کد خبر: ۵۵۶۲۲
تاریخ انتشار: ۰۴:۰۰ - ۰۱ فروردين ۱۳۹۴ - 2015March 21
شفاآنلاین_خسته و کوفته از تمیزکاری خانه، نشسته اید و می خواهید با یک لیوان چای داغ انرژی بگیرید و دنبال بقیه کارها بروید که همسرتان از راه می رسد. نگاهی به شما می کند و نگاهی به ظرف های نشسته داخل سینک و می گوید: «با این اوضاع، نشستی چای می خوری؟».

به گزارش شفاآنلاین،دکتر کاوه علوی: خسته و کوفته از تمیزکاری خانه، نشسته اید و می خواهید با یک لیوان چای داغ انرژی بگیرید و دنبال بقیه کارها بروید که همسرتان از راه می رسد. نگاهی به شما می کند و نگاهی به ظرف های نشسته داخل سینک و می گوید: «با این اوضاع، نشستی چای می خوری؟» تا می خواهید توضیح دهید که خانه را رفت و روب کرده اید و منتظرید کمردردتان آرام بگیرد تا سراغ بقیه کارها بروید، حرف ها را ادامه می دهد و یک بحث بزرگ راه می اندازد!

البته این مجادله ها فقط در مورد تمیزکاری منزل رخ نمی دهد؛ فرض کنید آخر هفته است و می خواهید هم به مادر خودتان و هم مادر همسرتان سر بزنید و این بحث که «اول خانه مادر من می رویم» برای هزارمین بار تکرار می شود و بعد از گذشت 4-3 سال از زندگی مشترک، مسلما دیگر جانی برای بحث و جدل ندارید وب ی خیال می شوید تا فقط این حرف ها تمام شوند. البته بعضی ها هم حوصله شان زیاد است و همیشه این بحث ها را- با فایده یا بی فایده- تا ختم شدن به یک دعوای اساسی ادامه می دهند و زندگی را به کام خود، همسر و فرزندان تلخ می کنند.

البته این اتفاق ها در خوشی هایتان هم رخ می دهد؛ مثلا وقتی شما خوشحالید و همسرتان علت خوشحالی تان را جویا می شود، شما که واقعا دلیل خاصی ندارید، می گویید: «فقط کمی سرحال تر از هر روز هستم. احساس می کنم انرژی ام بیشتر شده» اما همسرتان باور نمی کند و این موضوع ساده را به یک مشاجره بزرگ تبدیل می کند اما واقعا با همسر مجادله جو چه باید کرد؟ آیا باید همیشه در مقابل او کوتاه آمد یا در مقابلش ایستاد؟

مشاجره جو یا مباحثه جو؛ مساله این است!

ابتدا باید بین تمایل فرد به شرکت در پرسش و پاسخ و مباحثات ثمربخش (مباحثه جویی یا argumentativeness) و میل به جر و بحث، مجادله و پرخاش کلامی (مشاجره جویی یا verbal aggressiveness) تفاوت قائل شویم. رفتار اولی در افرادی دیده می شود که عموما مستعد، توانمند و کنجکاوند. این گروه نمی خواهند بحث کنند تا چیزی را اثبات یا نفی کنند. آنها می خواهند بدانند و در نتیجه، فعالانه وارد مباحثات می شوند، اما گاهی عطش سیری ناپذیری برای دانستن جزئیات وجود دارد و سبب خسته شدن طرف مقابل می شود، اما افرادی را که اهل بحث و مجادله هستند می توان به چند گروه تقسیم کرد؛ یک گروه افرادی هستند که به جزئیات بیش از اندازه توجه می کنند و نمی توانند از هیچ چیز کوچکی گذر کنند.

آنها تصور می کنند وقتی یک مبحث به طور کامل بررسی شده است که درباره تمام ابعاد آن، مو به مو، گفت و گو شده باشد. چنین افرادی ممکن است به طور مداوم در گفت و گوها استثناها و شرایط غیرمعمول را یادآوری کنند و بخواهند درباره این شرایط هم بحث شود. چنین افرادی را می توان افراد «وسواسی» دانست. البته توجه کنید این خصوصیت با وسواس متفاوت است. در این حالت ما از خصوصیات «شخصیتی» صحبت می کنیم که همیشه با فرد است و دیگران او را با این خصوصیات می شناسند؛ مثلا می گویند فلانی خیلی خوش قلب و مهربان است، اما همه اش گیر می دهد و ول نمی کند.

نکند خودشیفته باشد!

گروه دیگر افراد مغرور و خودپسندی هستند که تصور می کنند همه چیز را می دانند و حتی فراتر از این، خیال می کنند که خودشان تنها کسانی هستند که می فهمند. آنها دائما با دیگران بحث می کنند تا حرف خودشان را به کرسی بنشانند. این افراد ممکن است در بحث هایشان دیگران را تحقیر کنند و دائم معلومات خود را به رخ بکشند. گاهی این افراد ابتدا تلاش می کنند تا نقاط ضعف طرف مقابل را پیدا کنند. چنین افرادی ممکن است در بحث هایشان از واژه های بیگانه استفاده کنند.

اگر این افراد در بحث با دیگران شکست بخورند، ممکن است بحث را به بیراه بکشند، مغلطه کنند یا حتی عصبانی شوند. اینها افرادی «خودشیفته» هستند. گروهی از افراد خودشیفته با منابع قدرت (مثلا مدیران) مشکل دارند و چالش های دائمی در محیط کار ایجاد می کنند. آنها به جای انجام وظایف و فرمانبرداری مناسب و موجه، نظریات ارائه شده را به بحث می گذارند و کشمکش ایجاد می کنند.

این افراد در مجیط خانواده، روند دموکراتیک و همزیستی را بر نمی تابند و می خواهند خودشان «رئیس» باشند. گروه دیگری نزدیک به این گروه وجود دارد که هدفشان از بحث نه دانستن است و نه اثبات کردن. آنها می خواهند دیگران را اذیت کنند. گروه دیگر از افراد اهل بحث، افراد «نمایشی» هستند. آنها نیاز دارند تا دیده شوند و به آنها توجه شود. افراد نمایشی وارد مباحثات متعددی می شوند تا دانش خود را به رخ بکشند و بگویند «من هم هستم».

در مباحثات این گروه، بسیاری از آنچه گفته می شود، در سطح می گذرد و هدف مشخصی تا انتها دنبال نمی شود. البته توجه کنید که نمی توان به سادگی و به صرف شرکت افراد در مباحثات، آنها را دچار «اختلال شخصیت» دانست. این الگوها بیشتر برای شناخت رفتار مجادله گر یا جر و بحث است. در کل، افراد مشاجره جو را می توان افرادی یکدنده و لجباز یا بدقلق دانست.

این رفتارها ریشه در کودکی دارد

مشخصا یکی از روش های یادگیری ما الگوبرداری از رفتار پدر و مادر است. از طرفی، مطالعات متعددی، هم در ایران و هم در کشورهای غربی، نشان داده والدین مقتدر که برای فرزندانشان استدلال می کنند و از آنها می خواهند در یک روند «داد و ستد» بیاموزند، بیشتر «مباحثه طلب» (به معنی مثبت آن) هستند و اعتماد به نفس بالایی دارند، در روند آموزش فعالانه وارد می شوند و در آینده هم افرادی منطقی هستند، اما فرزندان والدین مستبد که بیشتر دستور می دهنأ، دلایلشان یک طرفه است و میل به آموزش از راه «داد و ستد» را سرکوب می کنند، بعدا دچار مشاجره جویی و پرخاش کلامی می شوند.

گول رفتار نامزدتان را نخورید!

ممکن است فردی بتواند در مدت کوتاهی برخی خصوصیات ناپسند خودش را پوشش بدهد. البته ادامه این کار در مدت طولانی تر بسیار مشکل است. طبعا موقعیت هایی پیش می آید که در آن فرد مجادله جو نمی تواند از میل شدید خود به بحث کردن اجتناب کند. موقعیت هایی مثل مهمانی ها، بعد از تماشای یک فیلم یا هنگام صحبت درباره مسائل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی روز، می تواند تمایل افراد را به بحث کردن آشکار کند. یادمان باشد که «بحث کردن» در یک طیف قرار دارد و یک سر طیف خوش مشربی، داشتن روابط عمومی مناسب، رعایت آداب معاشرت و انتقال دانش یا دست کم بیان خردمندانه و آرام دیدگاه ها ون گرش های فرد است.

می توان دنبال این بود که آیا فردی که بحث می کند، با جملات کوتاه و شمرده صحبت می کند، دنبال هدف مشخص و قابل دستیابی است، به مخاطب خود احترام می گذارد و می خواهد درباره موضوعی گفت و گو شود و چیزی بیاموزد، یا برعکس، رشته کلام را دست گرفته و به طرف مقابلش اجازه اظهارنظر نمی دهد، دائم از خط خارج می شود و بحث را به طرفی که می خواهد منحرف می کند. مخاطبش را تحقیر می کند، دانش خود را به رخ می کشد و تنها می خواهد طرفش را بکوبد یا خودش را ثابت کند. همین طور است که یک فرد در جریان بحث چقدر سکوت می کند.

چطور با همسر مجادله جود زندگی کنیم؟

راهکارهایی کلی برای زندگی با افرادی که علاقه وافری به بحث کردن دارند، پیشنهاد می شود. البته ممکن است برخی از این راهکارها در شرایط خاصی کاربرد داشته باشد. مثلا رویکردی که پدر و مادر در برابر فرزندشان به کار می گیرند، با رویکرد همسران در برابر یکدیگر متفاوت است و همین طور افراد در محل کار. ابتدا باید بدانیم، جدا از طبیعت فرد مقابل که تمایل دارد درباره همه چیز بحث کند و اینکه این خصوصیت طبیعی است یا غیرطبیعی، برخی موضوعات خیلی قابل بحث نیستند.

مباحث اعتقادی بیشتر از این گروه اند و بهتر است در زندگی فردی از بحث درباره این موضوعات پرهیز کرد. شاید بهتر باشد، پیش از ازدواج (مثلا در دوره نامزدی) درباره این مباحث گفت وگو کنیم و تشابه اعتقادی نسبی را یکی از ملاک های انتخاب همسر درنظر بگیریم. «عقد» ریشه واژه اعتقاد و به معنی «گره» است. اعتقاد یعنی اندیشه ای که به انسان گره خورده است. مسائل هیجانی، مانند رسوم خانوادگی هم همین طورند و باید درباره آنها بحث کرد. نباید تلاش کنیم که رسوم یک خانواده دیگر را از طریق همسرمان اصلاح کنیم. به آسانی می شود با برخی مسائل کوچک در این مورد کنار آمد و به خانواد طرف مقابل احترام گذاشت.
 
 سلامت 
 
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: