امیرعباس چند ساعت پیش از اتاق عمل بیرون آمده، پرستار بالای سر محمدایلیا ایستاده و از پشت دستش، رگ میگیرد. جانا خواب است و یاسمین از شدت سوزش پای راستش گریه میکند که عمو شهاب و خاله میترا با تمبک و دف و تمبورین درحالی که آوازهای کودکانه میخوانند وارد اتاق میشوند
کد خبر: ۲۰۶۱۳۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۲۹