آن روز مامان و بابا مثل همیشه دعوایشان شد. بابا خیلی عصبانی بود و در یک لحظه گردن مامان را گرفت و آنقدر فشار داد تا او روی زمین افتاد. من گریه میکردم و بابا مرا به اتاق دیگر برد. بعد هم تهدیدم کرد که با کسی حرفی نزنم وگرنه مرا هم میکشد..
کد خبر: ۲۳۹۷۱۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۶