایه ای وجود داشته
باشد تولیدی هم وجود دارد که سرمایه را به سمت خود می کشد. صحبت های من از
حوزه روان شناسی خارج شده است اما به هر حال توجه داشته باشید که مشکلات
فرد ریشه در جامعه دارد و ارتباط تنگاتنگی بین سازوکارهای جامعه و وضعیت
روحی فرد وجود دارد. در کشورهایی که نام بردم فرد این طور آموزش می بیند و
تربیت می شود که برای سرمایه اش برنامه داشته باشد.
یعنی به نظر شما، به علت نبود زمینه برای تولید، ما ملاک های اولویت بندی در خریدهای خود را از دست داده ایم؟
کاشی
زاده: بله. شما اگر به 50 سال قبل برگردید، می بینید در کشور ما وضع این
طور نبود. این همه امکانات خرید و این همه راحتی نبود و باید برای به دست
آوردن آنها تلاش می کردید. سرمایه کنترل و مدیریت می شد و افراد هیچ وقت
سرمایه های بزرگ را هدر نمی دادند، چون اصطلاحا می گفتند ابتدا خانه و
لوازم سنگینت را بخر! اما الان از آخر به جلو می رویم. الان می بینیم فردی
مرسدس بنز سوار شده اما مستاجر است و ماشینش را هم قسطی خریده یا گوشی
موبایلش را هم قسطی خریده است.
برگردیم
به دلایل روانی این سبک زندگی. همه می دانیم این سبک در میان تازه به
دوران رسیده ها رواج دارد اما ظاهرا به نظر شما کستردگی این نوع مصرف حوزه
وسیع تری را شامل می شود....
کاشی زاده: بله. ببینید،
برخی افراد مصرف و استفاده بهینه نمی کنند بلکه فقط می خرند تا فلان مارک
معروف را داشته باشند. این همان فاصله با خود ایده آل یا خود واقعی است.
یعنی فرد نقابی می زند برای اینکه دردها و ناتوانی هایش را پشت آن پنهان
کند. گاهی همان طور که شما می گویید تازه به دوران رسیده ها هم چنین
کارهایی می کنند که بر اثر آن طبقات اجتماعی به هم می ریزد. تفاوت ها زیاد
می شود و حال مردم و جوانان بد می شود. چون وقتی فرد خودش را با هم ردیف
هایش مقایسه می کند، می بیند که مثلا پسربچه سوم دبستان لپ تاپ آخرین مدل
دارد- در حالی که هنوز مصرف این کالا برای او زود است- ولی او از خرید یک
کامپیوتر دست دوم هم ناتوان است. وقتی آن کودک سوم دبستانی الان چنین
کالاهایی در اختیار دارد، اگر پزشک و مهندس شود چه چیزی می خواهد داشته
باشد؟ اصلا چه چیزی او را قانع می کند؟
خانم دکتر نیکنام، خرید زیاد می تواند به وسواس و بیماری منجر شود؟
دکتر
نیکنام: ببینید، خرید کردن یک بحث عمومی است و بخشی از آن بهنجار است. فرد
برای تامین مایحتاج و نیازهای زیستی و طبیعی ای که دارد خرید می کند اما
اگر در خرید افراط کند، در حالی که نیازی به آن ندارد یا بیش از حد به
دنبال تنوع باشد، اختلال و خرید افراطی پدید می آید که علل مختلفی دارد.
اول اینکه ممکن است این رفتار ریشه در الگوهای اجتماعی داشته باشد، یعنی در
مُد و مصرف گرایی؛ مدام یک مد جدید می آید و فرد در تجمل می افتد و اسیر
آن می شود. چون دوست دارد روز به روز خانه یا خودش را عوض کند تا به
هنرپیشه ها و خواننده ها نزدیک شود. ما این الگوهای تربیتی را از مادر، پدر
و اطرافیانمان می گیریم. اما یک سری عوامل دیگر هم وجود دارند که جزء
اختلالات هستند و عامل ایجاد اعتیاد و وسواس به خرید می شوند. البته اعتیاد
به خرید با وسواس خرید فرقد دارد. اعتیاد به خرید عادت بیش از حد است.
