کد خبر: ۳۷۱۸۳۶
تاریخ انتشار: ۱۱:۱۲ - ۲۴ آذر ۱۴۰۴ - 2025December 15
رضا گرامي

مسووليت گفتار در جامعه‌اي خسته

واقعيتي كه نمي‌توان ناديده گرفت، اين است كه افكار عمومي امروز، ميان «سرمايه خاطره» و «اعتبار گفتار» تمايز قائل مي‌شود

شفاآنلاین »جامعه» در جامعه‌اي كه با فرسايش اعتماد عمومي، انباشت ناكامي‌هاي حل ‌نشده و خستگي مزمن اجتماعي روبه‌رو است، گفتار عمومي ديگر نه بي‌اثر است و نه بي‌هزينه. هر جمله‌اي كه از تريبون شنيده مي‌شود - خواه از سياست، خواه ورزش يا هر حوزه ديگر - مي‌تواند يا به ترميم عقل جمعي كمك كند يا بر زخم‌هاي انباشته نمك بپاشد. از همين منظر، اظهارات اخير خداداد عزيزي، بيش از آنكه يك واكنش فردي تلقي شود، به عنوان يك پديده اجتماعي قابل نقد اهميت پيدا مي‌كند. مساله، تندي لحن يا اصل اعتراض نيست. جامعه ايران، سال‌هاست از مرحله هراس از نقد عبور كرده است. آنچه حساسيت‌برانگيز مي‌شود، جايگزين شدن قضاوت شتاب‌زده به جاي تحليل و غلبه واكنش هيجاني بر تشخيص مساله است. نقد، زماني واجد معناست كه چيزي به فهم وضعيت اضافه كند؛ نه آنكه صرفا خشم موجود را بازتوليد و پخش كند.
واقعيتي كه نمي‌توان ناديده گرفت، اين است كه افكار عمومي امروز، ميان «سرمايه خاطره» و «اعتبار گفتار» تمايز قائل مي‌شود. احترام به يك گذشته ورزشي، به‌طور خودكار به معناي پذيرش مرجعيت اجتماعي نيست. جامعه، اين تمايز را آموخته و بر اساس آن داوري مي‌كند. اين نشانه بي‌مهري نيست؛ نشانه بلوغ افكار عمومي است. در چنين شرايطي، هر اظهارنظر، آزموني تازه براي سرمايه اجتماعي افراد است.مساله زماني جدي‌تر مي‌شود كه گفتار ناپخته، در قامت «نمايندگي مردم» عرضه شود. اينجاست كه اعتراض، از مسير خود منحرف مي‌شود و به نوعي پوپوليسم گفتاري مي‌لغزد؛ جايي كه پيچيدگي مسائل ناديده گرفته مي‌شود و جامعه به مخاطبي براي تخليه هيجان تقليل مي‌يابد. اين الگو، نه به نفع مردم است و نه به سود اصلاح چهره‌هاي شناخته ‌شده، حتي اگر خود نخواهند، در فضاي عمومي نقش الگوساز دارند. وقتي زبان شتاب‌زده و فاقد دقت از سوي اين چهره‌ها عادي مي‌شود، اين پيام ضمني به جامعه منتقل مي‌شود كه براي اثرگذاري، دانستن و سنجيدن ضرورتي ندارد؛ كافي است صدا بلندتر باشد . 

اين پيام، مستقيما عليه عقلانيت جمعي و گفت‌وگوي مدني عمل مي‌كند.جامعه‌اي كه زير فشارهاي اقتصادي، رواني و سياسي قرار دارد، بيش از هر زمان ديگري نيازمند كلامي مسوولانه است؛ كلامي كه شكاف‌ها را عميق‌تر نكند و بر انباشت رنج، بار اضافه نگذارد. هيجانِ بي‌تحليل، نه‌تنها راهگشا نيست، بلكه به‌ تدريج حساسيت جامعه را نسبت به خودِ نقد نيز كاهش مي‌دهد و آن را بي‌اثر مي‌كند.در اين ميان، بايد ميان شجاعت در بيان و بي‌پروايي در گفتار تفكيك قائل شد. شجاعت، با آگاهي از پيامدهاي اجتماعي سخن همراه است؛ با دقت، انصاف و مسووليت‌پذيري. بي‌پروايي اما بار اجتماعي سخن را ناديده مي‌گيرد و هزينه آن را به دوش جامعه مي‌اندازد. افكار عمومي امروز، اين تمايز را به‌ خوبي تشخيص مي‌دهد و واكنش نشان مي‌دهد.در نهايت، مساله نه يك فرد خاص است و نه يك جمله مشخص؛ مساله، كيفيت گفتار در فضاي عمومي است. اگر فرياد جاي استدلال را بگيرد، اگر واكنش خام به‌ جاي تحليل بنشيند و اگر شهرت جانشين صلاحيت شود، نتيجه آن چيزي جز انسداد مسير اصلاح نخواهد بود؛ حتي اگر نيت‌ها صادقانه باشد.اصلاح، پيش و بيش از آنكه پروژه‌اي سياسي باشد، يك اخلاق گفتاري است؛ اخلاقي كه بر دقت، مسووليت و احترام به شعور عمومي بنا شده است.در جامعه‌اي خسته، شايد نخستين گام بازسازي، نه بلندتر حرف زدن، بلكه سنجيده‌تر سخن گفتن باشد.حقوقدان

نظرات بینندگان