کد خبر: ۱۲۳۵۷
تاریخ انتشار: ۰۹:۵۲ - ۰۶ بهمن ۱۳۹۲ - 2014January 26
شفا آنلاین:به عادت مالوف ما ایرانیان زمان «مقصریابی» رسیده است. بازی ملال آور «من نبودم» و «آن بود» و «این یکی تقصیر داشت» که قهرمان مسابقات جهانی اش هستیم، آغاز شده و مسوولان متولی نهاد شهرداری و سازمان آتش نشانی و پیمانکار تجهیزات آتش نشانی و چه و که و چه در حال پاس کاری مسوولیت جان سپردن دلخراش دو شهروند در آتش سوزی ساختمان 117 خیابان جمهوری هستند.
به گزارش شفا آنلاین،شهروندان شبکه های اجتماعی هم دندان تیز تیغ را بر گرده شهردار تهران فرو کرده اند و هر روز که می گذرد با سوز و گداز بیشتری خواستار «استعفای قالیباف» می شوند. البته که همه ما هم می دانیم که در نهایت اتفاقی نخواهد افتاد و آخر این بازی به مانند داربی های ملال آور تهران یک نتیجه تکراری دارد: چند روز دیگر داغ این سوگ فرو می نشیند و افکار عمومی روی خود را از ماجرا برمی گیرند، نتیجه چند تحقیق تهی از هر تحقیقی نیز منتشر می شود و سپس خبر برخورد و تنبیه چند مامور معذور در هیاهوی خبرهای دیگر گم خواهد شد: آخرش جان باختگان که زنده نمی شوند، شکایت خانواده های آسیب دیده هم در پیچ وخم اداری باقی خواهد ماند، از اکنون انتظار استعفا دادن کسی را نداشته باشیم، بهتر است. هیچ اتفاقی نخواهد افتاد و ما عادت داریم به این اتفاق نیفتادن ها، طرفه اینکه خود فیلم این حادثه دلخراش، نخواهد توانست سند محکمه پسندی برای محاکمه مقصران احتمالی باشد. در فیلم ما یک ماشین آتش نشانی می بینیم که نردبان نجات دارد اما این نردبان خراب است و باز نمی شود، گروه زیادی از ماموران آتش نشانی را می بینیم که آب بر آتش می ریزنند اما زور فوران آبپاش های شان به طبقه پنجم ساختمان نیمه بلند 117 خیابان جمهوری نمی رسد و آدم های در خطری را می بینیم که ممکن است برای نجات خود از آتش هر کاری کنند، حتی آنچنان که بازمانده حادثه می گوید: «ممکن است خود را از طبقه پنجم به پایین پرت کنند، چون مردن در یک دقیقه بهتر از زنده در آتش سوختن است». آنچه در این فیلم پر از سر و صدا که مردم در آن فریاد می کشند و از فریادهایشان کاری ساخته نیست، نمی شود دید «سهل انگاری»، «اهمال» و در یک واژه جمع و جور «بی قیدی و بی مسوولیتی» تمامی اجزای صحنه است. ما با دیدن این فیلم، نمی توانیم دریابیم چرا تجهیزات این آتش نشانان در بزنگاهی که هر ثانیه اش با نفس آدمی درگیر است، ناکارآمد و از کارافتاده است و دلیل آن چیست، نمی توانیم بفهمیم که چرا ضعف آموزشی تمام کسانی که در این صحنه درگیرند، اینقدر بیداد می کند و مقصر آن کیست و پی نخواهیم برد کارگران تولیدی پارچه چرا در یک روز تعطیل بر سرکار هستند و چرا در برابر مهم ترین خطری که آنها را همواره تهدید می کند، هیچ آموزشی ندیده اند و چه کسی مسوول این ساده انگاری های فاجعه بار ا ست. فیلم حادثه به ما نمی گوید که مسوولان ارشد آتش نشانی و شهرداری در آن لحظه کجا بوده اند و بودجه های کلان ساماندهی خدمات شهری و امدادهای حیاتی را خرج چه چیزی کرده اند. آنجا، در اتفاق آتش سوزی ساختمان 117 جمهوری، ما با زنجیره یی از فراموشی، سهل انگاری، کوتاهی، بی مسوولیتی و شتابزد گی فردی و جمعی روبه رو هستیم. هدف قرار دادن مسوولان ارشد متولی امور شهری، نباید پناهی شود برای مسوولیت های خردتری که به رخداد این فاجعه کمک کرده اند. انتقاد و درخواست استعفای شهردار نباید سقفی امن را فراهم آورد برای رییس سازمانی که نمی دانسته تجهیزات حیاتی سازمانش ناکارآمد و ناکافی است یا اگر می دانسته و گزارش داده، پیگیری نشدن این مطالبه های مهم را هرگز رسانه یی و آشکار نکرده است. مسوولیت آقای رییس سازمان هم نباید سببی باشد برای لاک گرفتن نام سرپرست ایستگاه مهم آتش نشانی مرکز شهر که خرابی یکی از ابزارهای حیاتی نجات را یا لاک گرفته یا کم اهمیت انگاشته، اشاره به نقش سرپرست ایستگاه هم نمی تواند از مسوولیت ماموری بکاهد که وظیفه چک کردن ایمنی و درستی ابزارهای ایستگاه و فرستادن آنها به صحنه حادثه را داشته و در نهایت نقش همه این آدم ها، نباید نافی مسوولیت کارفرمایی شود که آموزش های لازم مقابله با آتش سوزی را در اختیار کارمندان خود قرار نداده است. ما در این حادثه چون همه حادثه های دیگری که هر از چندگاهی خبر دردناک آن ، تیتر نخست روزنامه ها می شود، با یک سلسله از فقدان مسوولیت روبه رو هستیم که به نظر می رسد یک عادت همه گیر و واگیردار میان همه ماست: مسوولیت خرد و کلان و کوچک و بزرگ هم ندارد، ما مردمی هستیم که در هر جایی، پستی و مقامی قرار می گیریم، تنبلی شغلی و سهل انگاری ذاتی را جایگزین تعهد کاری می کنیم و این عادت زمانی فاجعه به بار می آورد که در نهادهای خدماتی و امدادی متولی جان مردم هم رسوخ پیدا می کند. در چنین اتمسفری، حادثه ساختمان 117 اگر قربانی نمی گرفت، جای شگفتی داشت. هنگامی که استانداردهای کاری نوشته می شوند تا قابی تزیینی باشند روی دیوار ایستگاه های آتش نشانی و راهروهای بیمارستان ، بخشنامه و آیین نامه های اجرایی تنها به درد پر کردن بایگانی ها می خورند، کلاس های آموزشی و توجیهی همه از سر رفع تکلیف برگزار می شود و مانورهای امدادی نمایشی است مهیج برای پر شدن آلبوم شخصی مسوولان، در کشوری که دفترچه «استاندارد کاری» برای هیچ شغلی مفهومی ندارد و کسی به فکر تدوین و اجرا و روزآمد کردن استانداردها نیست، بیشتر وقت ها هم که حادثه ها بدون قربانی به خیر می گذرد، از سر اقبال و شانس و لطف خداوند است. البته، اگر قربانی داشتند هم مشکلی نیست بالاخره همه ما در هر مقامی می توانیم یک بهانه یی بجوییم و یک قربانی پیدا کنیم، اگر کارمند باشیم، پشت سر مقام بالادستی پنهان می شویم، اگر هم مسوول رده بالاباشیم، کاسه کوزه ها را سر بودجه و اختلاف سیاسی می شکنیم. ک/س شبکه ایران
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: