کد خبر: ۲۱۷۰۹۵
تاریخ انتشار: ۰۴:۵۹ - ۲۶ آذر ۱۳۹۷ - 2018December 17
من پزشکم اما نه از اون‎هایی که آمپول می‏زنند. یه داروی جدید آوردم. می‎دونی اسمش چیه؟ خنده! اگر قول بدی بیشتر بخندی، حالت زودتر خوب می‌شه
شفا آنلاین>اجتماعی>امیر تبریزی از همان اولین روز‌های ملبس شدن به روپوش سفید پزشکی، کلاه و دماغ دلقکی را هم به پوشش‎اش اضافه می‎کند و به خودش قول می‎دهد دست از خنداندن بچه‎ها برندارد.

«من پزشکم اما نه از اون‎هایی که آمپول می‏زنند. یه داروی جدید آوردم. می‎دونی اسمش چیه؟ خنده! اگر قول بدی بیشتر بخندی، حالت زودتر خوب می‌شه». کوچولوی رنگ‎پریده، هنوز درست نمی‎داند داروی جدید را چطور قرار است به او تزریق کنند و ناباور نگاه می‎کند. یک استیکر لبخند، می‎نشیند روی صورتش. بعد اجی‎مجی لاترجی!


از جیب‎های روپوش سفید، چوب رنگی و کلاه جادویی درمی‎آید؛ کسی که خودش را پزشک معرفی کرده، بیشتر شبیه دلقک‎های توی کارتون‎هاست و با آن موهای فرفریِ رنگی و دماغ قرمزش، شروع می‎کند به شعبده‎بازی.


صدای خنده می‎پیچد توی اتاق. بعد درد و رد سوزن‎ها و حسرت دوباره بازی کردن، محو می‎شود. غصه مادری که دلش برای خنده از ته دل بچه‎اش تنگ شده، محو می‎شود.

دلشوره دایمی پدری که حاضر است همه زندگی‎اش را با یک جرقه امید تاخت بزند، محو می‎شود. اتاق بی‎روح و دلگیر بیمارستان، جای قشنگی می‎شود؛ پرونده امروز را به جوان 23ساله‎ای اختصاص داده‎ایم که خالق این قشنگی است.

«امیر تبریزی»، دانشجوی دانشگاه علوم‎پزشکی ایران و اهل بجنورد است. او از همان اولین روزهای ملبس شدن به روپوش سفید پزشکی، کلاه و دماغ دلقکی را هم به پوشش‎اش اضافه می‎کند و به خودش قول می‎دهد دست از خنداندن بچه‎ها برندارد.

سوگند دلقکی

قصه دلقک شدن امیر را از زبان خودش بخوانید: «زمستان 92 بود. سال بالایی‎های ما، یک خیریه دانشجویی راه‌انداخته‎بودند به اسم «التیام». من هم عضو شورای مرکزی‎اش شدم.

در آن خیریه، ایده بازدیدهای بیمارستانی مطرح شد و تصمیم گرفتیم در بیمارستان‎های دانشگاه خودمان، بیمارستان رسول اکرم (ص) و بیمارستان تخصصی علی‎‌اصغر (ع) آن را اجرا کنیم.

معجزه دلقک درمانی!

در اولین بازدیدمان از گروه نمایش «مفید» دعوت کردیم؛ یک گروه تئاتری که کار اصلی‎اش نمایش‎های بیمارستانی است و هر هفته در بیمارستان اطفال مفید، برنامه دارند. بچه‎های حرفه‎ای و بی‎نظیری هستند، هرسال تابستان دوره‎های رایگان برگزار می‎کنند و نمایش بیمارستانی را به بقیه هم آموزش می‎دهند.

من آن موقع، دانشجوی ترم دوم بودم. از همان روزهای اول دانشگاه دلم می‎خواست کاری کنم که حال بیمارها بهتر شود. خب وقتی کار بچه‎های «مفید» را دیدم، خیلی خوشم آمد.

«آرش صادقیان»، سرپرست گروه، ذوقم را که دید کار جالبی کرد و گفت: «زانو بزن!» بعد کلاه رنگی، همانی را که همیشه می‎پوشم، روی سرم گذاشت و گفت: «شرط داشتن این کلاه این است که همیشه آدم‎ها را بخندانی».

دلقک‎درمانی

کاری که امیر انجام می‎دهد، اسمش دلقک‎درمانی یا «clown therapy» است. به قول خودش کمک می‎کنند بیمارها دلقک درونی‎شان را کشف کنند. هنوز البته بعضی‎ها حتی برخی پزشک‎ها -قاعده‎مندترهای‎شان- دلقک‎بازی صدایش می‎کنند اما کم‎کم دارد در دنیا به‎عنوان روشی درمانی شناخته می‎شود.

امیر توضیحات جالبی درباره این شیوه دارد: «در بدن ‎ما یک سیستم ایمنی‎روان‎شناختی، «psychological immune system» وجود دارد؛ کارش این است که در مواقع بیماری و در شرایط سخت و طاقت‎فرسا، به ما در ساختن یک دنیای فانتزی کمک کند تا درد را کمتر حس کنیم.

حتما شنیده‎اید امید و نشاط، سیستم ایمنی بدن را تقویت می‎کند. اما این سیستم گاهی کارش را خوب انجام نمی‎‌دهد. در این شرایط، به کسی یا چیزی نیاز داریم که در ساختن دنیای فانتزی به کمک‎مان بیاید.

دلقک، به‎عنوان نمادی از دنیای تخیلی، پلی می‎شود که ما را به جهان فانتزی وصل می‎کند. دلقک، فرایند درمان را به بازی تبدیل می‎کند و ترس و اضطراب و نگرانی را از بین می‎برد. من معتقدم، خنده می‎تواند روند درمان را سرعت ببخشد.

چون حتی وقتی الکی می‎خندیم، هورمون‎هایی ترشح می‎شود که مغزمان را فریب می‎دهد و روی حال فیزیکی‎مان تأثیر مثبت می‎گذارد».

امیر آدامز!

امیر، اوایل شیفته وجه انسانی کار پزشک-دلقک می‎شود و یک اتفاق ساده و باحال او را با جنبه علمی کارش آشنا می‎کند.

او تعریف می‎کند: «پارسال در صفحه اینستاگرامم ویدئویی گذاشتم که توی آن، بچه‎ای را می‎خنداندم. کمی بعد فهمیدم این ویدئو در تعداد زیادی از صفحه‎‌های پزشکی خارجی پخش شده‎است. کامنت‎ها را که می‎خواندم، یک اسم زیاد به چشمم خورد: «پَچ آدامز».

معجزه دلقک درمانی!

خیلی‎ها گفته‎بودند کار من آن‎ها را یاد پچ آدامز‌انداخته. جست‌وجو کردم و فهمیدم آقای آدامز بنیان‎گذار «دلقک‎درمانی» در سال 1970 بوده‎است. زندگی این آدم خیلی برایم جالب است.

می‎گویند افسردگی شدید داشته‎، آن‎قدر که یک‎بار تصمیم می‎گیرد خودش را از بلندترین ساختمان دانشکده پرت کند و بعد از این ماجرا در یک مرکز روان‎پزشکی بستری می‎شود.

آن‎جا شرایطی پیش می‎آید که در ذهن آدامز، جرقه خوب کردن حال دیگران از طریق خنداندن‎ زده می‌شود. فیلمی هم به همین اسم با بازی «رابین ویلیامز» ساخته شده‎است.

فعالیت‎های آدامز، به‎زودی گسترده می‎شود و حتی یک انستیتو تأسیس می‎کند به اسم «Gesundheit Institute». این موسسه درمانی، تعریف متفاوتی از بیمارستان ارائه می‎کند.

البته کار آدامز با مخالفت‎های زیادی به‎ویژه از طرف پزشکان نظام قدیم مواجه می‎شود؛ ما هم کم و بیش برچسب لوده‎بازی و رفتار غیرعلمی خورده‎ایم.

به‎هرحال از حدود سال 2000 واژه دلقک‎درمانی وارد رشته پزشکی شد و روان‎پزشک‎ها درباره تأثیرگذاری‎اش مقاله‎های زیادی نوشتند. حتی عده‎ای معتقدند این روش، غیر از بچه‎های سرطانی برای کسانی که به موادمخدر اعتیاد دارند هم موثر است».

پزشکِ خنده

از اول گفت‎وگو مدام به ضرورت حضور یک متخصص روان، کنار پزشک‎دلقک‎ها فکر می‎کردم. در انسانی بودن این کار شکی نیست اما ارتباط برقرارکردن با بچه‎ها، جزئیات و حساسیت‎هایی فراتر از صرفا مهربان و دلسوز بودن دارد.

توضیحات امیر، خیالم را راحت می‎کند: «ما بعد از آشنایی با وجه علمی قضیه، شروع کردیم به مشورت با روان‎پزشکان اطفال و تحقیق و مطالعه. توصیه‎های خوبی هم دریافت کردیم. مثلا این‎که خودکنترلی در این کار، خیلی مهم است.

