شفاآنلاین »سلامت» همانطور که همگان میدانند، انسان دارای دو بعد جسمی و روانی در ساختار وجودی خود میباشد و هرگاه سلامت جسم به مخاطره افتد، سلامت روح و روان نیز تحت تأثیر قرار میگیرد و بالعکس؛ یعنی اثرات متقابل این دو بعد بر سلامت کلی وجود انسان انکارناپذیر است.
اما آیا تاکنون این سؤال در ذهن ایجاد نشده که چرا فقط برای بعد روانی سلامت انسان، بزرگداشت داریم و یک نقطه عطف زمانی ویژه در تقویم سلامت برای آن در نظر گرفتهایم؟ علت را باید در خصوصیات و ویژگیهای آن جستجو کرد.
اولین و مهمترین ویژگی بعد روانی، عینی نبودن و ناپیدا بودن آن است؛ چرا که اگر موضوعی در معرض دید نباشد، مسلماً شناخت و حساسیت نسبت به آن بسیار کمتر است. بهطور مثال، اگر صدمه و جراحتی به دست، پا و سایر اعضاء و جوارح وارد شود، چون آشکار است و توأم با درد و ناراحتی، خود را نمایان میکند و فوراً جهت درمان و علاج آن ضایعه و درد اقدام میشود. اما مشکلات روان، بهویژه در موارد خفیف و ابتدای مشکل، معمولاً تظاهرات بالینی ندارد تا فرد را به مطب پزشک یا درمانگاه بکشاند.
از سوی دیگر، مسائل روانی در بین مردم بسیار مهجور واقع شده و به نوعی تابوی اجتماعی تبدیل شده است. بهطور مثال، اگر کسی مبتلا به یک سرماخوردگی ساده شود یا هر آسیب جسمانی دیگر به او وارد شود، بلاخره در جهت مداوای آن اقدام خواهد کرد، اما در مورد مشکلات روان اصلاً اینطور نیست؛ چرا که اکثریت مردم حضور در مطب روانپزشک و یا انجام مشاوره سلامت روان را برنمیتابند و از این جمله کلیشهای استفاده میکنند که «مگر من دیوانه ام که به روانپزشک مراجعه کنم؟» یا «من به مشاوره روان احتیاج ندارم چون عقبماندگی ذهنی ندارم.» و خلاصه اکثراً بهویژه از اینکه توسط دیگر افراد در مطب مشاور یا روانکاو دیده شوند ابا دارند، چون از انگ دیوانگی و جنون وحشت دارند. در صورتی که باید برای همگان این واقعیت تبیین شود که روح و روان هم مانند جسم بیمار میشود و نیاز به درمان دارد. البته تغییر دادن عرف و عادتهای مردم کار آسانی نیست و تغییر رفتار نیازمند آموزشهای مختلف و با بهرهگیری از فنون و شیوههای جدید است، اما بههرحال کار را باید از جایی شروع کرد که البته اینگونه مناسبتها میتواند تأثیرات خوبی داشته باشد. تبیین این معنا برای همگان بسیار مهم است که به خطر افتادن سلامت روان فقط ابتلا به ناخوشیها و بیماریهای حاد روانی نیست، بلکه برخی نشانهها مانند بیحوصلگی مزمن، بیخوابیهای مکرر و تظاهرات تنشآلود و… نیز میتواند بهعنوان شروع یک ناهنجاری عصبی و روانی به شمار آید و چه بهتر که از ابتدا جلوگیری شده و از حاد شدن این التهابات روانی ممانعت به عمل آید. علاوه بر آن، مشکلات روانی در بسیاری از موارد علت اصلی بسیاری از بیماریهاست که به آنها بیماریهای سایکوسوماتیک یا ناخوشیهای روانتنی میگویند، مانند بیماری شایع زخم معده.
پرداختن به مسأله بهداشت روان اهمیت خاص خود را دارد؛ چرا که بسیاری از مشکلات خانوادگی، شیوع طلاق، اقدام به خودکشی و آزار و اذیت و سایر جرائم و برخوردهای خشن و جنایتهایی که همیشه در جوامع اتفاق میافتد و ما اخبار ناگوار آن را میشنویم، ریشه در چگونگی سلامت اعصاب و روان دارد و اگر بهطور جدی و ریشهای با آن برخورد شود، شاهد کاهش چشمگیر آمار اینگونه حوادث و اتفاقات خواهیم بود. البته سیاستگذاری در بخش سلامت نیز اهمیت خاص خود را دارد و باید دسترسی آسان و ارزان به خدمات مشاورهای سلامت روان برای همگان و در سطح شهر و روستا فراهم گردد که البته تا حدودی انجام شده است و باید ارتقاء یابد. خالی از لطف نیست که به این موضوع اشاره شود که در مصاحبه معاون بهداشتی وزارت بهداشت که اتفاقاً برای اطلاعرسانی هفته سلامت روان برپا شده بود، با طرح پرسش یک خبرنگار، ناگهان معاون محترم و معزز وزارتخانه برآشفته شده و با پرخاشگری با خانم خبرنگار برخورد بسیار تند و ناخوشایندی نمود که خود گویای این واقعیت است که مدیران ارشدی که خود مهارت کنترل خشم و مهار احساسات را ندارند چگونه میتوانند سیاستگذار خوبی برای این عرصه باشند و چگونه میتوانند راهکارهای عملی برای ارتقاء سطح سلامت روان جامعه ارائه دهند؟.