شفا آنلاين - سالها پیش، حدود ۸-۹ سال قبل، در پارکی حوالی میدان قزوین تهران، جمعی ۲۵-۳۰ نفره دور هم بودند که گمان نکنم از آن جمع اکنون بیش از ۱۰نفر باقی مانده باشند. به کمک پزشکی وارد آن جمع شدم که در این سالها از ساز و کار دولتی مبارزه با ایدز دورتر شده است
اما وقتی وارد آن جمع شدم، فقط من، دوست همراهم، دوست پزشکم و یکی از همراهان او ایدز نداشتیم. بقیه ناقل ویروس HIV بودند. تعدادی هم به مرحله بیماری وارد شده بودند. میانگین سنی، ۳۵-۳۶ سال.
سه زن بیمار در آن جمع بود و بقیه مرد بودند. با همه مردان دست دادم. هرچند ترسی درونم بود که از مراوده با آن انسان ها منعم می کرد، اما با همان ترس میان آنها نشستم و آنها حرف زدند؛ «... هستم، مثبت» عمدتا بچه همان حوالی، قربانی اعتیاد، عمدتا حبس کشیده. غمی در چهره شان بود که تلاش می کردند با خنده های گاه و بیگاه فراموشش کنند. یک خانواده میان آنها بود؛ مرد در آستانه ورود به مرحله بیماری ایدز، زن میزبان ویروس HIV، بچه بزرگ سالم و نوزادی مبتلا. چهره آنها هیچ گاه فراموشم نمی شود.
سالها بعد فهمیدم مرد که با وجود متادون درمانیِ، هنوز هم معتاد بود قربانی یک اشتباه پزشکی شد و در فلاکت مرد. حدس زدن عاقبت این خانواده چندان سخت نیست.
میان آن جمع زن و مردی بودند که می خواستند ازدواج کنند. زن می گفت واهمه ای از ایدز ندارد. می گفت بچه هم می خواهد، حتی اگر به ابتلای خودش منجر شود. خودخواهانه نبود. او بیش از همه ما می دانست که می تواند فرزند سالمی به دنیا بیاورد و خودش هم مبتلا نشود. ریسک یکی دو درصدی ابتلا هم برایش مهم نبود.
در چند ماه بعد ارتباطم با آن جمع کم و بیش بود. از زندگی بعضی از آنها سر در آوردم؛ دو نفر پیک موتوری بودند. آنها هم کم مانده بود قربانی همان اشتباه بزرگ پزشکی شوند که زود در مراحل اولیه آزمایش فهمیدند و رهیده شدند. هرچند که یک سال بعد یکی از آنها هم به دلیل عوارض همان اشتباه بزرگ پزشکی، مرد.
در همان روزها ستاد مبارزه با مواد مخدر با همراهی سازمان زندان ها مشغول شروع طرح توزیع رایگان سرنگ در زندان ها بودند تا از گسترش بحرانی ایدز در زندان ها پیشگیری کنند. کلونی ایدز آن روزهای ایران، در زندان ها بود. به موازات مراکز کاهش آسیب هم فعالیت می کردند. DIC ها در همان روزها شکل گرفت؛ سرنگ، کاندوم و یک وعده غذای گرم به معتادان می دادند، همگی رایگان.
مدتی بعد حتی از دستگاه خودپرداز سرنگ و کاندوم هم رونمایی کردند و در برخی از نقاط پایین شهر که محل تجمع معتادان بود نصب شد. هرچند که مطابق پیش بینی ها این دستگاه نتیجه مورد انتظار را نداد و جمع شد؛ معتادان سرنگ را می گرفتند و کاندوم را می فروختند تا خرج موادشان دربیاید.
همان روزها پیش بینی می شد که ایدز از جمع معتادان پرخطر از طریق رابطه جنسی به همسرانشان و بعد به دلیل آسیبهای خانوادگی و اجتماعی، از راه جنسی در جامعه گسترش پیدا کند. رویه پیش بینی شده گسترش ایدز هولناک بود. همانقدر که هنوز هم هست و هنوز هم همان هشدارهای ۱۰ سال قبل داده می شود.
از آن روزها تاکنون تعداد بیماران ایرانی مبتلا به HIV/ایدز پنج شش برابر شده است. آن اشتباه بزرگ پزشکی هم با ساز و آواز بسیار در بوق و کرنا زده شد؛ داروی ایرانی ایدز. همان آیمود که البته نژادی روسی دارد. همانی که به عنوان دستاورد بزرگ پزشکی در ابتدای دولت نخست محمود احمدینژاد قرار بود توسط خودش رونمایی شود، اما چند فعالیت رسانه ای مانع شد که رییس دولت نهم تن به رونمایی از این دارو بدهد. هرچند که در سالهای بعد، از این دارو همچنان به عنوان یکی از دستاوردهای دولت نهم یاد می شود.
تا آنجا که یادم است، چهار نفر از آن جمع به دلیل حضور در مراحل آزمایش انسانی داروی ایرانی ایدز جان سپردند. همان هایی که اگر درمان معمولی را سپری می کردند، شاید حداقل به دلیل ایدز و سل نمی مردند.
بعد از همه این سالها هنوز می گویند محققان ايراني رشد ويروس ايدزرا متوقف كردند و یا هنوز هم دنبال ثبت جهانی این دارو هستند. )
اما نکته اینجاست که ایدز نمی ایستد؛ تعداد میزبانان ویروس HIV در ایران حدود ۹ برابر شده و به ۲۷ هزار نفر رسیده است. آن هم فقط در ۱۲ سال، تعداد بیماران ایدز هم ۱۳ برابر شده. بیش از ۶۰ هزار نفر هم از بیماری خود مطلع نیست. نکته اینجاست که در این مدت تعداد رسمی مبتلایان به ایدز در دنیا کمتر از دو برابر شده؛ از ۴۰ میلیون نفر به ۷۵ میلیون رسیده.
جالب اینکه همین چند وقت پیش رییس مرکز تحقیقات ایدز که اتفاقا یکی از طرفداران داروی ایرانی ایدز هم هست از آمار بالای ایدز و هپاتیت میان کودکان کار خبر داد.
آمار ابتلا به ایدز هولناک است. شاید ما مسیر را اشتباه می رویم. جاده ای که به جای پیشگیری، در خواب درمان مانده است. همان بیراههای که نظام سلامت ایران طی می کند و در آن خبری از پیشگیری نیست؛ همه به فکر درمان هستند و نه سالم ماندن. لطفا پیشگیری کنید، برای درمان فرصت نیست
اميد كريمي-روزنامه نگار.