آرتروز بیماریای است که به مفاصل حمله میکند و نتیجه اش این میشود که بیمار نمیتواند مفاصلش را به راحتی تکان دهد.
شفا آنلاین:سلامت> آرتروز فکری بیماری است که وقتی به انسان حمله می کند، فرد قدرت خلاقیتش را از دست می دهد، دیگر نمی تواند نوآوری کند، همیشه مستاصل است و قادر به یافتن راه حل های جدید نیست.مغز هنوز هم این توانایی ها را دارد اما چون آرتروز گرفته قادر به تفکر و خلاقیت نیست و نمی تواند تمام قدرت خود را به کاربندد. به گزارش شفا آنلاین فرد مبتلا به آرتروز فکری در هر سن و سالی که باشد از فکر کردن و خلاقیت و آموختن رنج می برد، نمی تواند کتاب بخواند، نمی تواند برنامه های آموزشی و مفید را تماشا کند و دوست دارد در همین وضعیتی که هست بماند و خود را از هر حرکتی دور می دارد. در نتیجه کارها را طوطی وار انجام می دهد و درنهایت در "تله روزمره گی” گرفتار می شود.
وقتی از آموختن و مطالعه لذت نمیبریم. راه حلهای جدید را نمیپذیریم و میخواهیم راههای قدیمی را ادامه دهیم؛ وقتی خلاقیت و نوآوری جایی در زندگی ما ندارد. وقتی با چیزهای نو و آدمهای نو آشنا نمیشویم و… این موارد و موارد مشابه همه میتواند از عوارض آرتروز فکری باشد.
یعنی از فکرکردن بیزارم و کارهای روتین انجام میدهم. همیشه یک سری کارها را مکررا و از روی عادت انجام میدهم. این میتواند علائم آرتروز فکری باشد.
خوشبختانه اگر بخواهیم، بلافاصله میتوانیم آرتروز فکری را درمان کنیم؛ مثل آرتروز مفاصل نیست که علاج و دارویی نداشته باشد.
برای آرتروز فکری این تمرینها را به شما پیشنهاد میکنیم:
قبول کنید تا زمانی که زنده هستید و زندگی میکنید، باید مطالب جدید بیاموزید.
مثل اینکه انبردستی از نوجوانی داشتهاید و با آن خیلی کارها کردهاید.
اما حالا انبردستهای بهتری آمده و بهتر است. نمیتوانیم بگوییم من هنوز از همان استفاده میکنم. اگر برایت عزیز است، میتوانی آن را یادگاری نگه داری، اما نباید همچنان از همان مدل قدیمی استفاده کنی.
باید از چیزهای نو هم استفاده کنی.
اگر اتومبیلی داری که قدیمی است و ناراحتت میکند و به تعمیر نیاز دارد، میخواهی آن را نگه داری، نگهدار ولی یک ماشین جدید هم بخر. نگو ماشینهای جدید، خوب نیست. اینها حرفهایی است که برای مقاومت در برابر تغییر میزنیم.
همهی کسانی که از تغییر بترسند و دچار آرتروز فکری شوند، ازبین خواهند رفت. دنیا کارِ خودش را میکند. پس ضمنِ اینکه آدم علایقی دارد که باید به آنها توجه کند، باید تغییرات را بپذیرد. یکی از آن تغییرات، فرزندانمان هستند. اگر نمیتوانم با فرزندم عجین شوم، دلیلش الزاماً این نیست که او راه غلط میرود، شاید هم من راه غلط میروم. شاید من نمیخواهم پدیدههای جدید زندگی را بپذیرم.