شفا آنلاين-در زندگی مسایلی هست که همیشه ذهن آدمی را پریشان می کنند. به ویژه در مورد عشق و دوست داشتن، همیشه داستان هایی بر سر زبان بیشتر مردم است که به جای آرامش، انسان را دچار شک می کنند.
به گزارش شفا آنلاين،به طور مثال، داستان تصویری زیر را ملاحظه کنید؛ متوجه می شوید که این
داستان های اشتباه همه جای دنیا هستند اما لزوما درست نیستند و فقط موجب می
شوند تا نتوانیم در لحظه های درست، تصمیمات صحیح اتخاذ کنیم.
پسر،
دختری را ملاقات می کند. وقتی آنها با هم چم در چشم می شوند، قلبشان به
تپش می افتد و خیال می کنند نیمه گمشده خود را یافته اند. اما نمی توانند
به هم برسند، زیرا دختر در کنار مرد دیگری است.
یا برعکس این داستان. یعنی پسر با دختر دیگری همراه است.
یا سرنوشت و قسمت موجب می شود تا آنها به هم نرسند. اما هیچ کدام از این مسایل نمی توانند عشق آتشین آنها را از بین ببرد. «او»
همچنان در قلب و ذهن دختر/پسر هست و برای رسیدن به او حاضر است حتی با
سرنوشت و تقدیر هم بجنگد. آنها باید به «عشق واقعی» خود برسند و تا آخر عمر
خوشبخت در کنار هم زندگی کنند.
بالاخره هم موفق می شوند.
اما پس از مدتی از هم سیر می شوند و سراغ فرد سوم می روند.
در
انتهای داستان هم، هنگامی که یکی از طرفین در حال رفتن به دوردست ها (در
حال سوار هواپیما یا قطار شدن) است، نیمه دیگر از راه می رسد و متوجه می
شوند که خدا آنها را برای هم آفریده است و باید پیش هم بمانند تا خوشبخت
باشند.
همین باعث می شود، تا فردی که قهر کرده، دوباره هیجان زده شود و بازگردد و همه چیز را دوباره از نو با هم شروع کنند.
پایان.
اما متاسفانه، واقعیت این طور نیست. اینها همه داستان های ساختگی هستند و در ادامه مطلب برایتان توضیح می دهیم چرا!
دروغ 1: خواستن یک نفر به این مفهوم است که باید با هم باشیم
در
داستان ما، قهرمان داستان ما دختر/پسر مورد علاقه خود را پیدا کرد و برای
رسیدن به او همه کاری هم انجام داد و بالاخره هم موفق شد.
همه ما این اشتباه را در زندگی انجام می دهیم. به کسی علاقه مند می شویم و می خواهیم تا آخر عمر در کنار او باشیم. درست است؟
اما
در دنیای واقعی، افراد کمی هستند که همه جانبه جذب و عاشق یکدیگر می شوند.
تقریبا می توان گفت هرگز چنین اتفاقی در هیچ کجای دنیا رخ نمی دهد. باید
این را بدانید که گاهی آدم به بعضی آدم ها احساس بهتری دارد و در این حالت
دیگر دیگران به چشمش نمی آیند. اما دلیل نمی شود که شما همه جانبه این فرد
را قبول یا همه کارهای او را دوست داشته باشید.
چیزی که منجر به
شکلگیری رابطه میان دو جنس می شود، فقط میزان علاقه آنها به یکدیگر نیست.
به زبان ساده تر، عشق برای تشکیل خانواده و ازدواج کافی نیست. ازدواج مسایل
پیچیده تری دارد که در دایره عشق و علاقه نمی گنجد. به همین دلیل، افرادی
که فقط با ابزار دوست داشتن با هم ازدواج می کنند، پس از مدتی رابطه شان به
هم می خورد و قلبشان می شکند. این جا است که متوجه می شوند چقدر کورکورانه
مسیر زندگی خود را انتخاب کرده اند.
در داستان بالا، قهرمان های
داستان فقط به عشق و عاطفه ای که میانشان شکل گرفته بودند فکر می کردند و
مشکلات را نادیده گرفته بودند. این مساله در زندگی واقعی مشکلات بسیاری
برای هر دو طرف ایجاد می کند.
دروغ 2: صداقت و یکرنگی موجب به دست آوردن دل طرف مقابل می شود
در داستان ما، قهرمان های ما احساسات خود را اعتراف کردند و موانع را از بین بردند.
اما
در دنیای واقعی باید با خود صادق باشیم. هنگامی که فردی فقط با یک نگاه
چنان دلباخته ما می شود، نمی توانیم به او اعتماد کنیم. بیشتر ما تصور می
کنیم این فرد دیوانه است یا قصد مزاحمت و آزار رساندن دارد. در دنیای
واقعی، عشق در نگاه اول و این همه هیجان و اشتیاقی که قهرمان داستان ما
داشت، برایمان تعریف نشده است.
در
ضمن، گفتن حرف های واقعی و اعتقادهایی که در سرداریم، درست نیست. مثلا
پسری بیاید و به دختر مورد علاقه خود بگوید: «تو زیبا هستی، اما من از تو
باهوش تر هستم و وضع مالی من هم بهتر است. اما به نظرم ما زوج خوبی خواهیم
بود!»
انسان ها چطور برای هم لوندی می کنند؟ لوندی یا دلبری کردن
از فرد دیگر در واقع نوعی تبلیغ خواسته های درونی است بدون اینکه بخواهیم
ارزش و اعتبار خود را پایین بیاوریم. عصاره دلبری هم این است که دقیقا روی
نکاتی دست بگذارید که طرف مقابل از آنها لذت می برد. برخی کارها هم می
تواند به تشدید این امر کمک کند، مثلا نوازش موها، کمی غلو کردن در صحبت
ها، نوازش آرام دست ها.
آدم هایی که از این کارها فرار می کنند،
اصولا نادیده گرفته می شوند و خودشان هم دلیل آن را نمی دانند. اما واقعیت
این است که جذابیت و دلبری نوعی بازی است و هرکسی برای داشتن یک رابطه
واقعی، باید قواعد بازی را خوب بداند.
دروغ سوم: «نیمه گمشده» / «عشق واقعی»«زمین
7 میلیارد انسان دارد اما خدا تو را فقط برای من آفریده است!». فرضیه این
که هرکسی فقط یک عشق واقعی دارد، بسیار مسخره و مضحک است. بسیاری از انسان
ها چندین بار در زندگی ازدواج می کنند. یا بارها عاشق می شوند. آیا همه
آنها همان «نیمه گمشده» آنها بوده است؟ چنین طرز فکری را باید دور بریزید.
اشتباهی
که مادر زندگی مرتکب می شویم این است که دایم در پی یافتن بهترین فرد
هستیم. می خواهیم طرف همه جانبه و بی نقص همانی باشد که ما می خواهیم. اما
این کمال گرایی اشتباه است. باید چشمان خود را باز کنید تا انسان های دیگر
را نیز ببینید. واقعیت این است که 90 درصد حق انتخاب ما به موقعیت و گزینه
های موجود بستگی دارد. اگر در جزیره ای تنها دو نفر باشید، آن وقت است که
فقط می توانید «آدمِ خود» را بیابید. اما در دنیای واقعی، در میان دوستان،
فامیل یا همکارها می توانید انتخاب کنید.
فرمول درست برای موفقیت در قرارهاتا
الان اگر در قرارهای خود موفق نبوده اید، ما چند کار به شما یاد می دهیم
تا فرد دلخواه خود را پیدا کنید و در کنار او آرامش به دست بیاورید.
این قانون را در هم بشکنید.
تصور کنید یک شیشه پر از پاستیل دارید: 500 تا آبی و 500 تا پاستیل قرمز.
اگر
این طوری منظم در کنار هم باشند، نمی توانید از هر دو رنگ پاستیل انتخاب
کنید. برای این منظور، باید آنها را هم بزنید. این فرمول را باید در زندگی
هم رعایت کنید. وقتی مخلوطی از انواع شخصیت ها در ذهن داشته باشید، انتخاب
های درست تر و بهتری خواهید داشت.
اگر هزار هنر و توان و سواد و
پول هم داشته باشید، اما تنها باشید هیچ ارزشی ندارد. باید با انسان های
مختلفی آشنا شوید. دایره دوستان خود را توسعه دهید. برای این منظور باید به
مکان های جدید بروید. در کلاس های مختلف ثبت نام کنید. باشگاه بروید.
مسافرت کنید. در دنیای مجازی تعامل های خود را بیشتر کنید. شاید از هیچ
کدام از این روش ها هم به نتیجه نرسید. اما از تلاش دست برندارید.