کد خبر: ۳۰۹۷۱۶
تاریخ انتشار: ۱۱:۱۳ - ۲۳ مرداد ۱۴۰۱ - 2022August 14
مدام احساس خستگی می‌کنم. حوصله معاشرت با دوستانم را ندارم. از هر نوع تماس با افراد فراری هستم. تمرکزم را ازدست داده‌ام. حوصله انجام کارهای ضروری‌ را هم ندارم
شفاآنلاین>سلامت> کلی کارِ نکرده در زندگی داریم که قرار است «شنبه» سراغشان برویم، اما کدام شنبه؟ «بهمن ماه گذشته از پایان‌نامه‌ام دفاع کردم اما هنوز اصلاحاتش را انجام ندادم.»، «مقاله‌ای که ماه‌هاست گوشه دسکتاپ چشمک می‌زند اما حوصله تمام کردنش را ندارم.»، «هفته گذشته دو نفر در همین خیابان دعوای شدیدی کردند کسی نزدیک‌شان نمی‌رفت.»، «کارت‌های بانکی‌ام را پنج ماه است که گم کرده‌ام اما حوصله پگیری‌شان را ندارم.»، «تقاطع خیابان شریعتی- بهشتی مرد میانسالی یک ساعت روی پیاده‌روها از درد غلت می‌خورد اما به کسی برنمی‌خورد.» «پروژه‌ای که زمان تحویلش گذشته اما به‌جای تکمیلش ترجیح می‌دهیم سریال ببینم.» و«مردم مطالبه‌گر نیستد و روحیه مشارکت‌شان را از دست داده‌اند.» و... این موارد بخشی از دیالوگ‌های شهروندان در گفت‌وگویی میدانی است.

 به گزارش شفاآنلاین:گزاره‌هایی که محتوای هر کدام یا انفعال اجتماعی است یا انفعال فردی. تمایل به عقب‌انداختن چیزهایی که می‌دانیم عقب‌افتادنشان به ضرر ماست. این درحالی است که بقای هر جامعه‌ای بستگی بسیار بالایی به آن دارد که مردمانی حساس و شهروندانی مسئولیت‌پذیر داشته باشد.

زیرا اگر انفعال شکل عمومی به خود بگیرد به صورت یک آنومی گسترده ظاهر می‌شود که غالبا با یک تنش بزرگ اجتماعی روبرو است. پیآمدهای این وضعیت در کوتاه و دراز مدت برای یک جامعه چه خواهد بود؟ راه برون‌رفت از این آسیب‌اجتماعی و این اعتزال‌گزینی چگونه است؟ شاید بتوان در گفت‌وگو با مردم، جامعه‌شناسان و روانشاسان ابعاد بیشتری از این معضلی اجتماعی- رفتاری نشان داد.

محسن شهروندی است که در این باره می‌گوید: مدام احساس خستگی می‌کنم. حوصله معاشرت با دوستانم را ندارم. از هر نوع تماس با افراد فراری هستم. تمرکزم را ازدست داده‌ام. حوصله انجام کارهای ضروری‌ را هم ندارم. سال گذشت ماشین خریده‌ام اما هنوز نرفتم سندش را قطعی کنم و به نام خودم بزنم. کارت ملی و کارت پایان خدمتم گم شدند هنوز نرفتم پیگیری کنم. هفته گذشته دو نفر در همین کوچه دعوای شدیدی کردند اما من انگار نه انگار. حتی زحمت دخالت به خودم ندادم.

وحید شهروند دیگری است که توضیح می‌دهد: حدود سه سال است که دو کتاب در زمینه موسیقی آماده چاپ دارم که به دغدعه‌های این روزهای من تبدیل شده است. هر دو کتاب یک بخش کوتاهی دارد که باید تکمیل و به ناشر تحویل داده شود اما مشغله‌های روزانه امکان اتمام این کتاب‌ها را از من گرفته و هر بار که با خودم می‌گویم امروز حتما کتاب‌ها را به پایان می‌رسانم، اما یک مشکل و مشغله کاری به وجود می‌آید و هنوز آن روز پایانی بعد از سه سال از راه نرسیده است. البته ناگفته نماند شرایط و اوضاع بد کتاب و کتاب‌خوانی در کشور انگیزه را از من گرفته است. با خودم همیشه می‌گویم 1000جلد کتاب برای 70میلیون نفر با هزار زحمت منتشر می‌کنیم اما شاید نیمی از آن تیراژ برگشت بخورد و زحمت سال‌ها پژوهش به خاطر مشکلات جامعه و فرهنگی که بر کتاب و کتاب‌خوانی سایه افکنده نادیده گرفته شود.

فردین علیخواه، جامعه‌شناس در این باره می‌گوید:

 گریز یکی از مفاهیم مطالعات فرهنگی است و به معنای آن است که وقتی ما با واقعیتی ناخوشایند مواجه می‌شویم به دنبال حواس‌پرتی می‌رویم. درواقع آنچه در «گریز» رخ می‌دهد استقبال خودخواسته فرد از حواس‌پرتی است تا شاید به این طریق بتواند ساعت‌ها یا روزهایی خود را ازنظر جسمی و ذهنی از آن واقعیت ناخوشایند دور کند. در موضوع گریز، دو موقعیت «گریز از» و «گریز به» وجود دارد. افراد مختلف معمولاً گریزگاه خود را می‌جویند. برای مثال زن‌وشوهری که اختلافات جدی دارند ولی هر دو ساعت‌ها چشمان‌شان را به صفحه‌نمایش تلفن همراه می‌دوزند تا ذهن خود را از مشکل اصلی دور کنند، مردی که همسرش به او خیانت کرده است و برای کنار آمدن با این بحران مدام می‌نوشد تا از واقعیت به خیال کوچ کند، زنی که نشانه‌هایی از خیانت را در همسرش دیده است و ذهن پرآشوب خود را مدام با لکه‌گیری سرویس بهداشتی خانه‌اش آرام می‌کند.

 او ادامه می‌دهد:‌ گریز می‌تواند در دو سطح ذهنی و جسمی باشد اما نکته آن است که افراد می‌توانند ازنظر جسمی از موقعیتی ناخوشایند بگریزند ولی ذهنشان همچنان گرفتار آن موقعیت باشد و البته برعکس آن‌هم صادق است. کم نیستند ایرانیانی که باانگیزه گریز، از ایران مهاجرت کرده‌اند و جسمشان در یک شهر آرام اروپایی قرار دارد ولی ذهنشان از مشکلات جامعه ایرانی دور نمی‌شود، و هستند ایرانیانی که جسمشان در ایران و در کانون مشکلات مختلف اقتصادی و اجتماعیِ فعلی قرار دارد ولی از نظر ذهنی هرروز در کنار رودخانه دانوب قدم می‌زنند.

 علیخواه در توضیح بیشتر می‌گوید: اما گریز فقط محدود به روابط روزمره اجتماعی نیست. گاهی اوقات گریز، واکنش به بحران‌های بزرگ‌تری است که در جوامع آشکار می‌شود. آلن برینکلی، استاد تاریخ سیاسی دانشگاه کلمبیا در سال1982 کتابی با عنوان «فرهنگ و سیاست در دوران رکود بزرگ» منتشر کرد تا نشان دهد که چگونه گریز یکی از سازوکارهای کنار آمدن با پیامدهای رکود اقتصادیِ سال1929 در آمریکا بود. به نظر او وقتی در آن سال‌ها آثار ناخوشایند رکود اقتصادی به‌تدریج نمایان شد مردم تلاش کردند تا از واقعیت تلخ بگریزند و به همین دلیل خود را به دامن «حواس‌پرتی خودخواسته» انداختند.

