مفهوم عدالت محوري در آموزش پزشکي را چگونه تعريف ميکنيد؟
چيزي که من از آموزش عدالت محور برداشت ميکنم، اين است که وضعيت سيستم آموزشي کشور بايد به نحوي از يک وضعيت فرصتطلبانه تغيير کند که هر دانشجويي که در محيط آموزش قرار ميگيرد درواقع بتواند از محصول آموزشي حداکثر بهره را ببرد. محيط آموزشي بايد بهگونهاي باشد که افراد خاص بتوانند در يک شرايط خاص حداکثر استفاده را ببرند. شرايط بايد جوري فراهم شود که دانشجوهاي متفاوت بتوانند با توانمنديهاي مختلف به حداکثر تواناييها و بهرهوري خود برسند. اين هدف بسيار بزرگي و سخت است.
به هر ميزان که آموزشهاي ما
هدفمندتر و منظمتر تر شود و سازماندهي صحيحتري داشته باشد، طبعاً امکان
قرار گرفتن محصول آموزشي با در نظر گرفتن عدالت در بين فراگيران ردههاي
مختلف فراهم خواهد شد.
تعامل ميان آموزشدهنده و دانشجو چگونه بايد باشد؟
تعامل
دوطرفه ميان فراگير و آموزشدهنده وجود دارد، يعني اين تعامل به اينگونه
نيست که سيستمي که بايد آموزش بدهد صرفاً يک جاده يکطرفه باشد و يک سري
مطالب و مجموعههايي را تحت عنوان بستههاي آموزشي ارائه دهد، آموزشگيرنده
نيز اجراکننده دستورات و فرمانهايي باشد که دربستههاي آموزشي تعريفشده
است. بلکه آموزشدهنده بايد به دنبال پاسخگويي از سمت آموزشگيرنده باشد.
يکي
از محورهايي که در آموزش پزشکي کشور مطرح است پاسخگويي آموزش به نيازهاي
جامعه و رفع آنهاست. و يکي از اين نيازها کمبود پزشک در مناطق محروم است.
در سالهاي اخير با افزايش ظرفيت براي جذب پزشک در مناطق محروم مواجه
بودهايم. ازنظر شما آيا اين نوع آموزش براي نيازهاي جامعه پاسخگو خواهد
بود؟
واضح است که با افزايش ظرفيتها به رفع نياز جامعه نميرسيم، کما اينکه درگذشته هم همين سياست پيگيري شد ولي واقعاً جوابگو نبوده و هنوز خيلي با آنچه بايد باشيم و موردنياز سيستم است، فاصلهداريم.
اين سيستم زماني به بلوغ
خود ميرسد که هيچ بيماري در اين سيستم درمان ملزم نباشد که به خاطر دريافت
خدمات درماني حتماً به شهرهاي ديگر ازجمله تهران مراجعه کند. خيلي الگو
عجيبي نيست و در بسياري از کشورها اين اتفاق افتاده است.
آيا آموزش ميتواند اين نياز را بهتنهايي پاسخگو باشد؟ چه راهکاري براي رفع اين نياز پيشنهاد ميکنيد؟
در
تأمين اين نياز صرفاً آموزش پزشکي نميتواند به رفع نياز بپردازد. زيرا
نميتوان تفاوتها و جاذبههاي را، که در شهرهاي بزرگ کشور هستند، منکر
بشويم و درواقع همين جاذبهها است که موجب ميشود تا هرچقدر که در سيستم
تعداد بيشتري نيرو تربيت ميشود تراکم بيشتريرا در شهرهاي اصلي کشور
بهخصوص تهران داشته باشيم.
يکي از راه حلها ما براي شهرهاي کوچکتر و
دورافتاده کشور ايجاد جاذبههاي رفاهي است که قطعاً يکي از اين جاذبهها
ميتواند جاذبههاي مادي باشد. ولي واقعيت اين است که تفاوت بين امکانات
زيستي که در شهرهاي دورافتاده و شهرهاي بزرگ ما وجود دارد، زياد است يک
پزشک مسئوليتي در قبال خانواده خود دارد، و درنهايت او را به اين سمت
ميبرد که به يکي از شهرهاي بزرگ رهنمون کند.سپید