متصدی پذیرش یا مامور راهنما
نوزده بیست نفر نامنظم پشت هم ایستادهاند؛ در دو صف کنار هم و هرکدام کاملا چسبیده به نفر جلویی، به طوری که اگر یک نفرشان،پایش پیچ بخورد، برخورد میکند به نفر جلویی و این برخورد تا شخصی که رو به پیشخوان پذیرش است، ادامه پیدا میکند و صف را به هم میزند. مراجعان یکی در میان ماسک به صورت زدهاند، جوانترها البته ماسکشان را برداشتهاند تا صورت صاف و بیچینشان را به همه نشان دهند، پیرها اما با دو ماسک به انتظار ایستادهاند. مسؤول پذیرش دستش تند است. نسخهها را دیدهندیده جواب میدهد: «نداریم»، «داروخانه هلالاحمر دارد، برو تقاطع طالقانی، سپهبد قرنی»، «دارویت را داروخانه... دارد»، «پدرجان، باید بروی داروخانهای در ....»، «همین امروز دارو را تمام کردیم»، «داروخانه 29 فروردین را بلدی؟ آنجا دارد.» انگار که مامور راهنما باشد، به جای متصدی پذیرش، به همه آدرس میدهد و در لابهلای آدرسدادنهایش، یکی دو نسخه دارو را هم، نصفه نیمه، با داروهایی که در انبار داروخانه دارد، پذیرش میکند. صفهای انتظار سریع خالی میشود و دوباره از نو، مردم در صفهای نامنظم تنگ هم میایستند.
متصدی تحویل دارو، به هرکدام از مراجعان که ماسک نزدهاند، تذکر میدهد: «ماسکتان را بزنید لطفا» از پشت شیشه غبارگرفته اما میتوان دید که کارمندان تحویل دارو، پزشکان و مسؤولان پذیرش، خودشان بدون ماسک میان داروها در رفتوآمدند، میخندند و چای میخورند و داروی خلقا... را به دستشان میرسانند.
داروهای کمیاب، بیماران دردمند
زن مچاله شدهاست روی صندلی و با چادر روی ماسکش را پوشانده. در چشمهایش اشک جمع شده، میگوید تمام داروخانههای شهر را در به در دنبال داروی مایفورتیک (دارویی برای بیماران پیوندکلیه) گشته و در هیچ داروخانهای آن را پیدا نکرده. اشک گوشهچشمش را پاک میکند و میگوید: «اگر دارو را پیدا نکنم بدن دخترم کلیه را پس میزند.» زن تعریف میکند که دخترش بعد از سه سال انتظار ، حالا پیوند کلیهاش را انجام دادهاست، اما داروهایش کمیاب است. حرف زن که به اینجا میرسد، پیرمردی دماغش را بالا میکشد و با خشم میگوید: «داروی ایمیپرامین مرا هم ندارند.» دارویی که پیرمرد میگوید برای درمان افسردگی همسرش است. مرد میانسال دیگری صدایش را میبرد بالا و میگوید: «بیمارم در بیمارستان میلاد بستری شده، حالش بد است. مگر میشود شما این دارو را نداشتهباشید؟» برای لحظهای حتی دستگاه شمارهخوان هم ساکت میشود، سرها همه میچرخد به طرف مرد که دفترچه بیمهاش روی هوا معلق مانده و خودش خم شدهاست به طرف دریچه کوچک پیشخوان پذیرش. متصدی پذیرش دوباره میگوید: «پدر جان این دارو، بیمارستانی است و اصلا در هیچ داروخانهای به فروش نمیرسد.» مرد کمی صدایش را پایین میآورد و میگوید دارویش را حتی در داروخانه بیمارستان هم پیدا نکرده و پزشکش او را به این داروخانه فرستادهاست. داروی رمدسیویر که این روزها برخی پرشکان برای درمان کرونا تجویز میکنند، مرد میانسال را به این داروخانه کشاندهاست، دارویی که این روزها در هیچ داروخانهای پیدا نمیشود و فقط در بیمارستانها تجویز و استفاده میشود.
