شفاآنلاین-«حمایت از تولید داخلی» حرف خوب و دلنشینی است. چراکه نه؟ معلوم است که هر مصرفکنندهای از خدایش هم هست برود محصولی بخرد که داخل کشورش تولید شده که اگر دارد پول خرج میکند پولش برود در جیب هموطن خودش، برود در چرخه اقتصادی کشورش. چرا که نه؟
به گزارش شفا آنلاین،همه این حرفها خوب است و از ذهن همه مصرفکنندهها میگذرد.
مصرفکنندههایی که دست آخر این خودشان هستند که انتخاب میکنند. انتخاب
اینکه بروند طرف جنس خارجی یا ایرانی. وقت انتخاب اما بیشتر مصرفکنندهها
میلشان به سمت کالای خارجی است. خواه نا خواه دستشان میرود طرف آنکه رویش
نوشته«مید این اندونزی» یا «مید این تایلند» یا «مید این...» اصلاً کالایی
که رویش با دل و جرأت نوشته باشند «مید این ایران» چندان به چشم نمیخورد.
اگر هم به چشم بخورد به چشم نمیآید. دروغ چرا؟ نمیتواند خودش را در دل
مصرفکنندهها جا کند. موضوعی که باید بارها از سوی تولیدکنندههای داخلی
مورد توجه قرار میگرفت و حالا بگوییم برای دل مشتریها که نه لااقل برای
روی پا ماندن خودشان به آن توجه میکردند. اما توجهی کردهاند؟ توانستهاند
دل مشتریها را به دست آورند؟ بهتر است این را خود مصرفکنندهها بگویند.
همانهایی که دست آخر هر قدر هم که شعار داده شود و آمار و ارقام ارائه شود
باز هم با منطق و دلایل خود تعیین میکنند دلشان کالای داخلی میخواهد یا
خارجی. دلایلی که میتوان آنها را هر جایی دید و شنید. در مغازهها، کوچه و
بازار، فروشگاهها و حتی در نظرسنجیهای یک سایت اینترنتی.
برای شنیدن منطق مصرفکنندهها قبل از آنکه پا به کوچه و بازار بگذارم
نگاهی میاندازم به نظرات ثبت شده مردم در یک سایت خبری که این سؤال را
مطرح کرده: چرا مردم ایران کالای خارجی را ترجیح میدهند؟ و جوابهای مردم:
«چون تولیدکنندههای محترم داخلی تعهداتشان را نسبت به کیفیت نمیپذیرند.
چون فقط به فکر منافع خودشان هستند. چون فکر میکنند هر جور تولید کنند به
نام جنس ایرانی مردم باید حمایت کنند». «من ماشین دوقلوی ایرانی خریدم با
مارک... روزی که وصل کردند فردایش خراب شد. آمدند بردند و یک جدید آوردند.
چهار روز بعد بدنهاش سوراخ شد. یک ماه زنگ زدیم برای خدمات پس از فروش اما
نیامدند. این سرنوشت کالاهای ایرانی است». «من یک بلوز تایلندی برای دخترم
میخرم و آن را یکسال میپوشد. بعد از شست و شو هیچ اتفاقی برایش نمیافتد
و مثل روز اول شیک میماند.
اما وقتی یک بلوز ایرانی با جنس خوب را میخرم سر 2 ماه ریخت ندارد. خب
معلوم است که ترجیح میدهم تایلندی بخرم نه ایرانی. اینکه دیگر معما و
فرهنگ و ما چرا اینجوری هستیم و نیستیم و این حرفها ندارد. مسأله شفاف است
و یک جواب شفاف هم دارد». «برای اینکه تولید داخلی بیکیفیت است و اگر هم
با کیفیت تولید شود آنقدر گران فروخته میشود که کالای خارجی را ترجیح
میدهیم»... دیدگاهها را هم در این سایت و هم سایتهای دیگر زیر و رو
میکنم تا شاید به نمونهای بربخورم بر خلاف این نظرات. حرفها و درد دلها
زیاد است اما آنچه را که به دنبالش هستم در بین این دیدگاهها پیدا
نمیکنم.
پس برای شنیدن حرفهای بیشتر باید راهی کوچه و خیابان شد. راهی
فروشگاههایی که اجناسشان ایرانی است و از اینکه جنس تولید داخلی را
میفروشند به خود میبالند. حتی خیلی از آنها توانستهاند برندسازی کنند و
در این زمینه موفق هم عمل کنند. تعداد چنین فروشگاههایی نباید چندان زیاد
باشد اما هستند. بارزترین نمونهاش صنایع چرمی است. صنعتی که نوپا و تازه
از راه رسیده نیست. سال هاست با ایرانیان عجین است و قدمتی دارد به اندازه
هزار و پانصد سال قبل از میلاد. پوتین چرمینی که در پای مرد نمکی است
البته به این قدمت اضافه میکند. حالا هم پوتینهای چرمی طرفداران زیادی
دارد. کفش و کیف چرم هم همینطور. «اینها را بیشتر از لباسهای چرم میخرند.
انواع کیفها مثل کیف پول و کیف آرایش و کیف دستی و... یا جا سوئیچی و
کمربند. حتی دستبندهای چرمی هم زیاد میخرند. اما لباس را نه خیلی. یک
زمانی تب کت و بارانی چرم خیلی بالا بود اما الان نه. برای همین هم ما
اینجا نداریم. اما کیف و کفش نه هیچوقت مد میشود و نه هیچوقت از مد
میرود.» اینها را علی یاری میگوید. فروشنده یکی از نمایندگیهای فروش چرم
که برای خودش اسم و رسمی دارد. برندی که به صادرات محصولات چرمیاش هم
میپردازد. اینجا نمونهای کامل از یک فروشگاه کاملاً ایرانی است که
محصولاتش مورد قبول مصرفکنندگان هم واقع شده. البته مصرف کنندگانی که
بیشترشان از قشر متمول هستند. این را هم آقای فروشنده میگوید. هیچ مشتری
ای این دور و برها نیست پس آقای فروشنده در جواب دادن به سؤالها بیحوصلگی
در نمیآورد.
فروشگاه لوکسی است، در یک مرکز خرید معروف. دکوربندیاش هم حرف ندارد.
کیفها را در قفسههایی با فاصله از هم چیدهاند و کفشها هم گوشه و کنار
فروشگاه روی پایههای بلند و کوتاه گذاشتهاند. قیمت هر کدام از کالاها
رویشان است. به یکی از آنها نگاه میکنم. کیف خوش دستی است. زرشکی پوست
ماری. هفتصد هزار تومان. کیفهای این طرفی و آن طرفی هم قیمت هایشان دست
کمی ندارد. ارزانترینشان پانصد هزار تومان است. بعضی هایشان هم خیلی
گرانتر از این حرفها هستند. کفشها همینطورند. پانصد هزار. ششصد هزار.
حساب و کتاب کردنم گل میکند. میشود دو سوم حقوق یک کارمند ساده که ماهی
یک میلیون تومان میگیرد. اگر بگیرد. پس آقای فروشنده راست میگوید که
مشتری هایشان بیشتر از قشر متمول هستند. کلمه بیشتر را جوری میگوید که
یعنی مشتریها از قشر معمولی و متوسط جامعه هم هستند که ممکن است دلشان پیش
یکی از این کیف و کفشها گیر کرده باشد یا بخواهند هدیهای گران بها
بخرند. پس چارهای نمیماند جز اینکه خود را به آب و آتش بزنند و به دستش
بیاورند. قیمت کالاهای دیگر مثل کیفهای کوچک و کمربند و دستکش و جاموبایلی
و... البته مناسبتر است و حتماً خریداران بیشتری دارند. در این فکرها
هستم که چند نفری وارد فروشگاه میشوند. چرخی میزنند، یکی یکی کیف و
کفشها را میبینند و قیمت هایشان را وارسی میکنند. میخواهند به روی
خودشان نیاورند که خیلی گران است پس با خونسردی سعی میکنند هیچگونه آثار
جا خوردگی در قیافه هایشان نمایان نشود. بعد هم جوری که انگار هیچیک از
اجناس را نپسندیدهاند صحنه را ترک میکنند.
طولی نمیکشد که مشتری بعدی از راه میرسد. او هم مثل قبلیها فقط چرخی
میزند و میرود. چند تای بعدی هم همینطور. یک نفرشان یک کیف پول مردانه
میخرد و از فروشنده میخواهد که کادو پیچش کند. فروشنده در حال پاپیون
کردن روبان است که مشتری بعدی میآید. این یکی قصد خرید دارد. دختری است به
همراه دوستش. کفش میخواهد. برای پیدا کردن کفش مورد علاقهاش هم مصمم است
اما هر کدام را میپوشد نه میآورد و آخرسر هم با قیاقهای مردد و دو دل
از فروشگاه بیرون میرود. دنبالش میروم و اجازه میخواهم که چند سؤال
بپرسم. او هم قبول میکند. میپرسم معمولاً خریدهایش از کدام فروشگاههاست؟
منظورم این است که بیشتر برندها را میپسندد یا از مغازههای عادی هم
خرید میکند؟ متوجه منظورم میشود: «فقط از فروشگاههای برند. البته
برندهایی که واقعی هستند. یعنی نمایندگی دارند. و الا که مارکهای تقلبی
فت و فراوان ریخته.» محصولات چرمی هم زیاد میخرید؟ البته از همین برندها؟
میگوید: «محصولات چرمی را خیلی دوست دارم. مخصوصاً اینکه به نظرم طرحهایی
که میزنند بعضی هایشان فوقالعاده است. ولی وقتی قیمت هایشان را با یک
برند خوب خارجی اصل مثل... مقایسه میکنم میبینم که قیمتها یکی است. گاهی
اوقات کفشهای آنها ارزانتر هم هست در حالی که یک تفاوت اساسی با هم
دارند. کف این کفشها معمولاً همان کفیهایی است که در بازار ریخته و فقط
به ظاهر ماجرا توجه شده. اما کف آن برند خارجی طبی هم هست. خب معلوم است که
ترجیح میدهم آن یکی را بخرم. دختر برند پوش به نکته خوبی اشاره
میکند. اینکه قیمت اجناس فلان برند خارجی که شهرت جهانی دارد و کلی پول
گمرک بالایش رفته تا به اینجا برسد با این برندهای داخلی برابری میکند.
حالا کمی اینطرف و آنطرفش فرقی نمیکند. با خودم فکر میکنم این در حالی
هست که ماده اولیه محصولات چرمی در کشور موجود است. ماده اولیه اینجا.
تولیدکننده اینجا... پس این قیمتهای بالا از کجا؟
بهتر است جواب را یکی از همین تولیدکنندهها بدهد پس به سراغش میروم.
عبدی پاسخ میدهد. تولیدکننده محصولات چرمی. او علت بالا بودن قیمتها را
علاوه بر جنس خوب و با دوام چرم مربوط به رقابت تولیدکنندههای داخلی و پر
طرفدار بودن این بازار میداند. بازاری که در کشورهای استرالیا، کانادا و
سوئیس هم گرم شده و صادرات به آنها انجام میشود. چه چرم خام و چه محصولات
تولید شده. البته این کار با وجود رقبایی همچون ایتالیا، ترکیه، آلمان و
فرانسه انجام میشود.
آقای تولیدکننده اما جدای همه اینها قاچاق چرم به دلیل بازار خوبش در
خارج از کشور را عمدهترین دلیل این ماجرا میداند و ادعا میکند که خروج
بیرویه چرم از کشور و کم شدنش در داخل، تأثیر زیادی بر قیمتها دارد و
آنها را تا این اندازه بالا میبرد و میتواند به این صنعت کهن در داخل
کشور ضربه بزند.
همه حرفها را کنار هم میگذارم. از درد دلهای سایتی تا حرفهای فروشنده و
تولیدکننده و خریدار. نگاههای خونسرد مشتریهای متعجب را هم اضافه
میکنم. نتیجهگیری نهایی آقای فروشنده و باز شدن پای قاچاقچیان به ماجرا
را هم. «حمایت از تولید داخلی». حرف خوب و دلنشینی است. ایران