شفاآنلاین»جامعه» خيانت، نهتنها يك آسيب فردي و خانوادگي، بلكه معضلي جدي است كه ميتواند بنيان زندگي مشترك را از هم بپاشد و به احساساتي مثل خشم، تحقير، حس انتقام و در نهايت حتي قتل منجر شود؛ اين موضوع بين اخلاق و جرم قرار ميگيرد. به همين خاطر در برخي موارد اين تنش از سطح دعوا و جدايي فراتر ميرود و به خشونتهاي شديدتر از جمله قتل منتهي ميشود. بر اساس بررسيهاي انجام شده در پروندههاي جنايي، خيانت يكي از محركهاي اصلي در بسياري از قتلهاي خانوادگي بهويژه همسركشي است. در بسياري از موارد فرد خيانتديده دچار يك نوع شوك رواني ميشود كه تصميمگيري منطقي را مختل ميكند. قتل در اين حالت معمولا به صورت واكنشي، لحظهاي و غيرقابل پيشبيني رخ ميدهد. هرچند در برخي موارد، جنايت با برنامهريزي قبلي انجام شده است. طبق گزارشهاي پزشكي قانوني و پليس جنايي كشورهاي مختلف، خيانت بارها به عنوان عامل اصلي يا كاتاليزور قتلهاي خانوادگي ذكر شده است. در ايران نيز بخشي از قتلهاي رخ داده در محيطهاي خانوادگي به صورت مستقيم يا غيرمستقيم به روابط خارج از ازدواج يا شكهاي ناشي از آن مربوط بودهاند.
در بسياري از پروندهها آسيب اصلي متوجه فرزندان ميشود
به گزارش شفاآنلاین چندي قبل زن ۴۳ ساله، به واحد مشاوره كلانتري 118 ستارخان مراجعه كرد و با ناراحتي گفت: «۲۲ سال از ازدواج با همسرم ميگذرد؛ سالهايي كه در آنها هم خاطرات شيرين داشتم و هم سختيهايي كه مثل سايه هميشه همراه ما بود، اما اخيرا حقيقتي تلخ را كشف كردم؛ همسرم رابطه پنهاني با زني دارد كه چهار فرزند دارد. وقتي اين حقيقت را شنيدم دنيا روي سرم خراب شد. قلبم شكست و احساس فروپاشي و بيكسي عميقي مرا فرا گرفت؛ حسي كه هرگز پيش از آن تجربه نكرده بودم.»
او در ادامه گفت: «در ابتدا تصميم گرفتم سكوت كنم، شايد به اين اميد كه اين موضوع گذرا باشد يا بتوانم به تنهايي آن را تحمل كنم، اما اين سكوت به سختترين و سنگينترين بار زندگيام تبديل شد؛ بار تنهايي، اضطراب و نااميدي كه روز به روز بيشتر بر دلم سنگيني ميكرد. هر لحظه فكر ميكردم چطور ميتوانم به اين درد بيكسي پايان بدهم، اما نميدانستم به كجا پناه ببرم.»
اين زن همچنين گفت: «بعد از مدتي فهميدم كه اين مسير تنهايي، نهتنها به هيچ نتيجهاي نميرسد بلكه مرا بيشتر در خود فرو ميبرد و سلامت روح و جسمم را به خطر مياندازد. در همين لحظه بود كه شجاعت به خرج دادم و تصميم گرفتم از ترسهايم عبور كنم و به كلانتري مراجعه كنم؛ جايي كه ميدانستم ميتوانم كمك و راهنمايي بگيرم.»
سرهنگ كمالي، معاون اجتماعي كلانتري 118 ستارخان با اشاره به پيامدهاي مخرب خيانت در زندگي زناشويي گفت: «خيانت، نهتنها يك آسيب فردي و خانوادگي، بلكه يك معضل اجتماعي جدي است كه ميتواند بنيان زندگي مشترك را از هم بپاشد. اين پديده معمولا زخمهاي عميق روحي و رواني بهويژه بر فرد خيانتديده برجاي ميگذارد، احساس امنيت عاطفي را از بين ميبرد و اعتماد متقابل ميان زوجين را نابود ميكند. كاهش عزتنفس، بروز احساس تحقير و شكلگيري خشم يا نفرت شديد از پيامدهاي رواني رايج در اين شرايط است. اگر اين بحران به موقع و با مداخله موثر مشاوران و كارشناسان مجرب مديريت نشود، در بسياري از موارد به جدايي قانوني يا طلاق عاطفي ميانجامد؛ وضعيتي كه حتي اگر به فروپاشي رسمي زندگي مشترك منجر نشود، كيفيت رابطه را به شدت پايين ميآورد و بر فرزندان نيز آثار منفي ماندگار برجاي ميگذارد.»