ما نباید تحت تأثیر شرایط دردآور بچه‌ها قرار بگیریم و ضعف نشان بدهیم. نکته مهم دیگر این‎که باید حواس‎مان به همراهان بچه‎ها هم باشد؛ خانواده بچه‎های بیمار رنج زیادی تحمل می‎کنند. ما برای‎ مامان و باباها شعر می‎خوانیم و با هم شوخی می‎کنیم.

واکنش‎شان فوق‎العاده است. تلفن همراه‎شان را درمی‎آورند، از ما فیلم می‎گیرند و می‎خندند. این‎ها یک دنیا ارزش دارد.

همچنین باید با بچه‎ها به زبان خودشان صحبت کنیم، من معمولا این‎طوری شروع می‎کنم: «من پزشکم اما نه از اون‎هایی که آمپول می‏زنند. یه داروی جدید آوردم. می‎دونی اسمش چیه؟ خنده! اگر قول بدی بیشتر بخندی، حالت زودتر خوب می‌شه».

بعد یک استیکر خنده می‎چسبانم روی صورت بچه و برایش شعبده‎بازی می‎کنم. ما برای بچه‎های بستری در بخش مراقبت‎های ویژه (PICU) هم که عموما شرایط مناسبی ندارند و در کما هستند، نمایش اجرا می‎کنیم.

با علم به این‎که قطعا شادی و انرژی مثبت را از ما دریافت می‎کنند و به‎ویژه برای این‎که خانواده‎های‎شان بدانند ما در کنارشان هستیم. امید تنها درمانی است که باعث می‎شود ما درد و رنج را کمتر لمس کنیم».

معجزه دماغ قرمز

بچه درس‎خوانِ رتبه برتر کنکور و دانشجوی پزشکی دانشگاه دولتی، کی وقت کرده شعبده‎بازی یاد بگیرد؟ این سوال شما هم است؟

جواب امیر را بخوانید: «در بازدیدهای اول دیدم وضعیت جسمی بچه‎ها به آن‌ها اجازه نمی‎دهد با ما بازی کنند؛ مثلا به دست خیلی‎های‎شان سرم وصل بود. فکر کردم چطوری می‎توانم سرگرم‎شان کنم.

یک‎سری وسیله خریدم و چندتا ترفند شعبده یاد گرفتم که البته بچه‎ها خیلی وقت‎ها حقه‎هایم را می‎فهمند. خوشبختانه شخصیت دلقک شعبده‎باز الان دیگر پذیرفته شده‎است و من اسمش را گذاشته‎ام «معجزه دماغ قرمز».

معجزه دلقک درمانی!

بگذار یک خاطره تعریف کنم. دو سال پیش برای آموزش‎های پزشکی و بهداشتی و ویزیت‎های رایگان با یک گروه جهادی به سمت مرز ایران و عراق رفتیم. به روستاهای محرومی که وضعیت امنیتی خوبی نداشتند.

روزهای اول، خانواده‎ها به ما اعتماد نمی‎کردند و به بچه‎های‎شان اجازه نمی‎دادند بیایند پیش ما. بعد از چندروز، وقتی با مینی‎بوس به روستاها سر می‎زدیم، بچه‎ها از چندساعت قبل منتظرمان نشسته‎بودند.

سال بعد نتوانستم در آن اردوی جهادی شرکت کنم. اما بچه‎های روستا بعد از یک سال فراموشم نکرده‎ و سراغم را از دوستانم گرفته‎بودند. این درحالی است که اصولا بچه‎ها از روپوش سفید می‎ترسند.

برای همین پیشنهاد می‎کنم به معجزه دماغ قرمز ایمان بیاورید حتی اگر خیلی‎ها مسخره‎تان کنند و بگویند چه کار لوسی!».

یک ارتباط انسانی، خیلی انسانی

بدبینانه است اما ضمن تحسین کار امیر تبریزی، مطمئن نبودم بعد از دانش آموختگی و رسما پزشک شدن، بازهم دلش بخواهد دلقک صدایش کنند.

این را به خودش هم گفتم، جواب داد: «افتخار می‎کنم که بچه‎ها دکتر دلقک صدایم می‎زنند. وقتی این شخصیت را برای خودم ساختم، به ادامه‎ دادن اش هم فکر کردم.