داستانهای ادامهدار انسولین
نرسیده به میدان حر، جلوی در داروخانه 29 فروردین پر از خودرو پارکشدهاست. بیرون در بزرگ داروخانه اما پرنده پر نمیزند. از پشت در شیشهای نمیتوان کسی را دید. داخل سالن مستطیلشکل داروخانه ولی یک صف طولانی برای پذیرش دارو تشکیل شدهاست. مراجعان اغلب بدون ماسک در صف طولانی پذیرش ایستادهاند. اینجا کسی به آنها تذکر نمیدهد که ماسک بزنند. روی ردیف صندلیها هم هیچ برچسبی وجود ندارد. مراجعان در انتظار، بدون فاصلهگذاری اجتماعی مانند دوستانی صمیمی تنگ هم نشستهاند.
پیرمردها و پیرزنهایی که در صف ایستادهاند، یکی در میان از هم میپرسند: «اینجا انسولین دارد؟» یک مرد میانسال سرش را پایین میاندازد و به ابتدای صف میرود. مرد جوانی اعتراض میکند، پیرمرد میگوید فقط میخواهد بداند این داروخانه انسولین دارد یا نه. همه اعتراض میکنند. یکی از زنها میگوید: «همه ما میخواهیم بدانیم، انسولین دارند یا نه.» مرد از پشت عینکش نگاهی به صف طولانی میاندازد و چهل پنجاه قدم تند و بلند، قدم برمیدارد تا به آخر صف میرسد. صف تند و سریع به جلو میرود. مراجعان سرشان را نزدیک باجه کوچک پذیرش میبرند و میپرسند: «انسولین ندارید؟»، برخی هم میگویند «قرص کروم (کرمیوم پیکولینات - قرصی برای کنترل قند خون) ندارید؟»، بعد هم آهسته با دفترچههایی که در دستانشان میلرزد از پشخوان دور میشوند. صدای پیرمردی از داخل صف شنیده میشود: «ما انسولینمان را از کجا پیدا کنیم؟ هیچ داروخانهای ندارد.» سکوت، پاسخ سوال اوست، چراکه نه هیچکدام از مراجعان و نه متصدی پذیرش، جوابی برای سوالش ندارند.
مرد، لاغر است، رگهایش اما از دستان استخوانیاش بیرون زده. با صدایی لرزان و آهسته از پشت ماسک میگوید: «دیروز همه داروهایم را ندادید.»
ایرانی یا خارجی؟!
متصدی منتظر است مراجعهکننده جواب دهد که سرترالین (داروی ضدافسردگی) ایرانی را میخواهد یا نه، مراجعهکننده از پشت تلفن با صدای بلند از کسی میپرسد: «ایرانی بگیرم یا نه؟ خارجی در هیچ داروخانهای نیست.» یکی از مراجعان، داروی زولادکس میخواهد، دارویی هورمونی که برای پیشگیری از سرطان بهویژه سرطان پروستات و پستان استفاده میشود. این دارو اما پیدا نمیشود. مرد جوان این را که از متصدی پذیرش میشنود، میگوید: «حتی ایرانیاش را هم ندارید؟» صدای متصدی محو شنیده میشود. مراجعهکننده بعدی هم به دنبال همین داروست، البته داروی خارجی زولادکس و از متصدی میپرسد: «خارجی کی میآید؟» متصدی او را به داروخانهای در مرکز شهر میفرستد، شاید آن داروخانه داشتهباشد.
مرد نشستهاست روی صندلی و با گوشیاش بازی میکند. ماسک به صورت نزده و در پایان هر جمله، نفسی تازه میکند، میگوید برای پیدا کردن قرص ناپروکسن (قرص ضدالتهاب) چند داروخانه را گشته تا به پدرش که به بیماری کرونا مبتلا شدهاست، برساند. مرد صورتش برافروخته میشود، سرفهای میکند و دماغش را با خشم بالا میکشد. صدایش میکنند. به سمت باجه تحویل دارو میرود، داروهایش را در سبدی تحویل میگیرد. لیست داروها را با نسخهاش تطبیق میدهد، سرتکان میدهد و میگوید: «دو تا از داروهایم را نداشت.»
زن چادر به سر، با نسخهای به دست وارد داروخانه میشود، به دنبال داروی مایفورتیک دخترش، راهش کشیده شدهاست به این داروخانه. ناامید، با چشمانی خیس از اشک، نگاه میکند به صف طولانی، با چادرش صورت و ماسکش را میپوشاند. دفترچه در دستان زن، خیس و مچاله شدهاست.
مشکلی نداریم!
همه مدیران دولتی از این میگویند که مشکل دارویی در کشور وجود ندارد و ایران به خودکفایی 97درصدی در تولید دارو رسیدهاست. اما بررسیهای میدانی نشان میدهد این روزها حتی برخی داروهای ایرانی هم یافت نمیشود. وقتی از فرامرز اختراعی، رئیس هیات مدیره سندیکای تولیدکنندگان مواد دارویی، شیمیایی و بستهبندی دارویی تهران درباره کمبود داروهای ایرانی میپرسیم، او به ما پاسخ میدهد: «آن داروهایی که شما نام میبرید، ایرانی نیستند، بلکه تحت لیسانس تولید میشوند و تنها بستهبندی و مقواسازی آنها داخل کشور انجام میشود.»
اختراعی اما عنوان میکند در تولید داروی کاملا ایرانی، مشکلی جدی در کشور وجود ندارد. او همچنین از ارز 750 میلیون یورویی نیز که قرار است از طرف بانک مرکزی به تولیدکنندگان دارو برای تامین مواد اولیه اختصاص داده شود، میگوید. ارزی که به درخواست تولیدکنندگان و با دستور رئیسجمهور برای سال آینده درنظر گرفته شدهاست. رئیس هیات مدیره سندیکای تولیدکنندگان مواد دارویی توضیح میدهد: «ذخایر مواد اولیه ما برای تولید دارو تا پایان سال کافی است و طبق سخن رئیس بانکمرکزی، تا دو روز دیگر، 420 میلیون دلار ارز دولتی هم به ما تخصیص داده میشود و قرار است تا سه هفته دیگر، داروی مورد نیاز کشور تا اواخر فصل بهار تامین شود.»
اختراعی معتقد است درصورتی که اختصاص ارز نظم پیدا کند، مشکلی جدی کشور را تهدید نمیکند. او در ادامه از تولید 70درصدی مواد اولیه دارو در کشور میگوید و توضیح میدهد تنها 30درصد مواد اولیه دارو، از بیرون کشور وارد میشود و نیاز به ارز دارد. رئیس هیاتمدیره سندیکای تولیدکنندگان مواد دارویی معتقد است کمبود این روزهای برخی داروهای ایرانی به دلیل تجویز داروهایی با نام تجاری و القایی است و برخی پزشکان با تجویز داروی تجاری، بیمارانشان را به اشتباه میاندازند.
با همه این حرفها، اما کشورمان با کمبود دارو مواجه است. نکتهای که البته اختراعی هم به آن اشاره میکند و از کمبود داروی انسولین میگوید. این در حالی است که حدود دو ماه از افتتاح دو کارخانه تولید انسولین در ایران میگذرد، اما رئیس هیاتمدیره سندیکای تولیدکنندگان مواد دارویی تاکید میکند انسولین، یک داروی وارداتی است.
او میگوید: «ما در تامین مواد اولیه و ساخت ملزومات انسولین وابستگی داریم. در این دو شرکت تولیدی هم فقط مونتاژ انجام میشود.» اختراعی البته علت کمبود انسولین در کشور را نابهسامانی در شرکتهای پخش میداند و توضیح میدهد: «به اندازه کافی، انسولین تولیدی در انبارها موجود است، اما چون شرکتهای پخشکننده در زمانبندیشان نظم ندارند، مشکل کمبود این دارو را ایجاد کردهاند.»