او در ادامه گفت: «بر اساس تجربه ما در كلانتري و بررسي پروندههاي متعدد در اين حوزه، چهار محور كليدي براي مواجهه اصولي با اين گونه مشكلات وجود دارد؛ ۱) كشف علت اصلي خيانت؛ در بسياري از موارد ريشه اين رفتار به نارضايتي عاطفي، نبود صميميت، بيتوجهي به نيازهاي رواني طرف مقابل يا حتي مشكلات حل نشده گذشته برميگردد. درك دقيق علت، نخستين گام براي تصميمگيري درباره آينده رابطه است. ۲) حفظ آرامش در مواجهه اوليه؛ واكنشهاي هيجاني شديد مانند فرياد، تهديد يا خشونت فيزيكي ميتواند اوضاع را پيچيدهتر كند و احتمال بروز درگيريهاي شديدتر را بالا ببرد و حتي روند رسيدگي قانوني يا مشاورهاي را دشوار سازد. ۳) استفاده از مشاوره تخصصي؛ مراجعه به واحدهاي مشاوره پليس، مراكز روانشناسي و مشاوره خانواده ميتواند راهي براي بازسازي اعتماد و احياي ارتباط باشد. اين مداخلات تخصصي، ضمن فراهم كردن فضايي امن براي بيان احساسات، به زوجين كمك ميكند تا با ابزارهاي علمي و مهارتهاي ارتباطي، مشكلات را مديريت كنند. ۴) پيشگيري با آموزش پيش از ازدواج؛ آگاهي از مهارتهاي گفتوگو، مديريت تعارض و شناخت متقابل پيش از تشكيل زندگي مشترك ميتواند بسياري از اختلافات و بيتوجهيها را كه زمينهساز خيانت هستند، كاهش بدهد. هيچ رابطهاي از ابتدا عاري از اختلاف نيست؛ آنچه اهميت دارد، نحوه مواجهه با مشكل و اراده طرفين براي حفظ زندگي مشترك است. اگر زوجين ياد بگيرند در مواقع بحران با صداقت و آرامش گفتوگو كنند، بسياري از سوءتفاهمها و دلخوريها قابلحل خواهد بود.»
سرهنگ كمالي گفت: «بسياري از افراد در مواجهه با خيانت از بيان احساسات واقعي خود فرار ميكنند. سركوب احساسات و پنهان كردن آسيب دروني، نهتنها كمكي به حل مساله نميكند، بلكه در طول زمان باعث تجمع احساسات منفي و حتي بروز واكنشهاي غيرقابل پيشبيني ميشود. ورود شتابزده بستگان و اطرافيان به اين گونه مسائل گاه نه تنها كمكي به حل مشكل نميكند، بلكه با ايجاد فشارهاي عاطفي، زوجين را به سمت تصميمهاي غلط سوق ميدهد. مداخله اطرافيان بايد صرفا در قالب حمايت عاطفي و همراهي از طريق ارجاع به متخصصان باشد. طبق بررسيهاي انجام شده، در بسياري از مواردي كه زوجين بعد از به وجود آمدن خيانت در مسير بازسازي رابطه موفق بودهاند، عنصر پذيرش مسووليت نقش پررنگي داشته است. هر يك از طرفين بايد سهم خود در ايجاد يا تشديد بحران را بپذيرد و براي اصلاح آن تلاش كند.»
اين كارشناس در ادامه گفت: «بازسازي اعتماد فرآيندي زمانبر است و نميتوان از فرد آسيبديده انتظار داشت كه يك شبه از همه چيز بگذرد. به همين دليل، داشتن صبر، همدلي و صداقت در اين مسير ضروري است. رسانهها ميتوانند با توليد محتواهاي آموزشي و گفتوگو با متخصصان، توجه جامعه را به پيامدهاي اين پديده جلب كنند و الگويي از مواجهه منطقي با بحران ارائه بدهند. نبايد اجازه داد احساسات لحظهاي آينده فرزندان را تحتالشعاع قرار بدهد. در بسياري از پروندهها، آسيب اصلي متوجه فرزندان خردسال يا نوجوان بوده كه در اين ميان قرباني سكوت يا جدال والدين شدهاند. به والدين توصيه ميشود در چنين مواقعي از تحميل نظرات خود به فرزندان يا استفاده از آنان براي تحتفشار قرار دادن طرف مقابل خودداري كنند؛ چرا كه اين امر ميتواند در آينده منجر به بروز اختلالات رفتاري و مشكلات شخصيتي در كودك شود. تجربه ما نشان ميدهد زوجيني كه در كنار دريافت مشاوره به بهبود وضعيت رواني خود از طريق فعاليتهاي سالم مانند ورزش، مطالعه يا شركت در دورههاي مهارتآموزي توجه كردهاند، سريعتر به بهبود شرايط دست پيدا كردهاند.»
او همچنين گفت: «گاهي اوقات ادامه زندگي مشترك بعد از يك خيانت به صلاح نيست، اما حتي در چنين مواردي نيز ميتوان با مراجعه به يك روانشناس، روند جدايي را به گونهاي مديريت كرد كه كمترين آسيب متوجه طرفين و فرزندان شود. گفتوگو كليد حل بسياري از بحرانهاي خانوادگي است. اگر دو نفر زماني براي شروع رابطه تصميم مشترك گرفتهاند، در زمان بروز مشكل نيز بايد با مشاركت و تعامل درباره سرنوشت آن تصميم بگيرند؛ چه براي ادامه دادن و چه براي پايان دادن محترمانه آن. با توسعه آموزشهاي عمومي و گسترش فرهنگ مراجعه به مشاور ميتوان از بسياري از فروپاشيهاي خاموش در جامعه جلوگيري كرد. زيست شرافتمندانه در يك خانواده سالم، نهتنها آرامش رواني اعضا را تامين ميكند، بلكه ميتواند به عنوان الگويي مثبت در جامعه اثرگذار باشد. پايبندي به اصول اخلاقي و مسووليتپذيري در قبال پيماني كه ميان زوجين بسته شده، ميتواند مانع از بسياري از لغزشها شود. امروز بيش از هر زمان ديگري نيازمند ترويج فرهنگ گفتوگوي صادقانه، احترام متقابل و مسووليتپذيري در خانوادهها هستيم؛ چرا كه انسجام خانواده، ضامن سلامت جامعه است.»