هرچند به‎دلیل سختی‎های رشته اطفال برای تخصص، سراغش نخواهم‎رفت ولی شخصیت پزشک‎‎دلقک ادامه پیدا می‎کند. متخصصان اطفال واقعا فرشته‎اند. حرفه فوق‎العاده سختی است، به ویژه وقتی کاری از دستت برنیاید.

غیر از این‎ها، اصولا تشخیص‎گذاری در ارتباط با بچه‏‎ها که نمی‎توانند دردشان را بیان کنند، کار دشواری است. من از نزدیک سختی‎های این کار و البته زیبایی‎هایش را در رابطه استادم، دکتر «شهلا انصاری دماوندی» با بچه‎ها دیده‎ام.

ایشان فوق تخصص خون‎ و سرطان کودکان دارند، باید ارتباط‎شان با بچه‎ها را ببینید، بی‎نظیر است، رابطه‎شان چیزی فراتر از پزشک و بیمار و کاملا مادرانه است.

من دیده‎ام بچه می‎آید توی اتاق خانم دکتر برای این‎که اسباب‎بازی جدیدش را به ایشان نشان بدهد. خیلی مهم است که پزشک، بیمار را به چشم انسان ببیند.

یعنی او را فقط‌اندام و هورمون و دستگاه‎های بدنی نداند. بیمار، نیاز دارد ورای جسمش، به روان و احساساتش هم توجه شود. دانشجوی پزشکی، دو واحد اخلاق پزشکی پاس می‏ کند؛ آن‎هم آن‎قدر خشک و جدی که بازدهی چندانی ندارد.

درحالی‎که شخصا معتقدم بازدیدهای بیمارستانی در بهبود رابطه پزشک و بیمار، تأثیرگذار هستند. برای همین درنظر داریم دلقک‎درمانی را در قالب ورک‎شاپ یا واحدهای آموزشی، به دانشجویان پزشکی ورودی جدید آموزش بدهیم.

همچنین تلاش خواهیم‎کرد پویش جهانی «روز دماغ قرمز» را که هدفش ترویج فعالیت‎های خیریه و انسان‎دوستانه است، در ایران راه بیندازیم».

کاری بزرگ، دغدغه‏‎ای بزرگ تر

آموزش دلقک‎درمانی در دانشگاه‎های ایران! تصورش هم جذاب است. قبلا اگر راجع به این موضوع چیزی می‎شنیدم، سخت باورم می‎شد الان اما خوشبینم چون از بچه‎های خیریه التیام، اصلا این کار بعید نیست.

التیام، دو سال پیش برترین خیریه دانشجویی وزارت بهداشت اعلام شد. این گروه دانشجویی، غیر از بازدیدهای بیمارستانی، فعالیت‎های خیرخواهانه دیگری نیز انجام می‎دهد اما چیزی که بیشتر از همه احترامم را برمی‎انگیزد، هدفی است که این دانشجوها برای خودشان قائل‎اند.

معجزه دلقک درمانی!

امیر درباره‎اش توضیح می‎دهد: «هدف اصلی ‎ما این است که یاد بگیریم درد بیمارها هیچ‎وقت برای‎مان عادی نشود. به‎مرور زمان، خیلی از پزشک‎ها دچار بی‏تفاوتی می‎شوند و از همین‎جاست که رابطه پزشک و بیمار خدشه‎دار می‎شود.

به‎نظرم ما در این زمینه، ضعیف کار کرده‎ایم. بیمار گاهی بیشتر از این‎که دنبال جدیدترین داروها و روش‎های درمانی باشد، دنبال یک ارتباط خوب و توجه محترمانه است. شنونده فعال بودن، مهارتی ضروری برای هر پزشکی است. امیدواریم خدا کمک‎مان کند».

    «پچ‌آدامز»، پزشک‌دلقک آمریکایی 73ساله، هرسال برای آموزش دادن پزشکان دلقک، به کشورهای مختلف سفر می‌کند.

    قانونی در آرژانتین به تصویب رسیده است که بر قدرت شفابخشِ خنده برای درمان کودکان تاکید می‌کند. براین اساس بیمارستان‌های دولتی کودکان بوئنوس‌آیرس، اقدام به استخدام پزشکان دلقک می‌کنند.
    بنیاد کودکان در انگلستان، با راه‌اندازی برنامه پزشکان دلقک به بهبود بچه‌های شش ماهه تا 16ساله بستری در بیمارستان‌ها کمک می‌کند؛ فعالیت‌های این گروه براساس سن و توانایی کودکان است. خراسان

الهه توانا:

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: