شفاآنلاین »جامعه» زندگی چند شغلی، قصهای تکراری اما غمانگیز است؛ قصهای که با ساعتهای بیخوابی، فرسودگی روانی و فشار اقتصادی نوشته میشود. یک شغل برای تأمین حداقلهای معیشتی کافی نیست و افراد برای پرداخت اجاره، خوراک، درمان و بدهیها، ناچارند شیفت دوم و سوم را نیز بر دوش بکشند. این وضعیت نه تنها سلامت جسم و روان را تهدید میکند، بلکه خانواده و روابط اجتماعی را فرسوده کرده و سرمایه انسانی کشور را در معرض آسیب قرار میدهد.
به گزارش شفاآنلاین چندشغلی در سالهای اخیر از یک پدیده جانبی و حاشیهای، به یک واقعیت فراگیر و نگرانکننده در اقتصاد ایران تبدیل شده است. کارمندان، معلمان، کارگران و نیروهای خدماتی، برای تأمین حداقل نیازهای زندگی خود، ناچارند شغل دوم یا سوم داشته باشند. این وضعیت نشان میدهد که حقوق و دستمزدها با هزینههای واقعی زندگی همخوانی ندارد و سیاستهای حمایتی موجود نیز ناکافی هستند. بسیاری از افراد مجبورند برای پرداخت اجاره، قسط و هزینههای روزمره، وقت و انرژی بیشتری صرف کنند؛ وضعیتی که فشار اقتصادی را به فشار روانی و اجتماعی تبدیل میکند. این چندشغلی، بیشتر یک «راه فرار موقت» است تا یک انتخاب اقتصادی آگاهانه، و بدون اصلاحات ساختاری، ادامه خواهد یافت.
شاغلان چندشغله بهطور مستقیم با پیامدهای فرسودگی جسمی و روانی مواجه هستند. کاهش ساعت خواب، خستگی مزمن، افت تمرکز و توان تصمیمگیری، اضطراب مداوم، و حتی گرایش به مصرف داروهای آرامبخش یا مکملهای انرژیزا، بخشی از هزینههای زندگی چندشیفتههاست. کارگران شبها مشغول کارند و روزها استراحت ندارند؛ کارمندان پس از ساعات اداری، ناچارند مسافر جابهجا کنند یا فعالیتهای جانبی اقتصادی داشته باشند؛ معلمان عصرها کلاس خصوصی دارند و حتی شبها مشغول تولید محتوا یا پروژه هستند. این فشارهای مستمر، نه تنها سلامت جسمی و روانی فرد را تهدید میکند، بلکه کیفیت عملکرد شغلی و بهرهوری اقتصادی او را نیز کاهش میدهد و در بلندمدت، اثرات زیانباری بر سرمایه انسانی جامعه بر جای میگذارد.
چندشغلی فقط یک مسئله اقتصادی نیست؛ بلکه بحرانی اجتماعی است که مستقیم بر خانواده و روابط انسانی اثر میگذارد. والدینی که بیشتر وقت خود را در مسیر رفتوآمد یا محل کار میگذرانند، فرصت کافی برای تعامل با فرزندان و همسرانشان ندارند. کاهش حضور در خانه، عدم امکان گفتوگو و همراهی با خانواده، و فرسایش روابط خانوادگی، پیامدهای پنهان این وضعیت است. کودکان و نوجوانانی که والدینشان کمتر در دسترساند، در معرض آسیبهای اجتماعی و روانی بیشتری قرار میگیرند. این شرایط به مرور، سرمایه اجتماعی خانواده را کاهش میدهد و فرسایش اعتماد و ارتباط میان اعضای آن را تشدید میکند.
نسل جوان ایران، که هنوز به ثبات شغلی و اقتصادی دست نیافته است، بیش از سایر گروهها تحت فشار چندشغلی قرار دارد. دانشجویان و فارغالتحصیلانی که به دنبال درآمد برای تأمین هزینههای تحصیل و زندگی هستند، اغلب به کارهای موقت، پروژهای یا جانبی روی میآورند. این وضعیت، علاوه بر کاهش امید به آینده، توانایی برنامهریزی بلندمدت و سرمایهگذاری در مهارتها و خلاقیت را محدود میکند. کارشناسان اجتماعی هشدار میدهند که فرسودگی زودهنگام جوانان، علاوه بر تأثیر فردی، میتواند توان توسعه انسانی و اشتغال پایدار در کشور را نیز به خطر بیندازد.
زنان، بهویژه زنان سرپرست خانوار، بیش از هر گروه دیگری با فشار چندشغلی روبهرو هستند. مسئولیتهای شغلی بیرون از خانه و فعالیتهای خانگی و مراقبت از خانواده، بار مضاعفی بر دوش آنها میگذارد. بسیاری از زنان برای تأمین حداقلهای زندگی، مجبورند چند شغل کوچک و کمثبات داشته باشند؛ شغلهایی که اغلب بدون بیمه، امنیت شغلی و حمایت اجتماعی هستند. این شرایط نه تنها فرسودگی جسمی و روانی را تشدید میکند، بلکه فرصت رشد و توسعه حرفهای و شخصی را نیز از آنان میگیرد و به کاهش تابآوری اجتماعی و اقتصادی منجر میشود.
گسترش چندشغلی، در واقع واکنشی موقت به مشکلات ساختاری بازار کار است. تا زمانی که دستمزدها با هزینه واقعی زندگی همخوانی نداشته باشد، امنیت شغلی برقرار نشود و حمایت اجتماعی مؤثر وجود نداشته باشد، این پدیده کاهش نمییابد. تحقیقات و مشاهدات میدانی نشان میدهد که چندشغلی بیش از یک پدیده اقتصادی، به یک بحران اجتماعی و انسانی تبدیل شده است. این وضعیت سلامت جسمی و روانی شاغلان را تحت فشار قرار میدهد، کیفیت زندگی خانوادهها را کاهش میدهد و سرمایه انسانی کشور را تهدید میکند. فرسودگی مداوم، کاهش بهرهوری، افزایش خطاهای کاری و رشد مشاغل غیررسمی، از جمله پیامدهای این روند است که اگر اصلاح نشود، آثار آن در اقتصاد و جامعه به وضوح نمایان خواهد شد.
برای کاهش این فشارها، اصلاح دستمزدها و همخوان کردن آن با هزینه واقعی زندگی، ایجاد امنیت شغلی و فرصتهای پایدار، و حمایت قانونی و بیمهای از شاغلان چندشغله ضروری است. علاوه بر این، توجه به جنبههای اجتماعی و روانی، از جمله ارائه خدمات مشاوره و حمایت روانی، فرهنگسازی در زمینه تعادل بین کار و زندگی، و آموزش خانوادهها برای مدیریت فشارهای شغلی، میتواند فرسودگی را کاهش دهد و روابط انسانی و خانوادگی را حفظ کند. رسانهها نیز با آگاهسازی عمومی، انتشار نمونههای موفق و همکاری با نهادهای دولتی و خصوصی برای سیاستگذاری حمایتی مبتنی بر دادههای واقعی، میتوانند نقش مؤثری در کاهش آسیبها ایفا کنند.
چندشغله بودن راه حل نیست بلکه هشداری روشن از ناکارآمدی ساختارهای اقتصادی و اجتماعی است. تنها با اصلاح سیاستها، حمایت واقعی از شاغلان و توجه به جنبههای روانی و اجتماعی، میتوان از فرسودگی نیروی کار و کاهش سرمایه انسانی جلوگیری کرد و به افراد امکان داد زندگی متعادل و پایدار داشته باشند.