برای مثال بیش از قبل به رادیو گوش می‌کردند،  مدام به تماشای فیلم می‌نشستند و یا خود را با ورق زدن مجلات مشغول می‌کردند و نکته قابل‌تأمل آنکه مردم در دوره بحران اقتصادی، از عکس‌ها و فیلم‌هایی استقبال می‌کردند که زندگی مرفه و لوکس را نشان می‌داد. گویی مردم نداشته‌هایشان را در این فیلم‌ها جستجو می‌کردند و ساعاتی از بحران می‌گریختند.

این استاد دانشگاه با اشاره اینکه برخی معتقدند که گاهی اوقات حکومت‌ها هم به‌عمد تلاش می‌کنند تا زمینه گریز را در مردم فراهم کنند، تصریح کرد: همان استعاره معروف «نان و سیرک» که توسط جوونال، شاعر و طنزپرداز اواخر قرن نخست میلادی روم مطرح شد. ازنظر او برخی از پادشاهان رومی برای آنکه حواس مردم را از حقوقِ مهم شهروندی پرت کنند آنان را با « نان و سیرک» مشغول می‌کردند. منظور او از سیرک، ساخت تماشاخانه‌هایی نظیر کلوسئوم در روم بود که حدود 50هزارنفر ظرفیت داشت.


 پادشاه؛ مردم را در کلوسئوم جمع می‌کرد، مردم به تماشای مسابقه گلادیاتورها برای کشتن یکدیگر مشغول می‌شدند و سربازان پادشاه؛ قبل و پس از مسابقه به‌طرف مردم نان پرتاب می‌کردند. این عضو هیات علمی دانشگاه گیلان معتقد است: درهرصورت، از گریز، چه در برداشتی فردی و چه در برداشتی اجتماعی، ارزیابی منفی وجود دارد. مهم‌ترین مسئله آن است که فرد از موقعیت ناخوشایندی که در آن قرار دارد می‌گریزد و برای تغییر یا بهبود اوضاع تلاش نمی‌کند.

 به همین دلیل برخی از محققان از« قربانیان گریز» سخن گفته‌اند، منظور کسانی هستند که از موقعیت بد می‌گریزند ولی به شکلی دیگر قربانی همین گریختن خود می‌شوند. لایه‌ای از خیال بر چشمان فرد کشیده می‌شود ولی واقعیت همان واقعیت است. در اینجا فرد به‌عمد خود را مشغول چیزی می‌کند تا چیز دیگری را فراموش کند درحالی‌که واقعیت نامطلوب همچنان باقی است. گریختن و نه اصلاح واقعیت ناخوشایند، مهم‌ترین نقد به گریز است.

در این میان بعد دیگر این قضیه روانشناسانه است. کاوه قادری، روانشناسی بالینی درباره این وضعیت به  می‌گوید: در پاسخ به این وضعیت می‌توان از دو منظر فردی و اجتماعی به مساله نگاه کرد که هر دو در تعامل با هم قرار می‌گیرند اگر منظور از انفعال در سطح فردی به عقب انداختن کارها و بی‌تفاوت بودن به برنامه‌ها و اهداف زندگی است می‌توان از مفهوم رهمال‌کاری  سخن به میان آورد.

 اهمال‌کاری یا موکول کردن کارها به آینده عادتی است که در بسیاری از افراد وجود دارد این افراد به نسبت انجام کارها و اهداف روزمره خود بی‌تفاوت به نظر می‌رسند و به شکل بیمارگونه‌ای کارها را به تعویق می‌اندازند طوری که این اهمال موجب شکست‌های متعددی در سطوح مختلف زندگی فردی و اجتماعی‌شان می‌شود و بعد از مدتی کوتاه فرد با کاهش اعتماد به نفس و ضعف در پرداختن به اهداف روبه‌رو می‌شود در خصوص دلایل اهمال‌کاری در سطح فردی یافته‌های تحقیقاتی حاکی از آن است که بیشتر این افراد از شکست ترس افراطی دارند به همین دلیل کارها را هیچ گاه شروع نمی‌کنند تا از شکست احتمالی بگریزند. آرمان ملی
برچسب ها: جامعه ، افسرده ، شهروندان
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: