
شفاآنلاین »سلامت» «خیلی دلم میخواست بهشون بگم ببخشید. فکر کنم شماها تقصیری نداشتین. این ما بودیم که قضاوت کردیم و ازتون کار کشیدیم و انتظار داشتیم و گاهی توهین کردیم. این ما بودیم که به چشم نیروی کار ارزون بهتون نگاه کردیم و از آیندهای که اونهمه با ذوق براش تلاش کرده بودین، ناامیدتون کردیم»؛ اینها جملاتی است که یک دختر جوان پزشک، یک ماه پیش در سوگ از دست دادن همکارانش نوشته بود؛ وقتی خبر مرگ ناگهانی «الهام جلدی»، «محمدرضا پازوکی» و «عرفان سیاوشی»، رزیدنتهای ورودی سال 95 دانشگاه علوم پزشکی تهران منتشر و اعلام شد که این مرگها همه خودخواسته بودند. «یاسمن شیرانی» در ادامه پستی که در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرده بود، اینطور به وضعیت موجود در زیست رزیدنتها واکنش نشان داده و انتقاد کرده بود: «ما بودیم که با ناآگاهی و بعضا آگاهی کامل و عمدی، تمام شب و روزای جوونی و بیخوابیکشیدنا و درسخوندنا و نخبه شدناتون رو ذرهذره دود هوا کردیم. آره، ما! که این ما میتونه تمام مسئولان و دوستان و همدانشگاهی و استاد و بیمار و همه آدمها باشیم. نخبههای پزشکی که یکییکی از بینمون میرن و نمیدونم کی اینقدر بیرحم شدیم که آب از آب تو دلمون تکون نمیخوره». اما شاید کسی باور نمیکرد که نام همین دختر هم به فهرست بلندبالای خودکشیهای سریالی رزیدنتها اضافه شود. یاسمن متولد دوازدهم فروردین ۱۳۷۵، رزیدنت سال دوم رشته زنان در دانشگاه علوم پزشکی تهران بود. او بیشترین دوره رزیدنتیاش را در بیمارستان ضیاییان گذرانده بود.
خانواده و عزیزان یاسمن فقط میگفتند چرا؟
به گزارش شفاآنلاین مراسم ترحیم این دانشجوی دستیاری پزشکی جمعه دوم آبانماه در مسجد نور میدان فاطمی در حالی برگزار شد که دوستان و همکارانش لحظهای آرام نبودند. پدر و مادر یاسمن هم پزشک هستند و همین موضوع سبب شده بود جمع زیادی از جامعه درمان در این مراسم حاضر باشند. پرستاری که نخواست نامش منتشر شود، از قول یکی از دوستان نزدیک یاسمن اینطور میگوید: «به نظرم خانواده و عزیزان یاسمن هنوز وارد مرحله سوگ نشدهاند، به خاطر اینکه بهشدت شوکه هستند و مدام میپرسند که چرا اینطور شد؟ جامعه درمان و پزشکی در سالهای اخیر بارها و بارها به دلیل خودکشی نیروهایش عزادار شده است، اما انگار هیچکسی توجهش به این بحران بزرگ جلب نمیشود». مهدیار سعدیان، پزشک عمومی و دبیر کمیسیون تخصصی مشورتی روابطعمومی شورای عالی سازمان نظام پزشکی ایران، با اشاره به این خبر دردناک در صفحه رسمی خود نوشت: «عصبی و خستهام از این سوگواریهای بیانتها برای همکاران جوان. چند سال درباره مرگهای ناگهانی و خودکشی جوان پزشکان و رزیدنتها، کار پژوهشی کردم. در رسانهها، همه گفتیم و نوشتیم. اما مدیران صنفی و دولتی کاری نکردند. چون خودشان بخشی از این ساختار فشل هستند». او پیشتر با هشدار نسبت به فشار مضاعف بر دستیاران پزشکی گفته بود: «رزیدنتها در خط مقدم درمان و اورژانس هستند، اما اگر خطایی رخ دهد، خودشان باید دیه و خسارت پرداخت کنند. این بار سنگین مسئولیت بدون حمایت قانونی و مالی، اضطرابی دائمی بر زندگی و آینده آنان تحمیل کرده است». به گفته او، طبق مقررات، رزیدنتها مجاز به انجام حداکثر ۱۲ کشیک ماهانه هستند، بهطوری که هر شیفت نباید بیش از ۱۲ ساعت باشد. با این حال، در بسیاری از مراکز درمانی، این قوانین نادیده گرفته میشود. رزیدنتها غالبا مجبور به کار در شیفتهای طولانیتر و تعداد بیشتری کشیک هستند. این افزایش بار کاری بدون پشتیبانی نهادی مناسب، به «کاهش کارایی» و افزایش «خطر خطای پزشکی» دامن میزند.
کشیکهای 40ساعته و بیداری مداوم
نکته درخور توجه اینکه «یاسمن» خودش نیز در صفحه شخصیاش بارها به این موضوع پرداخته بود؛ مسئلهای که با گشتی ساده و نگاهی گذرا به پستهایش قابل رؤیت است. مثلا او در یکی از نوشتههای خود، با انتشار تصاویری از همکارانش که در گوشهای از بیمارستان به خواب رفتهاند، نوشته: «قلبم مچاله شد برای تمام رزیدنتهای سرزمینم که تمام بار کاری بیمارستان روی دوششونه و شاید میشه گفت در حقشون کملطفی میشه. مغزی که شاید بعد از کشیکهای 40ساعته و بیداری و کار مداوم دیگه سلولی براش نمونده که بخواد ازش استفاده کنه و فقط سعی میکنه خودش رو زنده نگه داره... در عین حال باید برای جون آدما حتی گاهی از جون خودش بگذره. حس خشمم به خاطر سیستم ناعادلانه و فشار کار غیرانسانی و ساعتهای فوق طولانی کشیکهاست که صدایی برامون نمیمونه تا بخوایم به گوش کسی برسونیم». او البته احساس افتخار هم داشت: «اما حس افتخار هم دارم؛ چون فقط خودمون میفهمیم که چجوری تمام وجودمون رو میدیم که جونی دوباره به کسی دیگه بدیم که بلکه لبخندش شاید ذرهای بهمون روح دوباره بده که با تمام دردی که تو پاهامون میپیچه دوباره بلند شیم و ادامه میدیم».
شیب خودکشی رزیدنتها بالا رفته
رضا لاریپور، سخنگوی سازمان نظام پزشکی، با ابراز نگرانی نسبت به افزایش آمار خودکشی پزشکان در یک دهه اخیر به «شرق» میگوید: «مرگ خودخواسته پدیده چندعاملی است که فاکتورهای زیادی در آن نقش دارند؛ از موضوعات فردی و زندگی شخصی افراد گرفته تا آنچه از فضا و جامعه و پیرامون سوار زیست افراد میشود. نکته مهم اما این است که افزایش آمار خودکشی در میان نخبگان این کشور، موضوع ناگواری است که جز با دیدن و شنیدن و حرفزدن درباره آن نمیتوانیم کاهشش دهیم. در وهله نخست باید ببینیم علت بروز این تعداد مرگ خودخواسته در جامعه رزیدنتی ما از کجا میآید. چه میشود فردی که
12 سال در مدرسه درس خوانده، هفت سال پزشکی عمومی، دو سال طرح، چهار سال تخصص و مجددا طرح را گذرانده، یعنی سرجمع نزدیک به 28 سال از زندگی خودش را مطلقا به تحصیل اختصاص داده است، تصمیم میگیرد به این زندگی پایان دهد؟».
مشکل آنجاست که نیروی انسانی ارزشمند ما بعد از اینهمه سال زحمت وقتی در 35سالگی وارد بازار کار و دنیای اقتصادی زندگیاش میشود، تازه درمییابد انتظاراتش از کیفیت زیستش هیچ قرابتی با زحماتی که کشیده ندارد: «متوجه میشود که توقعاتش از زندگی را نمیتواند برآورده کند. جامعه اعتبار خاصی برای او و تلاشی که پشت سر گذاشته قائل نیست. امنیت شغلی ندارد و شرایط اقتصادی برایش پیچیده است. آسایش و آرامشی را که برای رسیدن به آن شبانهروز درس خوانده، از او فاصله دارد و همین مسیر او را وارد وادی افسردگی میکند. همانطور که میدانید افسردگی یکی از پرتکرارترین اختلالاتی است که افرادی که دست به مرگ خودخواسته میزنند، به آن دچار هستند». اما باید در مقابل این شیب افزایشی خودکشی در میان رزیدنتها چه کرد؟ لاریپور چند راهکار برای آن برشمرد: «نخست اینکه باید این بحران را دید. با انکار چنین حقیقت روشنی در جامعه، مشکلی حل نمیشود. نباید خودمان را به آن راه بزنیم، بلکه باید با چشمان باز و مسئولانه به این موضوع بنگریم. در قدم دوم، انتظار میرود در این دولت که رئیسجمهورش خود پزشک است و وزیر بهداشت نیز بوده، بهطور ویژه و جدیتر به این مسئله بنگرد. ایجاد مشوقهای لازم برای ادامه تحصیل، تسهیل فضا و امکان کار رزیدنتها و بهطور کلی برای مشاغل استرسزا و زیانآور، ایجاد تسهیلاتی در حوزه مسکن، کاهش مالیات بهویژه در مناطقه کمبرخوردار میتواند راهکارهای اولیهای باشد که دولت و نظام سلامت میتواند به آن ورود کند». از سوی دیگر، بخش آموزشی وزارت بهداشت نیز در این زمینه مسئولیت جدی دارد: «یکی از مشکلات جدی ما در این حوزه، رفتارهای نادرستی است که بهطور سینه به سینه در این حرفه ادامه پیدا کرده است. رفتارهای قلدرمآبانهای که در دلش آزارهای زیادی نهفته است. ما رزیدنتهایی داریم که جای خواب ندارند، اسکان ندارند، حق استفاده از آسانسور ندارند. برخوردهای بالا به پایینی را تحمل میکنند که باعث ایجاد تجربه تحقیرآمیزی برای روانشان میشود. از سوی دیگر، کار سنگین و شیفتهای فشرده با ساعتهای کاری بالا هم سبب میشود برخی از آنها دچار فروپاشی روانی شوند. این شکل از بردهداری منسوخ شده است و مدیران و استادان گروه و پزشکان باسابقه ما باید در بیمارستانها و محل درمان مسیر را برای جوانان تسهیل کنند، نه اینکه موانع بیشتری برایشان بتراشند». لاریپور معتقد است جامعه پزشکی باید نسبت به خودشان حساستر هم باشند: «از سوی دیگر این نیاز هم وجود دارد که خود اعضای قشر درمان نسبت به این موضوع حساستر باشند. اگر اطرافشان کسی را میبینند که نشانههایی از افسردگی را نشان میدهد، توجه ویژهتری به او بکنند. در واقع باید در خود اکوسیستم هم با یک همدلی بیشتر برای مراقبت از همدیگر قدم برداریم». نگاهی به صفحه کاری این پزشک درگذشته، هرکسی را سرشار از غم و حسرت میکند. او که بهتازگی یکی از سختترین سالهای کاریاش را پشت سر گذاشته بود، به نگاهی رو به آینده نوشته بود: «سختترین سال زندگیم تموم شد. تکتک بیخوابیکشیدنهام، اشکریختنهام، ترسیدنهام، تا پای مرگ از خستگی دویدنام تموم شد و من موندم و یه عالمه افتخار و رفیقای واقعی که شدن مرهم و همدم. شاید یکمی زخمیتر ولی گذشتن اون روزا. به امید روزای خوبی که آرزوشون رو داریم». مشخص نیست یاسمن شیرانی در کجای زندگی و چگونه به این تصمیم رسیده است، اما آنچه روشن است، نگرانی جدی برای نخبگان و نیروی انسانی ارزشمند کشوری است که بدون آنها آیندهاش بهشدت مبهم خواهد بود./شرق