شفاآنلاین:جامعه> زندگی اجتماعی نیازمند ابزاری است که در آن افراد بتوانند از حداقل امکاناتی برابر برخوردار باشند؛ مسالهای که الان در جامعه به سختی میتوان آن را دید. شکاف طبقاتی که در جامعه ایجاد شده منجر به گسستگی اجتماعی شده است.
به گزارش شفا آنلاین انتشار برخی آمارها نشان از سالها بیتوجهی و بیتدبیری در حوزه معیشت خانواده دارد. اینکه در چند سال گذشته جامعه ناگهان با پدیدهای به نام «شاغلان فقیر» مواجه شده، مساله این نیست که طی یک ماه و یکسال اتفاق افتاده باشد. وقتی براساس همین آمارهای رسمی ۷۰درصد حقوق افراد را هزینه مسکن میبلعد و از طرف دیگر هر روز میزان تورم کالاهای اساسی افزایش پیدا میکند دیگر مواجه شدن با این پدیده چندان هم باعث تعجب نخواهد بود.
زمانی نهچندان دور افراد سرمایهدار و کسانی که در بازار آزاد فعالیت میکردند بر این عقیده بودند که «اجارهنشینی، خوشنشینی» است و خرید ملک آخرین کاری بود که با سرمایه خود انجام میدادند اما حالا اجارهنشینی به معضلی بزرگ برای افراد جامعه تبدیل شده است؛ معضلی که هم باعث شده تا پدیده حاشیهنشینی به صورت روزافزونی گسترش پیدا کند و هم امنیت افراد در محلههایی که هیچ شناختی از آن ندارند دستخوش تغییر و تحول شود. بنابر اعلام وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، حد فاصل سالهای ۱۳۹۵ تا ۱۴۰۱، تعداد خانوارهای مستاجر درگیر فقر در کشور رشدی ۴۸درصدی داشته است. در سال ۱۴۰۱، بیش از یکمیلیون خانوار مستاجر درگیر فقر در مناطق شهری (۸۲درصد)، درآمدی کمتر از خط فقر داشته و ۲۳۳هزار خانوار (۱۸درصد) با اضافه شدن هزینه تامین مسکن استیجاری به سبد هزینه آنها، درگیر فقر شدهاند.
به گفته برخی کارشناسان حوزه اقتصاد، مساله فقط هزینه مسکن نیست، مساله بالا رفتن بیرویه هزینه زندگی و ناسازگاری آن با دستمزدی است که افراد دریافت میکنند. زمانی که دستمزد هیچ سنخیتی با میزان تورم نداشته باشد حاصل آن میشود افراد شاغلی که گرفتار فقر هستند اما مساله فقر در جامعه فقط ریشه اقتصادی ندارد و تاثیرات مهمی هم بر زندگی اجتماعی افراد بر جای میگذارد.
مشکلات اقتصادی به گسستگی اجتماعی میانجامد
بهرام علیاری، جامعهشناس و پژوهشگر اجتماعی درباره مشکلات اقتصادی افراد در جامعه و تاثیرات آن بر اعتماد اجتماعی و زندگی جمعی میگوید: مشکلات اقتصادی در کشور ما و بروز پدیده شاغل فقیر مسالهای نیست که بگوییم حاصل یک ماه و چند ماه است. به طور مثال وقتی بر اساس آمارهای رسمی که از سوی دولت منتشر میشود بیش از ۷۰درصد درآمد خانوارها برای تامین مسکن آنها هزینه میشود، بروز چنین پدیدههایی در جامعه کاملا منطقی به نظر میرسد.
علیاری با اشاره به وضعیت نابسامان امنیت شغلی، ناهماهنگی بین هزینه و درآمد افراد و البته از هم گسستگی اجتماعی به دلیل همین فقر روز افزون اظهار میدارد: زندگی اجتماعی نیازمند ابزاری است که در آن افراد بتوانند از حداقل امکاناتی برابر برخوردار باشند؛ مسالهای که الان در جامعه به سختی میتوان آن را دید. شکاف طبقاتی که در جامعه ایجاد شده منجر به گسستگی اجتماعی شده است. مردم از هم فاصله گرفتهاند. هر فردی به دنبال منافع شخصی خود است و این روحیه جمعی و کار تیمی برای رفع مشکلات را از بین برده است.
افزایش گسستگی اجتماعی و بیاعتمادی در جامعه
این جامعهشناس در ادامه میگوید: افراد دیگر تمایلی به تلاش برای رفع مشکلات یکدیگر ندارند. همین مساله مسکن و کوچ اجباری افراد به حاشیه شهرها. وقتی چنین اتفاقی میافتد افرادی با فرهنگها و آداب گوناگون در یک محله ساکن میشوند که البته نه حرف مشترکی برای هم دارند و نه حتی میتوان حس مشترک همسایگی را در آنها پیدا کرد.
علیاری ادامه میدهد: در این مرحله افراد به خلوت خود پناه میبرند. به خصوص کسانی که زمانی میتوانستند به واسطه زندگی متوسطی که داشتند در محلههایی آشنا زندگی کنند اما الان مجبور شدهاند به دلیل افزایش هزینهها و عدم هماهنگی درآمد با هزینههای زندگی به جایی نقل مکان کنند که هیچ آشنایی با آن ندارند.
این پژوهشگر اجتماعی به اجبار مستاجران برای نقل مکانهای هر ساله اشاره کرده و میافزاید: در زمانی نهچندان دور افراد وقتی خانهای را اجاره میکردند با توافق صورت گرفته بین آنها و صاحبخانه ممکن بود سالهای زیادی در آن خانه ساکن شوند اما امروزه این امکان دیگر وجود ندارد و به دلیل افزایش روزافزون قیمتها افراد مجبورند هر ساله به محلهای دیگر نقل مکان کنند و همین مساله باعث میشود تا فرصت اعتماد و آشنایی با همسایهها از آنها گرفته شود.
این پژوهشگر اجتماعی در مورد رابطه افزایش هزینه مسکن با از بین رفتن اعتماد اجتماعی اظهار میدارد: سالهاست که مسوولان به مردم وعده میدهند که یا خانههایی با قیمت مناسب برای افراد کم درآمد ساخته میشود یا با نظارت دقیق و موشکافانه شرایطی را فراهم میکنند که اجارهبهای مسکن بیقاعده افزایش پیدا نکند اما آنچه در عمل رخ داده تنها نشان از بدعهدی مسوولان دارد. وقتی این بدعهدیها افزایش پیدا میکند و مردم به این نتیجه میرسند که مسوولان جز شعار دادن و مطرح کردن وعدههای غیرعملی کار دیگری انجام نمیدهند اعتماد خود را از دست میدهند.
وی افزود: سالهاست که مسوولان از تابآوری مردم در برابر مشکلات حرف میزنند اما مساله اینجاست که همین مسوولان تاب مطالبهگری مردم را ندارند. هیچ پاسخ روشنی به مطالبات اجتماعی و اقتصادی مردم نمیدهند. مدام درگیر مسائلی هستند که برای مردم و معیشت آنها در اولویت نیست.
همین فرافکنیها و بیتوجهیها مردم را نسبت به مسوولان بیاطمینان میکند و این مساله باعث افزایش ناامیدی در جامعه میشود. در واقع این ما نیستیم که ناامیدی را به جامعه تزریق میکنیم این مسوولان هستند که با بیتفاوت بودن نسبت به مسائل روز مردم آنها را ناامید میکنند.