کد خبر: ۳۱۹۷۳۰
تاریخ انتشار: ۲۱:۱۵ - ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ - 2023February 05
طي پنج، شش ماه گذشته به دليل حوادث و اتفاقاتي كه در كشور جريان داشته تعداد زيادي از خانواده‌ها عنوان كردند كه از سرنوشت فرزندان‌شان بي‌اطلاع هستند و نمي‌دانند چه بلايي بر سرآنها آمده
شفاآنلاین>سلامت>طي پنج، شش ماه گذشته به دليل حوادث و اتفاقاتي كه در كشور جريان داشته تعداد زيادي از خانواده‌ها عنوان كردند كه از سرنوشت فرزندان‌شان بي‌اطلاع هستند و نمي‌دانند چه بلايي بر سرآنها آمده. يكي از اين موارد دختر ۱۷ ساله‌اي است كه در خرم‌آباد به طرز عجيبي مفقود شده و دو ماه است هيچ‌كس از سرنوشت او خبر ندارد حتي دوربين‌هاي مداربسته اطراف كوچه هم نتوانسته هيچ كمكي براي پيدا كردن او به خانواده‌اش كند. پدر اين دختر در بخشي از صحبت‌هايش به من مي‌گويد: «هر جا كه فكرش را كنيد سر زدم، اما هيچ‌كس خبري از دخترم ندارد…»

به گزارش شفاآنلاین:«زهرا مرتضوي چگيني» ۱۷‌ساله؛ روز ۱۱ آذر ماه ۱۴۰۱ هنگامي كه تصميم مي‌گيرد براي درس خواندن به راه‌پله‌هاي خانه‌شان برود به‌طور مشكوك و عجيبي ناپديد مي‌شود و تاكنون خانواده‌اش هيچ خبري از اين دختر نوجوان ندارند.
روزي كه زهرا مفقود مي‌شود، مادرش به دليل مصرف قرص‌هاي مسكن و آرام‌بخش اصلا متوجه خروج او از خانه نمي‌شود. تا اينكه ساعت ۴ بعداز ظهر پي مي‌برد از دخترشان هيچ خبري نيست. سريع با پدر زهرا تماس مي‌گيرد و ماجرا را براي او تعريف مي‌كند…

چطور مي‌تواند قهر كرده باشد! نه شناسنامه  نه پول و هيچ چيزي نبرده
آقاي مرتضوي، پدر زهرا در مورد ناپديد شدن دخترشان مي‌گويد: «من دو فرزند دارم. هر دو دختر هستند. زهرا فرزند بزرگم بود. روز يازدهم آذرماه از ساعت ۴ عصر به بعد او ديگر داخل خانه نبود. اصلا سابقه نداشت زهرا تنها از خانه بيرون برود. هميشه يا با من و مادرش يا با خواهر و مادرش بيرون مي‌رفت. حتي مدرسه‌اش هم نزديك خانه‌مان است. من كارمند بيمارستان هستم. همان روز شيفت بودم. همسرم هم آن زمان تازه «ديسك كمرش» را عمل كرده بود و قرص‌هاي مسكن و آرام‌بخش مي‌خورد و مي‌خوابيد. براي همين متوجه خارج شدن دخترمان از خانه نشد. خانه ما دو اتاق خواب دارد و يكي از اتاق‌ها براي زهرا و خواهر كوچك‌ترش بود. آن روز زهرا به خواهرش گفته بود كه در اتاق مشترك نمي‌تواند درس بخواند براي همين به راه‌پله‌هاي خانه مان مي‌رود تا آنجا بنشيند و درس بخواند. مادر و خواهرش ساعت ۴ عصر متوجه شدند كه زهرا در راه‌پله‌هاي خانه‌مان نيست. به من خبر دادند و من خودم را به خانه رساندم. خانه ما دو طبقه است. طبقه پايين صاحب‌خانه‌مان است و ما هم بالا زندگي مي‌كنيم. در ورودي صاحب‌خانه از در ورودي ما جداست.»
او در پاسخ به اينكه زهرا مشكل يا تنشي در خانواده نداشت كه بخواهد از خانه قهر كند، مي‌گويد: «خدا خودش شاهد است كه من تا به اين سن دستم را روي بچه‌هايم بلند نكردم. زهرا به ما خيلي وابسته بود. حتي وقتي مدرسه مي‌رفت به من يا مادرش مي‌گفت؛ زنگ تفريح به مدرسه بياييد تا شما را ببينم. تمام مسووليت و امورات خانه‌مان هم با زهرا بود. آن زمان هم بيشتر، چون مادرش همان موقع جراحي كرده بود و زهرا همه كارهاي خانه را انجام مي‌داد. حتي براي شب يلدا كلي برنامه داشت و مي‌خواست مادرش را خوشحال كند. حالا چطور مي‌تواند قهر كند و رفته باشد؟ در حالي كه نه شناسنامه، نه پول و هيچ چيز ي با خودش نبرده است! چند وقت قبل بابت همين حوادث اخيري كه در كشور جريان داشت، دخترم به جاي «روسري يا شال» با «كلاه» از خانه بيرون مي‌رفت… به او گفته بودم كه دخترم اين طوري بيرون مي‌روي، درست نيست. چون خرم‌آباد فضاي «قومي و قبيله‌اي» دارد و ما هم خرم‌آبادي اصل هستيم. در منطقه «شصت متري» خرم‌آباد زندگي مي‌كنيم و مستاجر هستيم.»

