شفاآنلاین»سلامت» بالاخره مسئله تأیید صلاحیت کاندیداها برای انتخابات نظام پزشکی پیشرو هم علنی شد. حالا برخی از کاندیداها خودشان علنا اعلام کردهاند که صلاحیتشان تأیید نشده است. تأیید یا رد صلاحیت پزشکان برای انتخابات نظام پزشکی مسائل و سؤالات مهمی را مطرح میکند.
- پزشکی که در حال حاضر در حال طبابت و در ارتباط مستقیم با درمان مردم قرار دارد، چگونه است که برای این کار صلاحیت دارد اما در مورد اداره سیستم سلامت در کل صلاحیت ندارد؟ وظایف فردی و اجتماعی پزشکان را کدام خط و مرز از هم جدا میکند؟ چه کسی با چه نیروی اخلاقی جرئت میکند مانع انجام وظایف اخلاقی اجتماعی پزشکان بشود و آیا عواقب این مداخله را که میتواند ممانعت از اداره بهینه سیستم سلامت باشد میشناسند یا فراتر از نوک بینی مسافتی طولانی است؟
- صلاحیت فردی پزشکان در درمان بیماران را طبق استانداردهای مدون وزارت بهداشت و دانشگاههای علوم پزشکی، تأیید و نهایتا شماره نظام پزشکی صادر میشود. اگر مسئولیت اجتماعی پزشکان روند دیگری دارد، کدام سازمانها مسئولیت آن را داشتهاند و چگونه است که این مسئولیت اخلاقی و وجدانی بخشی از سوگند نظام پزشکی نیست؟ نکند مقصود فقط پا در گلیم نگه داشتن بوده است؟
- چه کسانی، براساس چه معیارهایی دارند برای صلاحیت پزشکان تصمیم میگیرند و آیا این معیارها پیشتر اعلام شده؟حیثیت تعدادی پزشک که برخی از آنان از برجستهترین پزشکان کشور هستند، بازیچه کوچکی نیست که در زرورق ابهام به باد زمان سپرده شود. اعتماد به سلامت در کشور در گرو اعتماد به جامعه پزشکی است. به این ترتیب در رد صلاحیت کاندیداها نه کمیت، بلکه کیفیت و نفس تأیید یا رد صلاحیت است که اهمیت پیدا میکند، حتی اگر برای یک نفر باشد. رد صلاحیت این دوره سازمان نظام پزشکی در حالی صورت میگیرد که جامعه پزشکی ایران به این نهاد اعتماد لازم را نداشت و در نتیجه تعداد کسانی که کاندیدا شدند و کسانی که شرکت خواهند کرد، بسیار کمتر از کسانی است که بالقوه میتوانستند برای این وظیفه اجتماعی مهم کاندیدا شوند. بسیاری از کاندیداها فقط با اصرار دیگران حاضر به این کار شدند و هنوز بحث بین کسانی که موافق و مخالف شرکت در انتخابات هستند بسیار داغ است. فقط شایعه رد صلاحیتها میتواند برگ برنده قاطعی در دست کسانی باشد که معتقد به عدم شرکت بودند و بنابراین گامی فعال در راستای انفعال باشد.
در بهترین شرایط هم در کاری مثل پزشکی تعداد کسانی که علاقهمندی و توان فعالیت اجتماعی را هم داشته باشند در بهترین شرایط زیاد نیست، بنابراین رد صلاحیت تعدادی از این فعالان که کاندیدا شده بودند، چیزی جز ترویج انفعال آن هم از بالا معنا ندارد. آخرین نکته اینکه سیستم سلامت ایران دچار بحرانهای عمیقی است که مقابله با آنها همیاری همه جامعه پزشکی را میطلبد. مداخله این جامعه در حل این بحران در گرو حداقل امیدواری به تغییر است؛ امیدواریای که بتواند ماندگاری جوانان را باعث شود. جامعه جوان و فرهیخته پزشکی ایران بههیچوجه انتظار سفره آماده ندارد، اما اطمینان دارد بدون مداخله خود او و جز با دستها و تلاشهای خود او این بحران بهبود نخواهد بافت. بنابراین دستهایی که مداخله مستقیم یا غیرمستقیم او را محدود میسازند، مستقیما در راستای ناامیدی و انفعال کار میکنند. در انتخابات ریاستجمهوری اخیر، انتخاب یک پزشک متخصص دردآشنا از آن گروه اندک که دغدغه اجتماعی هم دارند به ریاستجمهوری، گامی در راستای تقویت این امیدواری بود. انتخاب وزیر پاکنهادی که خود رد صلاحیت را چشیده بود، این امیدواری را بیشتر میکرد، اما ادامه روشها و مسیرهایی دیرین که یادآور رنجها و ناکارآمدیهای چنددهساله هستند، پیامی جز تغییرنکردن و درجازدن ندارد. پزشکان جوان این را نمیخواهند، نمیپذیرند؛ حق دارند نپذیرند. وقتی همه درها بسته شود، وقتی امید به تغییر ولو در آیندهای دور ناپدید شود، وقتی احساس کنند بر تردمیل میدوند، وقتی خود را سیزیفی* با محکومیتی ابدی میبینند، از آن پس بیتردید توان و تلاش خود را در اختیار ارتقای دانش بینالمللی طب و ارتقای سهم طب ایرانی در دانش بینالملل خواهند نهاد. این حق آنها و حق بینالمللی دانش است. بنابراین تلاش ریاستجمهوری طبیب در مقابله با «مین» صلاحیتها و سایر «خندق»ها و موانعی که دارند بر سر راه او آماده میکنند، تلاشی برای منافع خود او و جمهوری است که او مسئولیتش را دارد.
* سیزیف محکوم شده بود به زندگیای که تا ابد سنگی بزرگ را تا بالای کوه ببرد، سنگ فروبغلتد و او دوباره آن را تا ابد بالا ببرد.