شفا آنلاین:« از وقتی لاغر شدی چقدر زیباتر و جوونتر شدهای. از وقتی وزن کم کردم هر لباسی رو که دوست دارم میپوشم. از وقتیکه بینیام رو عمل کردم، صورتم جذابتر شده.
به گزارش شفا آنلاین،دوستام که عمل کردن منو وسوسهکردن برم به هر قیمتی که شده عمل بکنم. از بس چاق شدم، هیچ لباسی اندازهام نمیشه، احساس افسردگی میکنم، از بدنم بدم میاد. هرچی رژیم میگیرم انگار نه انگار، وزنم هیچ تغییری نکرده.»؛ این صحبتها و درددلها را زیاد شنیده و خواهیم شنید، زیاد گفتهاند و خواهیم گفت. اما به راستی چرا در این سالها دغدغه اصلی و روزمره جوانان - دختران و پسران مجرد و متاهل- فقط پیرامون بدن، زیبایی و جذابیت ظاهری میچرخد؟ چند درصد از آنها علت اصلی ورزشکردنشان صرف داشتن بدنی سالم و داشتن بنیهای قوی است؟ آیا واقعا شبیه مدلها و مانکنها شدن باعث رونق زندگی و بهبود اوضاع کاری ما میشود؟ آیا واقعا جراحی بینی، لاغر شدن و... برای ما هویت و منزلت فردی و اجتماعی بالاتری به ارمغان میآورد؟ بهراستی آیا تمام این سختیها و فشارهایی که ما به بدن و جسم و روحمان وارد میآوریم برای رضایت و خوشایند خودمان است یا برای خودنمایی و داشتن جلوه و ظاهری زیبا در برابر دیگران؟ آیا زیبا شدن ظاهر ما، تأثیری بر شخصیت و هویت و خود ما دارد؟ توجه و عملکردن به این مسائل در بین کدامیک از اقشار جامعه ما بیشتر است؟
آنتونی گیدنز ازجمله کسانی است که رابطه بدن و هویت بخشیدن به خویشتن را مورد توجه قرار داده است. وی میگوید: واقعیت این است که رژیمهای ویژه بدنسازی و توجه به آراستگی و نظافت جسم طی دوره اخیر تجدد، بدن را در برابر گرایشهای بازتابی مداوم، خاصه در شرایطی که کثرت انتخاب وجود داشته باشد، تأثیرپذیر ساخته است. هم برنامهریزی و تنظیم زندگی و هم پدیدآمدن گزینههایی برای انتخاب شیوه زندگی (بهطور اصولی) با رژیمهای غذایی درهم آمیختهاند. واقعیت این است که ما بیش از پیش مسئول طراحی بدن خویش میشویم و هر چه محیط فعالیتهای اجتماعی ما از جامعه سنتی بیشتر فاصله گرفته باشد، فشار این مسئولیت را بیشتر احساس میکنیم.
مدتی است که در بین جوانان ایرانی نیز شاهد توجه بسیار زیاد به این مسائل هستیم ؛ مسائلی که چند سالی است بین اکثر اقشار جامعه، بین طبقه مرفه یا متوسط یا حتی پایین جامعه، از تهرانی پایتختنشین که بسیار بیشتر در معرض تغییرات و تحولات جهانیشدن قرار دارد تا جوانیکه در روستایی دورافتاده یا در شهری کوچک در خراسان یا مازندران و یا استهبان فارس زندگی میکند، بهصورت اپیدمی درآمده است. در این باره پژوهشهایی چند از سوی جامعهشناسان در ایران انجام شده استکه بهعنوان نمونه به برخی از آنها اشاره میشود.
پیشتازی زنان
در تحقیقیکه در سال 89 از 140نفر از افرادیکه در شهر اصفهان اقدام به عمل جراحی بینی کردهاند،انجام شد این نتایج بهدست آمده است:
پژوهشگران در تحلیل این یافته که بیشتر افرادیکه دست به عمل جراحی زیبایی میزنند به طبقات و پایگاههای پایین و متوسط پایین تعلق دارند، اشاره میکنند که فراگیری انجام اینگونه جراحیها برای زیباترشدن، در میان اقشار متوسط و پایین جامعه و هزینه هنگفتی که آنها برای کسب نشانههای خارجی پایگاه اجتماعی برتر میپردازند، در واقع راهی است که تا حدی ایشان را از قضاوتهای ناخوشایند جامعه اطراف در امان نگه میدارد. آنان همچنین بیان داشتند که این نکته از ویژگیهای جامعه مصرفی است؛ جامعهای که اقشار پایین در آن، با خرید کالاهای بدلی و در اینجا، به تعبیر نویسندگان، زیبایی کلینیکی تلاش میکنند به نوعی نمادهای اعضای ممتاز جامعه را تقلید کنند و به این شکل، به آنها شبیهتر شوند. از سویدیگر، فارغ از تعلقات طبقاتی و پایگاهی، نتایج این بررسی نشان میدهد بیشتر افرادی که دست به عمل جراحی زیبایی میزنند، زنان هستند. سهم 82درصدی زنان از حجم نمونه میتواند بیانگر این نکته باشد که زیبایی برای زنان نسبت به مردان از اهمیت بیشتری برخوردار است. همچنین بیشتر افرادیکه اقدام به عمل جراحی زیبایی میکنند غیرمتاهل (مجرد و بیهمسر) هستند که حاکی از تلاش این افراد جهت کسب نمادهای منزلتی است؛ بهعبارت دیگر، افراد غیرمتاهل، بهویژه زنان مطلقه، از آنجا که خود را در ارزیابیهای اجتماعی دارای منزلت پایینتری نسبت به افراد متاهل میبینند، نیاز بیشتری به کسب این نمادها احساس میکنند.
نتایج این تحقیق نشان میدهد که توجه به زیبایی ظاهری و جلب توجه کردن در بین زنان بیشتر است. گیدنزمعتقد است: زنان بهویژه براساس ویژگیهای جسمانیشان مورد قضاوت قرار میگیرند و احساس شرمساری نسبت به بدنشان رابطه مستقیمی با انتظارات اجتماعی آنها دارد. زنان در مقایسه با مردان در معرض اختلالات تغذیهای قرار میگیرند که وی آن را ناشی از چند دلیل عمده میداند: اول اینکه هنجارهای اجتماعی ما در مورد زنان به نسبت بیشتری بر جذابیت جسمانی تأکید دارد، دوم اینکه آنچه به لحاظ اجتماعی تصویری مطلوب از بدن تعریف میشود در مورد زنان تصویری لاغراندام و نه عضلانی است. سوم اینکه هرچند امروزه زنان در عرصه عمومی و زندگی اجتماعی نسبت به قبل فعالتر شدهاند اما همچنان همانقدر براساس پیشرفتها و موفقیتهایشان مورد ارزیابی قرار میگیرند که برپایه وضعیت ظاهریشان.
ضرورتهای متفاوت با هویت
در پژوهش دیگری تجربههای قبل و بعد از عمل جراحی بین 200نفر از زنان تهرانی مورد بررسی قرار گرفته است:
پژوهشگران با توجه به اینکه جراحی زیبایی یکی از پرهزینهترین شیوههای دستیابی به ظاهری مناسب و در مقایسه با دیگر شیوههای تغییر در بدن، همانند آرایش و اصلاح متفاوت است، به ابعاد این تجربه متفاوت در مدیریت بدن دقت کردند. آنان ابتدا دریافتند که جراحی شیوهای بوده تا افراد به رضایت فردی دست یابند و نه رضایت همسر یا دیگر افراد دور و برشان. دستیابی به رضایت فردی در شرایطی بود که گاهی اطرافیان از انجام این کار ناراضی بودند اما زنانی که عمل جراحی را انجام دادند، با وجود مخالفتها و سرسختیها و دردهای جراحی به آن اقدام ورزیدند و هیچکدام از این عوامل حتی باعث نشد که آنها از رویآوردن دوباره به جراحی یا تصمیمگیری برای انجام عملهای مجدد منصرف شوند. اکثر زنان متاهل با وجود مخالفت شدید همسرانشان بهرغم عدمتوانایی مالی و وابستگی مالی به آنان، قدرت چانهزنی و به کرسی نشاندن حرف و تصمیم خود را داشتند. تقریبا تمامی زنان به تقویت و بهبود روحیه و افزایش اعتماد به نفس پس از انجام جراحی اشاره کرده و به انجام کارهایی که قبل از عمل هرگز انجام ندادهاند یا فعالیتهایی که تا قبل از عمل از آن دور بودهاند اشاره کردند. همچنین زنان بیان داشتند لباسهایی را پوشیدند که تا قبل از عمل هرگز نمیپوشیدند. بسیاری از آنان با هدف زیبایی و بهمنظور رفع ایراد، از بین بردن علایم سنی و نیز تناسب اعضای صورت و بدن با یکدیگر دست به عمل جراحی زدهاند و با آگاهی کامل از ریسک عمل و هزینههای مادی و حتی جانی و بهرغم هراس و ترسی که داشتهاند- حتی ترس از مرگ- ریسک این کار را پذیرفتهاند. آیا این زنان قبل از عمل در جلسات مشاوره و روانشناسی شرکت داشتهاند؟ آیا این احساسات بعد از عمل واقعی بوده یا فقط تلقیناتی بوده که بعد از مشاهدات و تحسینهای دیگران به آن رسیدهاند؟ آیا بعد از این حاضر میشوند دوباره دست به عمل جراحی برای موارد دیگر بزنند؟
پژوهشگران در تحلیل تجربه جراحی زیبایی از چندین نظریه بهره میبرند، ازجمله با توجه به آرای گیدنز بیان میکنند که دوره مدرن دورهای است که با بازاندیشی مشخص میشود و بدن را نیز درگیر سازمان بازاندیشانه زندگی اجتماعی میکند. ما نهتنها مسئول طراحی خودمان هستیم بلکه باید (در ارتباط با خود) بدنهامان را نیز طراحی کنیم. به اعتقاد گیدنز در عصر مدرن، انسان خود به طرحی تبدیل میشود که باید ایجاد کرد و نه چیزی که سنت یا عادت بهطور قطعی تعیین کرده است. او این تغییر نگرش نسبت بهخود- و نیز نسبت به بدن- را به مفهوم سیاست زندگی پیوند میزند. سیاست زندگی که حول هویت، سبک زندگی و اخلاقیات دور میزند در پیوند با آزادی فرد برای انتخاب و مطرح کردن پاسخهایی به این پرسش حیاتی است که چگونه فرد باید زندگی کند؟ به دیگر سخن، سیاست زندگی ارتقای خودشکوفایی فردی است. گیدنز معتقد استکه ما از نمای ظاهری بدنمان، برای تفسیر کنشهایمان بهره میبریم چون هم برای خودمان و هم دیگران قابل رویت است. کردار، نشانه استفاده فرد از نمای ظاهریاش در فعالیتهای روزمرهاش است و در واقع این کردار ماست که بهشدت تحتتأثیر کثرتیابی محیطهای گوناگون قرار گرفته است و افراد بر حسب ضرورت خودهای متفاوتی را در وجود خویشتن پرورش میدهند که در هیچیک از آنها اثری از هسته اولیه هویت شخصی وجود ندارد اما همیشه اینگونه نیست و افراد میتوانند کردار اجتماعی و ظواهر امر را به اقتضای موقعیتهای گوناگون حفظ کنند. در گذشته نمای ظاهری بدن بیشتر نشاندهنده هویت اجتماعی فرد بود تا هویت فردیاش. هنوز هم این پوشش و ظاهر افراد نشانه نوع و موضع طبقاتی و پایگاه حرفهای افراد است اما بنا به گفته گیدنز در روزگار ما گروههای فشار، اگهیهای تجارتی، امکانات اجتماعی، اقتصادی و... بیشتر مروج استانداردهای اجباری هستند تا تفاوتهای فردی.
توجه خانوادهها به لاغر شدن و تناسب اندام فرزندانشان بهویژه برای دختران، از دلایلی استکه این روزها باعث توجه و گرایش بیش از حد آنها به رژیمهای سخت گرفتن و ورزشهای سخت داشتن است. همچنین، وجود لباسهایی که در بازار مصرف عرضه میشوند بیشتر برای کسانی استکه دارای اندامی کشیده و لاغر هستند و همین موضوع باعث گرایش افراد به لاغر شدن و لاغر ماندن میشود.