فقط مي‌خواهم سرنوشت دخترم معلوم شود
آقاي مرتضوي در ادامه توضيح مي‌دهد: «در اين دوماهي كه از زهرا هيچ خبري نيست نه شب داريم نه روز. افسرده شديم. وقتي زهرا ناپديد شد، روز «جمعه» بود. از بيشتر همسايه‌ها پرسيديم اما آنها اظهار بي‌اطلاعي مي‌كردند. در كوچه ما چند اداره است كه دوربين‌هاي مداربسته دارند. روزهاي اول با ما همكاري نكردند و گفتند؛ براي ديدن فيلم‌ها «نامه از مراجع قضايي» لازم است. بعد از ده، پانزده روز از آگاهي به ما نامه دادند تا فيلم ضبط شده توسط دوربين‌هاي مداربسته بررسي شود، اما چند روز بعد از همان اداره‌ها به من تماس گرفتند كه هيچ ردي از زهرا دختر شما در اين فيلم‌ها نيست و اصلا چنين شخصي در فيلم‌ها وجود ندارد. زهرا بچه نبود، چطور يك دختر دو متري در دوربين‌ها رويت نشده؟ فكرمان هزار راه مي‌رود. حتي احتمال مي‌دهيم «ماموران» او را به خاطر نوع پوششي كه داشت، برده باشند. هيچي نمي‌دانيم. همان روز زهرا شاد و خرم از خواب بيدار شد و به مادرش كمك كرد. همه كارها را انجام داد و بعد با كتاب درسي‌اش به راه‌پله‌ها رفت تا درس بخواند. فرض را بر اين مي‌گذارم كه زهرا خودش از خانه بيرون رفته، خب چرا هيچ‌كدام از دوربين‌ها خروج دخترم را ثبت نكردند؟ چرا هيچ‌كس تلاشي براي پيدا كردن دخترم نمي‌كند؟ چند وقت پيش يك دختري گم شد اما چون پدرش مسوول يك بخش بود، سريع گشتند و دختر را پيدا كردند. ما كه مال يا پست و مقامي نداريم تمام دارايي‌ام همين دو فرزندم هستند. الان سرنوشت دخترم معلوم نيست. من فقط مي‌خواهم سرنوشت زهرا معلوم شود. به «بهزيستي، زندان، پزشكي قانوني و…» هر جا كه فكرش را كنيد سر زدم، اما هيچ‌كس خبري از دخترم ندارد. دو ماه است كه از پاره تنم، فرزند ارشدم هيچ خبري نيست. «پرينت تلفن»‌هايش را گرفتيم با مشاور مدرسه‌اش هم صحبت كرديم اما هيچ نتيجه‌اي نگرفتيم.»
او در آخر مي‌گويد: «من شبانه‌روز براي آرامش و آسايش خانواده‌ام تلاش مي‌كنم. داشتيم زندگي‌مان را مي‌كرديم كه يك دفعه اين اتفاق افتاد. باز هم تكرار مي‌كنم بر فرض مثال زهرا خودش از خانه بيرون رفته، چرا اين چند اداره‌اي كه دوربين مداربسته دارند، به ما گفتند؛ دختر شما در فيلم‌ها نيست. من تمام مدارك را هم مي‌توانم براي‌تان ارسال كنم…»

گفتند حافظه دوربين‌ها پاك شده
«سجاد.آ» يكي از پزشكان بيمارستاني است كه پدر زهرا آنجا كار مي‌كند. او نيز در مورد مفقود شدن اين دختر ۱۷ ساله مي‌گويد: «آقاي مرتضوي از نيروهاي حراست بيمارستان است. اوايل كه دختر ايشان مفقود شد ايشان سعي كردند كسي متوجه موضوع نشود اما خب بعدا اكثر كادر بيمارستان متوجه موضوع شدند. به او گفتيم چند روز صبر كن شايد از دخترت خبري شود، ولي وقتي چند روز گذشت و از دخترش خبري نشد او اقدامات لازم را انجام داد و به بيشتر مراكزي كه احتمال مي‌داد، بتواند از دخترش خبري بگيرد، سر زد اما هيچ رد و نشاني از او پيدا نكرد. به كلانتري و مراجع قضايي هم اطلاع داده است. وقتي هم براي مشاهده فيلم‌هاي دوربين مداربسته اقدام كردند به آقاي مرتضوي گفته شد كه حافظه دوربين‌ها «پاك» شده و چيزي را ثبت نكردند.»
او در ادامه مي‌گويد: «اين خانواده به لحاظ مالي مشكل خاصي نداشت كه بگوييم به خاطر اين طور مسائل دخترشان رفته باشد. «كارت ملي و عابربانك» هم همراه اين دختر نبود تا از روي آنها و استفاده‌اي كه مي‌كند آگاهي بتواند محل او را رديابي كند. اگر هم قهر كرده پس چرا موبايل يا لباس يا وسيله‌اي با خودش نبرده؟»اعتماد
برچسب ها: دیسک کمر ، مدرسه ، قرص مسکن
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: