کد خبر: ۳۱۹۴۳۱
تاریخ انتشار: ۱۰:۱۵ - ۱۰ بهمن ۱۴۰۱ - 2023January 30
ریشه اصلی وسواس فکری در افراد، ترس از موضوعی خاص است که منجر به ایجاد استرس و اضطراب شده و طی طولانی مدت به صورت افسردگی بروز می‌یابد
شفاآنلاین>سلامت>در پس ذهن همگان افکاری وجود دارد، اما برخی افراد با این تصاویر و افکار، بدون خواست و تمایل خود مواجه می‌شوند و مشغولیت ذهنی مداوم، آنها را به ورطه اضطراب و پریشانی می‌کشاند و افراد در قفس افکار خود گرفتار می‌شوند.

 به گزارش شفاآنلاین:وسواس فکری شامل افکار، تصاویر و تکانه‌هایی است در ذهن فرد تکرار می‌شود و خارج از کنترل او هستند. همه افراد افکار عجیب، غیرمعمول یا حتی مزاحم دارند که هر از گاهی به ذهن آنها خطور می‌کند و افراد بدون اهمیت دادن به این افکار، به فعالیت‌های روزمره خود ادامه می‌دهند، اما اگر فرد به اختلال وسواس (OCD) مبتلا باشد، این افکار می‌تواند ناراحت‌کننده و ناتوان‌کننده باشد.

وسواس فکری انواع مختلفی دارد که بعضی از آن شامل نگرانی مداوم در خصوص ابتلا به یک بیماری کشنده مانند ایدز یا سرطان، نگرانی در خصوص اینکه مبادا دیگران به خاطر فرد بیمار شوند، ترس شدید از رخ دادن اتفاقی وحشتناک برای عزیزان، افکاری درباره قتل شریک زندگی یا فرزندان و احساس نیاز شدید مرتب و منظم کردن وسایل تا زمانی که نحوه قرار گرفتن آنها «صحیح» به نظر بیاید، است.

ریشه اصلی وسواس فکری در افراد، ترس از موضوعی خاص است که منجر به ایجاد استرس و اضطراب شده و طی طولانی مدت به صورت افسردگی بروز می‌یابد. این افکار با وارد شدن به یک چرخه و ایجاد تکانه‌های عصبی مداوم در ذهن، به صورت وسواس فکری یا عملی ظاهر می‌شوند. به عنوان مثال، وسواس گرایش کمال‌گرایی در ذهن ناخودآگاه فرد، منجر به ترس او از ناکاملی و ایده‌آل نبودن می‌شود و در نتیجه آن، ترس ذهن او را تحریک‌پذیرتر می‌کند؛ به نحوی که فرد تمایل دارد فکر یا رفتاری خاص را به صورت مداوم انجام دهد.

به باور روانشناسان افراد مبتلا به وسواس، زمینه‌ای قوی برای ابتلا به انواع سایر اختلال‌ها مانند اختلال شخصیت را نیز دارند و بیشتر آنها درگیر یک بیماری روانی دیگر نیز هستند. این وسواس بیشتر با سندروم دیگری به نام تورت (Tourette) همراه است. سندروم تورت اختلالی نورولوژیک یا عصبی است که با حرکات یا صداهای تکراری، کلیشه‌ای و غیرارادی که به نام تیک‌ها شناخته می‌شود، همراه است.

اختلال‌های روانی اضطراب، افسردگی، دوقطبی بودن، بیش فعالی، اختلال در خوردن، بدریخت انگاری، موکَنی و پوست‌کَنی و بروز رفتارهای تکراری، از اختلالاتی هستند که در افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری دیده می‌شود. طبق اطلاعات ارائه شده، حدود یک سوم تا نیمی از مبتلایان به وسواس در کودکی به این اختلال مبتلا شده‌اند.

بسیاری از مبتلایان به وسواس بیماری خود را از دیگران مخفی می‌کنند، کمتر از ۱۰ درصد از وسواسی‌ها برای درمان به متخصص مراجعه می‌کنند و احتمال ابتلای افرادی که اعضای درجه یک خانواده آنها درگیر اختلال وسواس هستند، پنج برابر دیگران است.

خودفریبی برای فرار از افکار وسواسی

احسان کاظمی؛ روانشناس اجتماعی و روان‌درمانگر ، اظهار می‌کند: وسواس به دو نوع فکری و عملی تقسیم‌بندی می‌شود و برخی افراد دارای هر دو وسواس هستند که OCD یا اختلال وسواس فکری _ عملی نامیده می‌شود. وسواس فکری، مجموعه‌ای از تصاویر یا افکاری است که در اختیار خود فرد نیستند، غیرارادی محسوب می‌شود و به صورت مداوم ذهن فرد را هدف قرار می‌دهد، گویی فرد در قفس افکار خود گرفتار شده است.

