شفا آنلاين :نگاهش درمحوطه ميچرخد. چشمهايش لابه لاي قدو نيم قدهاي بازيگوش پيچ وتاب ميخورد، نا خواسته اخم ميكند حتي گاهي از پشت نردههاي فلزي به هيجان ميآيد، وقتي يكي از بچهها حين بازي پايش سر ميخورد دلش هري ميريزد
او را نگهبانها خوب ميشناسند، هفتهاي چند روز به اينجا ميآيد، اوايل مانع ورودش ميشدند ولي حالا ميدانند او بيصدا ميآيد و بيصدا بيرون ميرود، تنها تماشا ميكند، در آرزوي روزي كه آغوش مادرانهاش پذيراي فقط يكي از اين كودكان بيسرپرست باشد
هنگامي كه بخندد، راه رفتن ياد بگيرد، حرفهاي نصفه و نيمه بزند، دندانهاي مدل يكي بود و يكي نبودش را نشان بدهد يا حتي دسته گل به آب بدهد، كافي است تا يك دنيا هيجان بريزد وسط روزمرگيها و زندگي زير و رو شود. چه فرقي ميكند از كجا آمده باشد... اما آيا فرقي نميكند يا ميكند؟
كدام كودك؟ كدام پدر و مادر؟
اگر قانونش را بخواهيد، فرزندخواندگي يعني اعطاي سرپرستي به كودكان بدون سرپرست شناختهشده، تحت سرپرستي سازمان بهزيستي، به خانوادههاي متقاضي كه واجد شرايط قانون جاري حمايت از كودكان بيسرپرست باشند. اما به زبان ساده يعني يك زوج جوان كه توانايي بچهدار شدن ندارند، كودك بيسرپرستي را به فرزندي بپذيرند.
طبق قانون سازمان بهزيستي، كودكاني به فرزندي سپرده ميشوند كه والدين يا جد پدري آنها، شناخته شده نباشد. يعني بچههايي نباشند كه به هر دليلي بهطور موقت در پرورشگاه زندگي ميكنند و قرار است به خانوادهشان بازگردانده شوند. از طرف ديگر اين كودكان بايد تحت سرپرستي سازمان بهزيستي قرار گرفته باشند. به عبارتي قبل از سپردن كودكان به پدر و مادر جديد بايد از طريق مراجع قضايي سرپرستي آنها به سازمان بهزيستي سپرده شده باشد. در قانون حمايت از كودكان بيسرپرست مصوب سال 1353 قواعدي كه به موجب آن زوجين ميتوانند سرپرستي اطفال را تقاضا كنند، بيان شده است، اما در قانون مذكور درباره اين مسأله كه رابطه چنين كودكاني با پدر و مادر خوانده از نظر حقوقي و محرميت چه خواهد بود بحثي به ميان نيامده است صرفاً در ماده 11 اشاره شده كه وظايف وتكاليف سرپرستي طفل تحت سرپرستي از نظر نگهداري، تربيت، نفقه، احترام، نظير حقوق وتكاليف اولاد و پدر و مادر است.
مسأله ديگر اينكه اگر پدر خوانده ومادر خوانده قصد داشته باشند مالي به فرزند خوانده تمليك كنند بايد اين اقدام را در زمان حيات خود انجام دهند. به عبارت ديگر رابطه فرزند خواندگي باعث وراثت نميشود و در جوار اين ضابطه شرعي در شرع اسلام فرزندخواندگي چيزي شبيه رابطه ابوت و نبوت نيست. يعني رابطه حقوقي خاصي كه اين فرزندان با پدر و مادران واقعيشان دارند، برقرار نميشود.
