شرارت در چهره اش موج می زد. وقتی طناب ها را در دست دوستان مهران دیدیم با هم شروع فریاد کشیدیم اما دیگر دیر شده بود. آنها با وحشیگری به جان ما افتادند. دست و پایمان را بستند. فقط جیغ می کشیدیم. مهران هم با حرفهای نیش دارش فقط طعنه می زد که «خودتان خواستید با من باشید» بعدهم به دوستانش کمک می کرد
کد خبر: ۱۳۹۷۳۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۱۴