وی می‌افزاید: فرد تمایل و علاقه‌ای به این افکار ندارد، اما متوجه نیست که از کدام سمت به ذهن او رسوخ می‌کنند و توانی برای متوقف کردن آن ندارد، به عنوان مثال فرد درگیر با این اختلال، به طور معمول احساس آلوده بودن دست‌های خود یا مبتلا بودن به یک بیماری را تجربه می‌کند. وسواس فکری نیز مانند وسواس رفتاری فرد را به انجام اعمال اجباری وادار می کند.

این روانشناس اجتماعی با بیان اینکه انجام رفتارهای اجباری نوعی خودفریبی برای فرار از افکار محسوب می‌شود، تصریح می کند: بمباران‌های افکار ذهنی فرد درگیر با اختلال وسواس فکری، منجر می‌شود که فرد با هدف فرار از اضطراب ناشی از این افکار، مجبور به انجام اعمالی شود تا به آرامش برسد، اما این آرامش نیز ماندگاری چندانی ندارد.

نداشتن احساس امنیت از مصادیق وسواس فکری

وی ادامه می‌دهد: وسواس فکری انواع مختلفی دارد که بعضی از آن شامل ترس از بیماری، ترس از دست دادن عزیزان، احساس ابتلا به اختلالی غیرقابل درمان یا رخ داده اتفاقی وحشتناک، هستند. افراد دارای وسواس فکری کمال‌گرایی، همیشه احساس می‌کنند که باید بهترین باشند و بهترین فعالیت را انجام دهند و در صورتی که به بهترین‌های خود دست نیابند، خود را فردی بی‌لیاقت تلقی می‌کنند.

کاظمی با بیان اینکه نداشتن احساس امنیت یکی از انواع وسواس فکری است، می‌گوید: افراد دارای این اختلال، رفتارهای غیرعادی خود را عادی‌سازی و توجیه اجتماعی می‌کنند و اعتقاد دارند که همه افراد چنین رفتارهایی از خود نشان می‌دهند. در واقع افراد دارای این اختلال به رفتارهای خود جنبه اجتماعی می‌دهند و گاهی آنها را هوشیاری تلقی می‌کنند.

وی با بیان اینکه اضطراب‌های ناشی از موقعیت‌های دشوار منجر به مشغول شدن ذهن فرد می‌شود، اضافه می‌کند: عوامل مختلفی مانند ژنتیک، بیولوژیک، تجربیات شخصی و برخورد با یک حادثه یا موقعیتی خطرناک، در بروز اختلال وسواس یک فرد تأثیرگذار است.

فرد درگیر با اختلال وسواس مقاوم به درمان است

این روانشناس اجتماعی اظهار می‌کند: به طور معمول فرد درگیر با اختلال وسواس، بسیار مقاوم به درمان است؛ چرا که وسواس برای افراد توجیه‌پذیر است و درمان آن مقداری زمان‌بر محسوب می‌شود، لذا زمان‌بر بودن درمان این اختلال منجر می‌شود که فرد تمایل چندانی به صرف هزینه و وقت به منظور درمان نداشته باشد.

وی با بیان اینکه در اختلال وسواس، بیشتر اطرافیان فرد درگیر با این اختلال در معرض آسیب قرار می‌گیرند، می‌افزاید: درمان این اختلال با دارو و روش‌های روان‌درمانی انجام می‌شود. به طور معمول برای درمان این اختلال از درمان شناختی _ رفتاری بهره گرفته می‌شود و توسط آن شناخت‌ها و باورهای معیوب به باورهایی مثبت تبدیل می‌شود.

کاظمی تصریح می‌کند: افراد درگیر با این اختلال به علت مشغولیت ذهنی، خسته و افسرده می‌شوند و انرژی خود را از دست می‌دهند؛ درپی پایین بودن انرژی فرد مجدد افکار مزاحم به وی حجوم می‌آورد و این چرخه تکرار می‌شود. به منظور ارتباط و رفتار با فرد دارای هر نوع اختلال مربوط به شخصیت و روان، صبر و تحملی اساسی نیاز است.

چگونه با یک فرد دارای اختلال وسواس فکری رفتار کنیم؟

وی اشاره به لزوم پرهیز از برچسب زدن به افراد درگیر با اختلالات روانی و شخصیتی، اضافه می‌کند: اطرافیان یک فرد باید زمینه تمایل افراد درگیر با این اختلال به درمان را افزایش دهند و از همکاری با او در راستای تقویت افکار وسواسی پرهیز کنند. یک فرد دارای اختلال وسواس فکری باید خود با عواقب رفتارهای خود مواجه شود و اطرافیان نباید عوارض رفتارهای نادرست او را بر عهده گیرند.

این روانشناس اجتماعی خاطرنشان می‌کند: به عنوان مثال در بروز وسواس کمال‌گرایی، والدین تاثیر بالایی دارند. یک نوجوان با داشتن روحیه کمال‌گرایی میل به بهترین بودن دارد و والدین او نیز یا جملاتی مانند «تو بهتر از همه هستی»، وی را به منظور بهترین بودن تشویق می‌کنند. افراد درگیر با این اختلال باید ابتدا به متخصص روان‌درمانی مراجعه کنند و در صورت لزوم روان‌درمانگر فرد را به روانپزشک ارجاع می‌دهد.
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: