شفاآنلاین»سلامت» در هیاهوی دادگاهها، در میان امضاهایی که پایان یک زندگی مشترک را رسمیت میبخشند، همیشه چند نگاه کوچک، چند دست لرزان، چند قلب تپنده فراموش میشوند. آنها نه در دادخواستها نامی دارند، نه رأی دادگاه برایشان سرنوشت تعیین میکند؛ اما بیشترین آسیب را میبینند. کودکانِ طلاق، بیصدا، بیگناه و بیپناه، قربانی تصمیماتی میشوند که هیچگاه فرصت مشارکت در آن را نداشتهاند. طلاق، تنها فروپاشی یک رابطه نیست؛ آغاز زنجیرهای از پیامدهایی است که گاه سالها ادامه دارد. در هر طلاق، کودکی هست که باید بین دو «دوستت دارم» نصف شده، میان دو خانه که هیچکدام «خانه» نیست، بین لبخند مصنوعی پدر و اشکهای پنهانی مادر، رشد کند.
اثرات پنهان اما عمیق
به گزارش شفاآنلاین: فرزندان طلاق، در معرض اختلالات زیادی قرار میگیرند؛ گاه این آسیبها خود را در کودکی نشان میدهد، گاه سالها بعد در روابط عاطفی، اجتماعی یا شغلیشان. از شایعترین آسیبها میتوان به احساس ناامنی عاطفی و ترس از رها شدن، اختلالات اضطرابی، بیاعتمادی مزمن، افت تحصیلی و بیانگیزگی، ناتوانی در شکلدهی به روابط سالم در بزرگسالی گرایش به بزهکاری یا فرار از منزل در نوجوانی، آسیبپذیری شدید در برابر اعتیاد و خشونت اشاره کرد. مهمتر از این آسیبها، مسئله «تکرار زخم» است؛ بسیاری از فرزندان طلاق، اگر به موقع حمایت نشوند، در بزرگسالی همان الگوی جدایی را ناخواسته تکرار میکنند، نه از روی شباهت، بلکه از روی زخمهای درماننشدهای که در کودکی برداشتهاند.
در همین رابطه یک روانشناس درباره پیامدهای طلاق بر کودکان هشدار داد و به ایسنا، میگوید: طلاق والدین یکی از مهمترین بحرانهایی است که میتواند بنیان روانی و عاطفی کودکان را به شدت تحت تأثیر قرار دهد. زهره صفدری میافزاید: کودکان در مواجهه با طلاق والدین، احساساتی چون ترس، اضطراب، غم، خشم و سردرگمی را تجربه میکنند. در بسیاری از موارد، آنها خود را مقصر جدایی والدین میدانند که این موضوع میتواند به کاهش اعتماد به نفس و بروز افسردگی در آینده منجر شود.
وی با بیان اینکه تأثیرات طلاق تنها به دوران کودکی محدود نمیشود، ادامه میدهد: کودکانی که در فضای پرتنش طلاق رشد میکنند، ممکن است در آینده با مشکلاتی مانند بیثباتی عاطفی، اختلالات رفتاری، افت تحصیلی و دشواری در برقراری روابط اجتماعی سالم مواجه شوند. نبود ارتباط مؤثر میان والدین پس از طلاق و استفاده ابزاری از فرزند در درگیریهای میان آنها، آسیب را دوچندان میکند. لازم است والدین با حفظ احترام متقابل و اولویت دادن به سلامت روان کودک، شرایط بهتری برای رشد او فراهم کنند. حمایت روانشناسی و مشاوره پس از طلاق، چه برای والدین و چه برای فرزندان، بسیار ضروری است. جامعه، مدرسه و حتی بستگان نیز باید نقش حمایتی خود را برای کاهش اثرات منفی این بحران ایفا کنند. صفدری با یادآوری اینکه طلاق لزوماً پایان زندگی سالم کودک نیست، میافزاید: نوع مدیریت این بحران توسط والدین، تعیینکننده آینده روانی و اجتماعی فرزند خواهد بود.
کودکان طلاق نیازمند حمایت ساختاری و فرهنگی هستند
در همین رابطه بکجامعهشناس نیز با اشاره به افزایش آمار طلاق و پیامدهای آن بر نسل آینده، بر ضرورت حمایتهای اجتماعی، فرهنگی و نهادی از کودکان طلاق تأکید میکند و میگوید: طلاق، علاوه بر اینکه یک پدیده خانوادگی است، یک مسئله اجتماعی نیز محسوب میشود که مستقیماً بر ساختارهای تربیتی، آموزشی و فرهنگی جامعه اثر میگذارد.
عبدالله طاهری با توضیح اینکه کودکان طلاق بیش از سایر کودکان در معرض خطر آسیبهای اجتماعی نظیر ترک تحصیل، بزهکاری، فقر عاطفی و احساس طردشدگی قرار دارند، ادامه میدهد: نباید سرنوشت این کودکان را به حال خود رها کرد. جامعه باید با نگاه پیشگیرانه و حمایتی، بسترهایی فراهم کند که آسیبهای ناشی از طلاق به حداقل برسد.
این جامعهشناس با ارائه پیشنهاداتی برای بهبود وضعیت این گروه آسیبپذیر، اظهار میکند: از جمله اینپیشنهادات میتوان به ایجاد مراکز مشاوره و حمایت اجتماعی ویژه کودکان طلاق در مدارس و محلهها برای آموزش مهارتهای مقابله با استرس و ارتقای سلامت روان، آموزش والدین در دوران پس از طلاق برای کاهش تنشها و افزایش همکاری در تربیت فرزند، تدوین برنامههای فرهنگی در رسانهها و مدارس با هدف کاهش انگ اجتماعی نسبت به کودکان طلاق، تقویت نهادهای حمایتگر مانند بهزیستی، سازمانهای مردمنهاد و خیرین اجتماعی، اصلاح قوانین حمایتی بهگونهای که حقوق و نیازهای کودکان طلاق به صورت جدی مورد توجه قرار گیرد است.