چند وقت قبل و در جریان برگزاری رژه سگها برای مراسم کریسمس ظاهرا یک زن دچار حمله عصبی میشود. پیکاسو که به همراه سگهای دیگرِ یک پناهگاه حیوانات قرار بود در رژه شرکت کند، به سرعت خودش را به زن میرساند و با ایستادن روی دو پا و چسباندن نوک بینیاش به بینیِ زن، او را آرام میکند. پیکاسو انقدر این کار را ادامه میدهد که زنِ دچار حمله عصبی شده کاملا آرام میشود و به شرایط عادی باز میگردد. این عکس در لحظهای گرفته شده که همان زن و خانوادهاش پیکاسو را به سرپرستی پذیرفتهاند.
"من سرپرستی این سگ را به تازگی پذیرفتهام و او همه عمرش را در خیابان گذرانده است. این عکس را از اولین چرت او روی یک تختخواب گرم و زیر سقف گرفتهام."
ترجمه متن:" مادر من در یک کلینیک دامپزشکی کار میکند و من هر شش هفته یک بار برای نجات سگهای بیمار، خون اهدا میکنم. من یک ابر سگ هستم."
فردی که این عکسها را پست کرده در توضیح آنها نوشته:"دیشب نوزاد من مریض بود و همه حسابی خسته بودیم. با این وجود هر چند دقیقه یکبار سگمان شروع به پارس کردن میکرد و با سر به در اتاق نوزاد ضربه میزد و نوزاد را بیدار میکرد.""وقتی بالاخره طاقتم تمام شد و به سمت سگ رفتم تا او را به طبقه پایین ببرم ناگهان متوجه شدم نوزادم نفس نمیکشد. همه شب را در بیمارستان گذراندیم و خوشبختانه به دلیل اینکه به سرعت به بیمارستان رسیدیم حال نوزاد خوب است. نمیدانم اگر سگمان توجه ما را جلب نمیکرد چه اتفاقی میافتاد. به نظرم ما لیاقت بودن در کنار سگها را نداریم."
"این عکس سگ ما جاکس است و او 13 سال دارد. به خاطر کهولت سن جاکس دیگر نمیتواند خیلی پیادهروی کند و با این حال حسابی دلشکسته میشود اگر او را به پیادهروی نبریم. قرار دادن جاکس در واگن و گرداندنِ او راهحلی است که ما برای این مشکل پیدا کردهایم."
این مرد مامور رساندن بستههای پستی است و عادت دارد با تمام سگهایی که با آنها برخورد میکند، سلفی بگیرد. با وجود کینه دیرینه سگها از مامورهای پست، به نظر میرسد برای این سگ همهچیز خوب است.