شیرین احمدنیا( روانشناس) معتقد است: در چند دهه اخیر لاغری در ایران بهعنوان معیار زیبایی اندام مورد توجه دختران و زنان جوان قرار گرفته و اقدام برای رعایت رژیم لاغری جهت دستیابی به تناسب اندام به دغدغه بسیاری از دختران و زنان ایرانی تبدیل شده است. درحالیکه در مورد نسلهای پیشین چنین تأکید شدیدی بر لاغری موجود نبوده است و حتی میتوان ادعا کرد که ادبیات عامیانه با کاربرد اصطلاحاتی چون ضرورت وجود یک پرده گوشت، سلیقه ایرانی را در مورد معیار زیبایی اندام برای زنان تا حدی در تضاد با لاغری افراطی، آنچنانکه در کشورهای غربی در حال حاضر تبلیغ میشود، نشان میدهد. باید دانست حتی در غرب نیز همچنانکه گروگن یادآور شده تغییر سلیقه عمومی مبنی بر ترجیح لاغری بر چاقی در واقع پدیده نسبتا جدیدی است که ظهور آن به آغاز قرن بیستم بازمیگردد.
مدگرایی
در تحقیق دیگری 355نفر از افراد 18تا 30سال که 6ماه عضو یک باشگاه تناسب اندام بودهاند و همچنین 20نفر از دخترانی که بهطور کامل تابع مد روز بودهاند بررسی شدهاند که نتایج آن چنین است:
براساس نتایج این تحقیق، مهمترین دلیل روی آوردن جوانان به رژیم، به تفکیک جنسیت برای هر دو گروه پسر و دختر لباسهای مد در جامعه و ضرورت تطبیق با آن و در مرحله بعد جلب توجه جنس مخالف و تأمین سلامتی و تندرستی (با اولویتی مشابه) است. تبلیغات ماهوارهای و رسانهای و رقابتهای بین افراد نیز اولویتهای بعدی را در این زمینه تشکیل میدهند. در تحلیل این مسئله گفته میشود که فشار تبلیغات رسانهای و الگوسازیهای آن همچنان با شدت زیادی متوجه دختران است. آسیبپذیری دختران در سطح تعاملات و روابط اجتماعی نیز مزیدبرعلت میشود.در واکنش به این خرده فرهنگهای نامناسب اگرچه طیف بزرگی از دختران با اعتماد به نفس برخورد میکنند، اما دستهای نیز رفتارهای منفعلانهای چون حضور کمتر در فعالیتهای اجتماعی یا انگیزه شدید در رفع «برچسب» دریافت شده را نشان میدهند.شیرین احمدنیا، روانشناس معتقد است: هنگامیکه لاغری بهعنوان شرایط مطلوب بدنی در رسانهها تبلیغ میشود دختران و پسران جوان در طلب رسیدن به وزن ایدهال، خود را در معرض رژیمهای سخت غذایی قرار میدهند و در واقع خود را در حساسترین دوران رشد بدنی از شرایط تغذیه سالم و متعادل محروم میسازند.
بسیاری از افراد برای زیباتر شدن حاضرند ریاضتها و رژیمهای سخت غذایی را به بدن خود تحمیل یا هزینههای بسیاری تقبل کنند. در این میان تأثیر رسانههای جهانی (ماهواره، اینترنت و سینما) را نباید از نظر دور داشت. انسانها، تابع الگوها و مدهایی هستند که به آنها عرضه میشود. مدیریت بدن بین زنان و مردانی که بیشتر در معرض فرایندهای جهانیشدن قرار دارند بیشتر از دیگر افراد است؛ زیرا هم توسط خود و هم دیگران ارزیابی میشوند؛ بنابراین به بدن و مدیریت بر اندامشان بیشتر توجه کرده و حساستر میشوند. تا وقتیکه خانوادهها و همسران، از زن، خواستار داشتن ظاهری مطلوبتر به هر قیمتی هستند (حتی به مخاطره افتادن سلامت او) و همچنین، زنان به بدن خود با دید ابزاری مینگرند، بازار مصرف نیز بیشترین سود را میبرد و این تصور تداوم مییابد که چهره و بدن زیباتر میتواند روند رسیدن به اهداف و شرایط بهتر و مطلوبتر اقتصادی و اجتماعی را تسهیل کند.
همشهری