البته حرمتهاي ناشي از خويشاوندي نيز وجود ندارد پس ناچار با فرزندي كه برگزيدهاند محرم نميشوند. از آنجا كه در قانون سال 1353 هيچ تعرضي به آن نشده بود پس لاجرم كسي هم به آن توجه نميكرد و مسألهاي كه شايد مطرح نبود و كسي به آن توجه نميكرد، آشكار شد. البته اصلاح ديگر آن بود كه در شناسنامه به فرزند خوانده بودن طفل اشاره شود يعني در قسمت توضيحات شناسنامه زوجين سرپرست،نام ونام خانوادگي كودك تحت سرپرست وفرزند خوانده بودن وي نيز قيد شود.
اكنون به خانه ملت ميرويم جايي كه قانون وضع ميشود تا در سايه اجابت آن زندگي راحت تري داشته باشيم. در حالي كه توجه شما را به تمام بنبستهايي كه ما در بعضي از قانونهاي تصويب شده داريم، جلب ميكنم. به اشكالاتي كه باتصويب اصلاحيه قانون فرزند خواندگي به وجود آمد ميپردازيم.
در مورد موضوع محرميت پر واضح و بسيار طبيعي است كه نخستين چيزي كه والدين فرزند خوانده در وهله اول و قبل از هر تصميمگيري به آن فكر ميكنند همين مسأله محرميت است كه خوشبختانه در دين مبين اسلام و با توجه به اعتقادات و در سايه حضور علما و فضلاي ديني، هر كسي به تناسب شرايط خود به نوعي اين مسأله را حل ميكند. با توجه به اين كه نازايي سومين عامل طلاق در كشور ما به شمار ميرود و باز هم با توجه به اين كه در اين سالها رسانههاي جمعي و اجتماعي تلاش بيوقفهاي را جهت هنجار كردن مسأله فرزند خواندگي داشتهاند متأسفانه درست در زماني كه اين تلاش در حال به بار نشستن بود وارد حريم با حرمت خانواده شده و واژه مقدس پدر و فرزند را دستخوش مسائلي كرده و تصميم بسياري از خانوادههايي كه منتظر در آغوش كشيدن فرزندي بودند تا بوي زندگي را به يكديگر هديه بدهند را دچار تزلزل كرد چرا كه نميتوان تصور كرد پدري را كه تا 8 سال و 11ماه و 29روز پيش پدرانه و عاشقانه گلي را كه ميبوييد و ميبوسيد و هيچگونه محدوديتي هم در ابراز اين علاقهمندياش وجود نداشت ناگهان ديوار سردي را در بين خود احساس كند.
در بدبينانهترين شكل هم احساس شك و ترديد مادري كه نميداند فرزندخواندهاش را خطري براي زندگي مشتركش احساس كند يا نه! يا از مواد اصلاحيه ديگر اين قانون كه طبق آن فرزند خوانده بودن كودك تحت سرپرستي در اصليترين سند هويتش يعني شناسنامه قيد ميشود، ميتواند اثرات رواني مخربي بر كودك تحت سرپرستي داشته باشد و موجب ايجاد احساسات منفي در وي در جمع همسالانش و جامعه
خواهد بود.
در حالي كه مبحثي از مواد 22 و 27 قانون حمايت از كودكان و نوجوانان بدسرپرست و بيسرپرست بر برخورد شديد با كساني كه امنيت رواني و جسمي فرزند خواندگي را در معرض خطر قرار ميدهند تأكيد ميكند.
همچنين در ماده 4 اين قانون هرگونه آزار و اذيت و شكنجه چه جسمي و چه روحي كودكان و ناديده گرفتن عمومي سلامت و بهداشت رواني جسمي و ممانعت از تحميل آن ممنوع است و براي كساني كه نقضكننده مواد قانوني باشند مجازات جسمي و جزاي نقدي در انتظار آنها خواهد بود. پس به نظر نگارنده اگر تناقض اين مواد مرتفع نگردد، نخستين دستهاي كساني كه موجبات شكنجه روحي و رواني فرزندخواندگان ميشود
همين قانون است.
٭مريم نيازيان - كارشناس حقوق