به گزارش شفا آنلاین،مشکلی که در مقایسه وجود دارد این است، فردی که خود را با دیگری مقایسه میکند هرگز برنده نخواهد بود. به طور کلی در مقایسه هیچ برندهای وجود ندارد. مثلا چند بار پیش آمده است که ما خودمان را با افرادی که در موقعیتی پایینتر از ما قرار دارند مقایسه کنیم؟ ما بیشتر مواقع خودمان را با کسانی که شرایطشان از ما بهتر است و دارایی بیشتری دارند، میسنجیم. این کار باعث میشود بیشتر مواقع غصهدار و افسرده باشیم و در مسیر رسیدن به اهدافمان تلاش نکنیم. اگر نتوانید خود و ویژگیهای مطلوب خود را ببینید و حامیشان باشید هرگز پیشرفت نخواهید کرد.
یک روش خوب
متاسفانه ذهن ما اصرار دارد مدام کمیت زندگیمان را بررسی و اطلاعات خود را طبقهبندی و سازماندهی کند و همیشه میخواهد بداند الان ما در کجای برنامههای آن قرار داریم، بنابراین مدام وادار به مقایسه میشویم، اما شما میتوانید در این خصوص ترفند خوبی به کار ببرید و چیزی را که ذهنتان میخواهد به او بدهید به گونهای که در تعالی شما به کار برده شود. در حقیقت به جای اینکه خود را با دیگران مقایسه کنیم به ذهنمان یاد بدهیم جهت این مقایسه را تغییر دهد یعنی وضع حال را با گذشته خود بسنجیم و این روش مقایسه را در تمام مراحل زندگی حفظ کنیم.
ما معمولا نسبت به گذشته بهتر میشویم و در مسیر پیشرفت قرار داریم. آنچه شما امروز هستید، تصمیمهایی است که دیروز گرفتهاید. ما همیشه در مسیر تولید هستیم. بارها تصمیم میگیریم و جهت حرکتمان همیشه در مسیر گسترش یافتن است. این طبیعت انسان است که توسعه یابد.
بنابراین هر وقت متوجه میشوید در حال مقایسه خود با دیگران هستید، لحظهای صبر کنید و به افکارتان جهت مناسب بدهید. به جای این که به وسوسه مقایسه خود با دیگران بیفتید چند سوال ساده زیر را از خود بپرسید:
چه کاری را امروز میتوانید انجام دهید که سه، پنج یا حتی یک سال قبل نمیتوانستید؟
چه تصمیمهای جدیدی گرفتهاید که میتواند در زندگی، شما را در مسیر جدیدی قرار دهد؟
چه چیزهایی امسال به دست آوردهاید که میتوانید شرایطتان را با سال گذشته همین موقع مقایسه کنید؟
زندگیتان چقدر بهتر شده است؟ خودتان چقدر بهتر شدهاید؟ چه کاری را اخیرا انجام دادهاید که تصور نمیکردید روزی بتوانید انجام دهید؟ چه رفتارهای منفی در شما وجود دارد که جلوی پیشرفتتان را گرفته بود و از دست آن خودتان را رها کردهاید در حالی که هرگز فکر نمیکردید از شر آن رفتارها خلاص شوید؟ چه رفتار مثبتی را توانستهاید تاکنون وارد زندگیتان کنید؛ رفتار مثبتی که به آن هرگز توجهی نداشتهاید؟
چقدر از کارهایی را که میخواستید انجام دهید، انجام دادهاید و در جهت موفقیت خود چقدر تلاش کردهاید؟ به عبارت دیگر، چقدر سعی کردهاید نوع خودتان را به نوعی بهتر و جدیدتر تبدیل کنید؟
این نوع مقایسه ارزش دارد و مهم است. ما با مقایسه خودمان با دیگران به هیچ چیز نمیرسیم و نمیتوانیم درک صحیحی از وضعیت خود داشته باشیم. مثلا به این نوع تفکر که بسیار غلط است، لحظهای بیندیشید:
فرض کنید شخصی که بسیار درونگراست اندکی احساس انرژی میکند و میخواهد اندازهای از عزلتنشینی بیرون بیاید. سپس خودش را با کسی که بسیار پر سرو صدا و اجتماعی است و کسی که اگر فقط یک ساعت تنها باشد افسرده میشود، مقایسه میکند. او هرگز نمیتواند نسبت به وضع خودش نتیجهگیری صحیحی داشته باشد و با این نوع مقایسه چیز خوبی عایدش نمیشود و چهبسا ناامید و بیشتر گوشهگیر شود.
میتوان این نوع مقایسهها را درباره مسائل مختلف در نظر گرفت و منطق آن را جویا شد. مطمئن باشید بیشتر آنها درآوردن استدلال درست و منطقی، ناتوان خواهند بود. ما انسانها متفاوت و با استعدادها و شرایط مختلف به دنیا میآییم. همه ما با هدف و مقصود خاصی پا به عرصه وجود میگذاریم و از طریق تجربههایمان رشد میکنیم.
در حقیقت تنها موجود قدرتمندی که ما میتوانیم با آن کار کنیم خودمان هستیم. پس چرا وجود خود را با مقایسه بدنام کنیم؟
میکل آنژ، مجسمهساز معروف ایتالیایی گفته زیبایی دارد: «درون هر تکه سنگ، مجسمهای نهفته است و این وظیفه مجسمهساز است که باید آن را کشف کند.» این کار را چقدر خوب بتوانیم انجام دهیم، از وظایف ماست که باید به آن توجه داشته باشیم و هرگز مهم نیست دیگری با تکه سنگ وجود خود چه میکند. مهم این است که ما چگونه مجسمه وجود خود را از زندان سنگ آزاد میکنیم و این کار تنها بر مبنای اهدافمان صورت میگیرد. باید به وجود خود به دیده احترام، توجه، دلسوزی و تحسین بنگریم.
ما با مقایسه خود با خودمان به جای نابودی، سربلند میشویم. این نوع مقایسه منطق، معنا و مفهوم دارد.