***
پاسخ مشاور: یکی از زنگ خطرهای مهم زندگی زناشویی این بیتفاوتی نسبت به یکدیگر است. بهانه این بیتفاوتی هرچه باشد فرقی نمیکند، ارتباط زناشویی به گونهای است که باید همیشه قلب دو نفر برای هم بلرزد. این یک شعار نیست. اگر این گونه نباشد، بیتفاوتی میتواند به از هم پاشیدن زندگی زناشویی منجر شود. زن و شوهرهایی که بعد از گذشت چند سال احساس میکنند نسبت به هم بیعلاقه هستند، باید این علامت را جدی بگیرند. مثل تب کردن که میتواند نشانه یک بیماری نهفته باشد باید پیگیر شوید تا بفهمید علت این بیتفاوتی چیست. زندگی مشترک یک موجود زنده است، نیاز به رسیدگی دارد. آب میخواهد، غذا میخواهد، باید گاهی استراحت کند، باید هیجانزده شود و رشد کند، خود را ترمیم کند تا زنده بماند. اگر زن و شوهر حواسشان به برخی نیازهای زندگی مشترکشان نباشد، بیمار میشود و در آخر میمیرد. طلاق، مرگ دوست داشتنهایی است که در بسیاری از مواقع میشود آن را زنده نگه داشت. پس تا رابطهتان بیمار است به فکر درمان آن باشید و نگذارید وضع از این که هست خرابتر شود. اول از همه شاید اشتباه فکر میکنید و با هم بودنهای همیشگی باعث شده است که گمان کنید حضور همسرتان برایتان عادی است. اگر فکر میکنید به همسرتان علاقهای ندارید، به نبود او فکر کنید. اگر خدایی نکرده بیماری بگیرد یا اتفاقی برایش بیفتد، شما چه احساسی دارید؟
خیلی اوقات شما نبود هیجان را به بیعلاقگی تعبیر میکنید اگر بعد از بررسیهای درونی به این نتیجه رسیدید که علاقهای وجود ندارد، باید چند کار انجام دهید: خوب فکر کنید و دلیل این سرد شدن را پیدا کنید. به مشاور مراجعه کنید و در این خصوص با همسرتان حرف بزنید. البته نگویید که به تو بیعلاقه شدهام، اما از او بخواهید تا کمک کند زندگیتان گرمتر بشود. در بخشی از سوال شما آمده است که حس میکنید همسرتان هم همین طور است. این را از کجا متوجه شدهاید: از عدم ابراز دلتنگی و علاقه نسبت به خودتان، اما یادتان باشد که مردها بیشتر عملی محبتشان را بروز میدهند. سکوت یک مرد دلیل خوبی برای نتیجهگیری به بیعلاقگی او نیست. البته همین که بیان کردهاید از بیعلاقگی همسرتان میترسید، یعنی او و جایگاه شما در قلبش برایتان مهم است. نگذارید این بیتفاوتی عادت شود. هر چه زودتر زندگیتان را نجات دهید.