شفاانلاین»سلامت اطلاعرساني از نتايج يك پژوهش رسمي جهاد دانشگاهي از سوي دبير ستاد ملي جمعيت كافي بود كه برخي وارد ميدان شوند و اظهارنظر کنند كه چنين است و چنان نيست و... و عجيبتر اينكه برخي از آقايان روحانيون هم در صدا و سيما فوري واكنش نشان دادند و معلوم نيست چرا اين احتمال را نميدهند كه چنين واكنشهايي از حيث ايجاد انگيزه در مردم به فرزندآوري اثر مثبتي ندارد اگر منفي نباشد. فرزندآوري مساله امروز مردم نيست، بلكه مساله اصلي چيز ديگري است كه خود را در قالبهاي گوناگون از جمله نااميدي، مهاجرت از كشور و عدم مشاركت سياسي و انتخاباتي و همچنين در موضوع فرزندآوري و كاهش ازدواج نشان داده است. به عبارت ديگر اگر از مساله فرزندآوري فراتر نرويم، امكان حل هيچ مسالهاي از جمله فرزندآوري وجود ندارد.
آنچه دبير محترم ستاد ملي جمعيت گفتند اين بود كه 77.7 درصد زوجها تمايلي به فرزندآوري ندارند. اين گزاره در كليت خود درست است ولي اين به منزله نفي فرزندآوري از سوي آنان نيست. اگر به جزييات پاسخهاي بعدي آنان مراجعه شود، متوجه ابعاد واقعي ماجرا ميشويم. در درجه اول اين پاسخ ناظر به سوالي است درباره تمايل به فرزندآوري در حال حاضر و نه بهطور دايمي. پس بخش مهمي از آنان پاسخ طبيعي دادهاند، زيرا به تعداد كافي، ۲ يا ۳ و بيشتر فرزند دارند و ديگر نيازي نميبينند كه فرزند بياورند. اين تحقيق از زنان تا ۵۰ سال انجام شده است. بخشي نيز مشكلات ديگري از جمله بيماري دارند كه عدم رغبت آنان به فرزندآوري طبيعي است. در ادامه و از آنان كه در حال حاضر تمايلي به فرزندآوري ندارند پرسيده شده كه آيا ممكن است در سه تا پنج سال آينده به اين كار تمايل پيدا كنيد؟ ۴۱ درصد پاسخ مثبت دادهاند كه رقم بسيار بالايي است و فقط ۵۲ درصد آن را منتفي دانستهاند. بنابراين اگر اين رقم را با رقم افراد متمايل به فرزندآوري جمع كنيم، نزديك به حدود ۶۰ درصد زوجها تمايل به فرزندآوري را ابراز داشتهاند. پس چرا اين اتفاق رخ نميدهد؟ اصل مساله همين است. ۴ علت اصلي كه بيش از دوسوم تا حدود ۹۰ درصد افراد براي عدم تمايل به فرزندآوري به آن اشاره كردهاند چنين است: نگران تأمين آينده فرزندان جديد هستيم (۸۷ درصد موافق)، آوردن فرزندي ديگر مشكلات اقتصادي زندگي ما را افزايش ميدهد (۸۱ درصد)، براي آوردن فرزندي ديگر درآمد كافي نداريم (۷۹ درصد)، چون براي آوردن فرزندي ديگر مسكن و فضاي مناسبي نداريم (۷۳ درصد). پس از اينها دلايل ديگر مثل بالا بودن سن، فاصلهگذاري ميان فرزندان، مشكلات شغلي، اختلافات خانوادگي، ترس از زايمان و... در رتبههاي پاييني قرار ميگيرند. كساني كه دلشان هيچ بچهاي نميخواهد فقط 1.4 درصد هستند و ميانگين تعداد فرزند مطلوب از نظر پاسخگويان 3.2 كودك است. نكته بسيار مهم اين است كه تمايل به فرزندآوري در سال ۱۳۹۵ برابر ۳۲ درصد بوده، اكنون به ۲۲ درصد رسيده كه خيلي كم شده است. در مقابل مردم در پاسخ به اين پرسش كه آيا در سه يا پنج سال آينده تمايلي به فرزندآوري داريد، در سال ۱۳۹۵، برابر ۲۵ درصد بوده ولي در بهمن ۱۴۰۳ (آخرين مطالعه) به ۴۱ درصد ميرسد. يعني مشكل در تمايل به فرزندآوري نيست، شايد بيشتر هم شده باشد كه كمتر نشده است. مساله تشديد عوامل نگرانكننده است. در فاصله سالهاي ۱۳۹۵ تا ۱۴۰۳ عوامل موثر و مثبت بر تمايل به فرزندآوري تغييري نكرده و اين عوامل هميشه بوده است ولي عوامل كاهش تمايل و پشيمان شدن از فرزندآوري در اين فاصله زماني تشديد شدهاند. براي نمونه درصدهاي علل عدم تمايل به فرزندآوري در پژوهش زمستان ۱۴۰۳ در بالا گفته شد، آنها نسبت به سال ۱۳۹۵ كه عين همين پرسشها مطرح شده بود بدتر شدهاند؛
به ترتيب نگراني نسبت به آينده فرزند (۹ درصد)، افزايش مشكلات اقتصادي (۱۰ درصد)، عدم درآمد كافي (۱۱ درصد) و فقدان مسكن و فضاي مناسب (۱۴ درصد) بيشتر شده است، در مقابل پاسخ به داشتن تعداد فرزند كافي ۹ درصد كمتر شده است يعني نسبت به گذشته اعتقاد كمتري به كافي بودن تعداد فرزندان خود دارند. در واقع افراد بيشتري معتقد شدهاند كه فرزند كافي ندارند. بنابراين مساله اصلي اقتصادي است و نه هيچ چيز ديگر. البته با پيشرفت و توسعه گرايش به فرزندآوري كم ميشود ولي در ايران كنوني كاهش شديد فرزندآوري به دليل ركود و ضعف اقتصادي است. اين همان عاملي است كه حيات و بقاي ايران و تمدن ايراني را نيز تهديد ميكند، پس مساله اصلي فرزندآوري نيست، اين معلول است. مساله توقف توسعه اقتصادي است كه همهچيز ازجمله فرزندآوري را تهديد كرده است. اتفاقا مردم چندان هم به اين قانون فرزندآوري اهميت نميدهند. اين يك انحراف از سوي سادهانگاران اصولگرا است كه گمان ميكنند اينگونه ميتوانند خيال خود را راحت كنند و به تكليف خود عمل كردهاند. بنابراين تنها راهحل نجات كشور از وضعيت نادرست اقتصادي و قرار دادن آن در مسير توسعه و پيشرفت واقعي است. با پرداخت وام ازدواج و فرزندآوري هيچ مسالهاي حل نخواهد شد. آمارها نيز گوياي اين واقعيت است. اگر نميخواهيد يا نميتوانيد اين مساله را حل كنيد، پس بهتر است اتلاف منابع نيز نكنيد.