مانند هر نوع اعتیاد دیگر. به رغم اینکه می خواهیم آن را ترک کنیم اما باز
هم دوست داریم خرید کنیم و به سراغش می رویم و بیش از حد می خریم.
این
حالت که چیزهایی را می خریم و بعد از خرید پشیمان می شویم که حالا آنها را
چکار کنیم و اگر لباس باشد از خودمان می پرسیم که آن را کجا بپوشیم،
اعتیاد است؟
دکتر نیکنام: این وسواس است. افکار وسواسی
یعنی فکر و راجعه شما را درگیر می کند که دائم بخرید. شما لباسی را در
ویترین یک مغازه می یینید و با خودتان کلنجار می روید که آن را بخرید. بعد
می خرید و چون گران است پشیمان می شوید. این اختلال، وسواس است که معمولا
افکار راجعه دارد. یعنی افکاری که مرتبا تکرار می شود. فرد خودش از این کار
ناراحت است اما باز هم آن را انجام می دهد و آن قدر خرید می کند تا به
آرامش برسد، بعد دوباره از این کار ناراحت می شود، و دوباره و دوباره این
کار را تکرار می کند. فرد مدام فکر خرید دارد که این هم به الگوهای
کلیشه هایی باز می گردد که از قدیم به ارث رسیده است. زنان در این زمینه
بیشتر درگیر هستند، چون به خرید علاقه دارند. البته این مسئله در سبک زیستی
ریشه دارد که سالیان سال رواج داشته است و براساس آن مردان به دنبال کار
بودند و زنان به دنبال خرید. یک عامل دیگر برای این خریدهای وسواسی، اضطراب
است که وقتی زیاد می شود فرد به خرید پناه می برد تا آن را کاهش دهد.
البته برای کم کردن این اضطراب ها ممکن است فرد به دنبال کارهای هیجان
انگیز باشد یا مثلا به خوردن پناه ببرد و لزوما به خرید متوسل نشود. در هر
حال با این نوع کارها موقتا اضطراب کاهش پیدا می کند و فرد آرام می شود،
چون خریدکردن یک چیز نو برای او می آورد و مسئله زیرین ذهنی اش را که باعث
اضطراب شده است در لایه های زیرین تری پنهان می کند و بر اثر آن فرد موقتا
آرامش می یابد. من مراجعه کننده های زیای داشتم که می گفتند هروقت حالشان
بد می شود می دانند که باید یک چیزی بخرند. این چرخه مدام تکرار می شود.
اما زیاد خرید کردن هم می تواند اضطراب ایجاد کند، چون هزینه بردار است...
دکتر
نیکنام: بله. اختلال خرید گاه حتی آن قدر زیاد می شود که فرد را ورشکسته
می کند. دقیقا مانند قمار که مدام با ذهن فرد بازی می کند یک سری انتقال
دهنده های زیستی و بیوشیمیایی دارد. فعالیت انتقال دهنده ها در یک نقطه آن
قدر زیاد می شود که فرد بی اخیتار به خرید افراطی روی می آورد. درواقع،
وسواس است که فرد را مجبور به انجام آن کار می کند. او بعدا پشیمان می شود
اما دوباره آن کار را انجام می دهد. البته اینکه فرد عادت به خرید دارد و
دوست دارد مصرف گرا و تجملی باشد با اینکه فرد وسواس خرید دارد از هم جدا
هستند و تفکیک آنها بسیار پیچیده است.
خانم کاشی زاده، شما موردی داشتید که به دلیل این وسواس مراجعه و حس کرده باشد که به نوعی بیماری مبتلاست؟
کاشی
زاده: بسیار زیاد. در میان دخترهایی که از دبیرستان بیرون آمده اند و حالا
دانشجو شده اند و در مرحله قبل از ازدواج هستند این حالت زیاد رخ می دهد.