به گزارش شفاآنلاین:البته شخصیت فرزند شما، شرایط خاص خانوادگی، استرس ناشی از تکالیف مدرسه یا روابط دوستانه و فشار همسالان نیز بر تواناییهای نوجوانان برای مقابله با احساسات تأثیرگذار است.
مرحله یک: به نوجوانتان توجه کنید و احساساتش را درک کنید: اگر فرزند شما آشفته است و برای آرام شدن به کمک نیاز دارد، دست از کار بکشید. قبل از انجام کاری یا گفتن چیزی، به آنچه رفتار فرزندتان درباره احساساتش به شما میگوید توجه کنید.
در ادامه به چند نکته مهم اشاره میشود که به شما کمک میکند، احساسات فرزندتان را بهتر درک کنید:
سعی کنید آرام باشید و به صحبتهای فرزندتان گوش دهید.
سعی کنید خودتان را در موقعیت و شرایط او تصور کنید.
ممکن است درک احساسات فرزندتان به تمرین زیادی نیاز داشته باشد پس صبور باشید.
مرحله دوم: مشخص کردن احساس و ارتباط آن با رویداد است: به عنوان مثال به فرزندتان بگوئید: "فکر میکنم، به خاطر گرفتن نمره پایین در درس ریاضی احساس ناامیدی میکنی”. این به فرزند نوجوان شما کمک میکند تا بفهمد چه احساسی دارد و چرا. همچنین به او کمک میکند تا بفهمد وقتی چنین احساسی دارد، چه اتفاقی در بدنش میافتد.
مشخص کردن نوع احساس همچنین به فرزندتان نشان میدهد، شما احساس او را درک میکنید و این تاثیر خوبی بر رابطه شما خواهد گذاشت، حتی اگر در آن لحظه رفتار فرزندتان خوب نباشد.
مرحله سوم: مکث کنید و چیزی نگویید: وسط صحبتهای او نپریدن سخت است اما سکوت چند ثانیهای شما به فرزندتان فرصت میدهد تا درباره آنچه که گفتید، فکر کند.
این مکث ممکن است برای آرام شدن فرزند شما کافی باشد. یا ممکن است خودش مشکل را حل کنند. برای مثال، «فکر میکنم تلاش زیادی برای مطالعه نکردم. برای تکلیف بعدی تلاش بیشتری خواهم کرد.»
همچنین، یک مکث گاهی اوقات میتواند به کودک شما فرصت دهد تا بیشتر درباره اینکه چرا این احساسات شدید را احساس میکند، فکر کند.
مرحله چهارم: تا زمانی که نوجوان آرام شود از او حمایت کنید: اگر فرزندتان بسیار ناراحت است، ممکن است به زمان بیشتری برای آرام شدن نیاز داشته باشد. به عنوان مثال، ممکن است احساساتش را به از طریق فریاد زدن یا رفتار فیزیکی بروز دهد، خودش را در اتاق حبس یا از خانه خارج شود.
اگر فرزندتان به زمان بیشتری برای آرام شدن نیاز دارد، رعایت نکات زیر مهم است:
مطمئن شوید که او، شما و اطرافیانش در امنیت هستند.
در صورت نیاز از کسی بخواهید که به شما کمک کند.
کنارش باشید. نزدیک ماندن به فرزندتان نشان میدهد که شما میتوانید احساسات او را درک کنید.
منتظر بمانید تا احساس شدید او بگذرد. اگر شما آرام بمانید و احساسات او را بپذیرید، احتمال آرام شدن فرزندتان بیشتر است.
اگر فرزندتان کمی فضا برای آرامش میخواهد به او بدهید، اما به نوجوانتان بگویید که شما در نزدیکی او هستید.
اگر فرزندتا خانه را ترک کرد، واکنش شما باید مطابق با سن و بلوغ فرزندتان باشد. به عنوان مثال، میتوانید آنها را دنبال کنید، اجازه دهید برای چند دقیقه خانه را ترک کنند و سپس با آنها تماس بگیرید یا فقط منتظر بمانید تا برگردند.
اگر به نظر نمیرسد که احساسات فرزندتان در حال گذر است، به مرحله اول برگردید. برای مثال، "متوجهام که تو واقعاً از این بابت عصبانی هستی”.
شاید پیشنهادهایی مانند "چرا پیاده روی نمیروی؟” یا "سعی کن چند نفس عمیق بکشی” خوب باشد اما شاید فرزندتان تا زمانی که احساساتش از بین نرود، نتواند به این پیشنهادات پاسخ دهد. بنابراین بهتر است فقط منتظر بمانید و اگر او به شما نیاز داشت، در کنارش باشید.
مهم است هنگامی که فرزندتان آرام است، به او بفهمانید که تجربه کردن احساسات شدید طبیعی است و به او کمک کنید تا تفاوت بین احساسات و رفتار را درک کند. برای مثال "اشکال ندارد که احساس ناامیدی کنی اما درست نیست به خاطر این احساس به من فحش بدی و به در و دیوار لگد بزنی.”
مرحله پنجم: حل مشکل: قبل از اینکه بتوانید به فرزندتان در حل مشکلش کمک کنید یا تلاش کنید رفتار نامناسبش را تغییر دهد، باید آرام شود. کاری که بعد از آرام شدن فرزندتان انجام میدهید به موقعیت بستگی دارد.
باید مشخص کنید چه چیزی باعث طغیان احساسات نوجوان شده است. در اینجا چند پیشنهاد وجود دارد:
از فرزندتان بپرسید، آیا برای حل مشکلش کمک میخواهد. اولین قدم در حل مسئله، شناسایی مشکل است. به عنوان مثال، "تو چهارشنبه ۲تا امتحان مهم داری که همین باعث استرس تو شده”.
اگر فرزندتان از قانونی ناراحت است که شما نمیتوانید یا نمیخواهید آن را تغییر دهید، احساسات فرزندتان را بپذیرید اما از بحث و جدل با او هم بپرهیزید. به عنوان مثال، ” میدونم از اینکه نمیتوانی به مهمونی دوستت بری عصبانی هستی اما ما راحت نیستیم که تو در مهمونیهایی شرکت کنی که هیچ بزرگسالی بر اون نظارت نداره.”
اگر فرزندتان رفتارهای مضر فیزیکی یا کلامی دارد، به او بگویید که این رفتار غیرقابل قبول است. به عنوان مثال، «درست نیست که با من اینطور صحبت کنی» یا "هزینه شکستن آینه از پول توجیبیت کسر میشه!”
در صورت نیاز به فرزندتان آرامش و اطمینان بدهید. به عنوان مثال، "این یک اتفاق ترسناک بود”، "متاسفم که تو رو اینقدر غمگین میبینم” یا "دوست داری بغلت کنم؟”
اگر فکر میکنید فرزندتان برای مقابله با احساساتش به کمک بیشتری نیاز دارد، حتما با یک مشاور و روانشناس نوجوان صحبت کنید و مهارتهات فرزندپروری خود را از طریق دورههای تربیت فرزند و کتابهای روانشناسی فرزندپروی ارتقا دهید.
با وجود بهترین تلاشهای والدین برای شناخت نوجوان خود، برخی اوقات به نظر می رسد مشکلات فرزندان برای آنها غافلگیر کننده است.