ازدواج پلهای برای تکامل و رشد کردن است، اما اشتیاق برای تکامل باید ابتدا بخشی از اهداف هر یک از طرفین باشد و نه فقط یک تلاش و خواست یکطرفه، چراکه یک طرفهبودن آن موجب دردسر است.
شفاآنلاين>اجتماعي>زندگی مشترک و به تفاهم رسیدن اصلاً به معنای شبیه بودن به یکدیگر نیست، بلکه موفقترین زوجها آنهایی هستند که از تفاوتهای هم به نقطهای مشترک رسیده و از یکدیگر چیزهای مختلفی یاد گرفتهاند. رشدکردن هم به همین معناست. هدف از زندگی مشترک فقط ادامه دادن نسل نیست؛ نسلی که بدون رشد کردن گسترش پیدا کرده است فقط یک ژن بیفرهنگ خواهد بود. اولین مفهوم زیبای زندگی مشترک را هم میتوان در معنای همسر پیدا کرد. همسر فقط به معنای هم بالینی نیست. همسر یعنی کسی که فکر درون سر او با فکر درون سر من همسو است. ما هر دو فکر میکنیم و با هم به همسویی میرسیم.
به گزارش شفاآنلاين:سرعت بالای دنیای دیجیتال روی زندگی کاربران بیشماری تأثیر گذاشته است. آنها میخواهند هر کاری را با سرعت جلو ببرند و سریعاً نتیجه مطلوب را مشاهده کنند. باعث تأسف است انتظار توهمی آنها بدتر نتیجه را به تباهی میکشاند. هر کاری زمان مخصوص خود را نیاز دارد، به ویژه تصمیمگیری درباره مراحل زندگی همچون ازدواج که میتواند بسیاری از جنبههای زندگی ما را تحت تأثیر خود قرار دهد. ازدواج پلهای برای تکامل و رشد کردن است، اما اشتیاق برای تکامل باید ابتدا بخشی از اهداف هر یک از طرفین باشد و نه فقط یک تلاش و خواست یکطرفه، چراکه یک طرفهبودن آن موجب دردسر است. کسی که نتواند برای خوشبختی و تکامل خود قدمی بردارد هرگز نمیتواند موجب تکامل دیگری شود.
ازدواج ترسناک نیست ولی...
ازدواج ترسناک نیست، اما با تصمیمات اشتباه میتواند ترسناک شود. ازدواج پیچیده نیست، اما به خاطر عدم شناخت کافی میتواند به یک هزار تو تبدیل شود. طبیعی است که شما هرگز نمیتوانید یک نفر را به طور کامل بشناسید. چون تا نسبت به ابعاد شخصیتی خود آگاهی نداشته باشید هرگز نخواهید توانست طرف مقابل خود را تحلیل کنید و برای ازدواج باید به تمامی شخصیت خود و به نیمی از شخص مقابل اشراف پیدا کرده باشید. ازدواج عجیب و غریب نیست، اما باید روحیه ماجراجو و کنجکاوی داشته باشید تا بتوانید ابتدا جهان درون خود و سپس خیلی از ویژگیهای طرف مقابل را کشف کنید. اینکه فقط او را دوست داشته باشید، کافی نیست. اگر فقط به این دلیل زندگی مشترک را آغاز کردید، باید بگوییم که وارد ترسناکترین، پیچیدهترین و عجیبترین مرحله زندگی خود شدهاید.
عشق در امتداد شناخت
علاقه داشتن خیلی زیباست، اما کافی نیست. علاقهای که از سر آگاهی نباشد فقط یک توهم است و توهم هم روزی به پایان میرسد، همچون خواب. یک روز از خواب بیدار میشوید و میبینید با تصمیم اشتباه و عجولانه خود دو زندگی را هدر دادهاید. عشق در امتداد شناخت قرار دارد و شناخت موجب آگاهی میشود و قطعاً این آگاهی باید از خود ما شروع شود. زندگی مشترک یعنی ترکیب دو دنیای متفاوت و رسیدن به مرزی مشترک که به آن تفاهم گفته میشود؛ تفاهم به معنی شباهتهای فراوان نیست بلکه تفاهم یعنی فهم تفاوتها و این یعنی شناخت و آگاهی. اصلاً از شناخت برداشت افراطی نداشته باشیم. ما هرگز نمیتوانیم یک نفر را به طور کامل بشناسیم، اما میتوانیم آگاه باشیم و تفاوتهای خود و او را درک کنیم و این یعنی شناخت واقعی که آهستهآهسته حاصل میشود. البته از این غافل نشویم که تا نسبت به خود آگاهی نداشته باشیم هرگز نسبت به دیگری هم آگاه نخواهیم بود.
ازدواج، داستان فانتزی نیست
انسانی که نتواند با خود روبهرو شود و خود را کشف کند، چگونه میتواند ادعا کند که شریک زندگی خود را میشناسد. انسانی که خود را دوست نداشته باشد چگونه میتواند به کسی که او را «عشقم» مینامد، عشق بورزد. انسانی که یاد نگرفته است تکیه گاه خود باشد و در هیچ شرایطی خود را تنها نگذارد به طور قطع کنار دیگری هم نخواهد ماند. ازدواج فقط مرحلهای برای تکامل است؛ ازدواج هرگز به معنی خوشبختی کامل نیست. خوشبختی باید در دیدگاه هر یک از طرفین باشد. ازدواج کردن مانند داستانهای فانتزی نیست که شاهزادهای سوار بر اسب سپید بیاید و دختری را خوشبخت کند. دنیای واقعی هرگز مانند قصهها نیست. پر کردن مغز دختران و پسران با چنین فانتزیهایی اشتباه است. چرا یک پسر باید خود را برتر از شریک زندگی خود بداند یا دختری خود را کمتر از همسرش بداند و خوشبختی را در دستهای کسی غیر از خود ببیند؟
خوشبختی هر کسی تنها در دستهای خود او است. وقتی یک انسان به معنای واقعی خوشبختی در کنار خود رسیده باشد میتواند مزه آن را به دیگری هم بچشاند. زمانی که تلاش برای خوشبختی یک همقدمی دو نفره باشد آن وقت زندگی مشترک به بستری مناسب برای ریشه دواندن و ثمر بخشیدن تبدیل میشود. هیچ چیز پیچیدهای در ابتدای امر وجود ندارد بلکه خود ما مسیر را پیچیده میکنیم. مسیر تفاهم یک جاده مستقیم است، اما ما با کج فهمی آن را به هزارتویی با هزاران کوچه و خیابان فرعی و بن بست تبدیل میکنیم. همه چیز ساده است. فقط نباید انتظارات بیهوده داشته باشیم. نباید از دیگری بخواهیم که ما را درک کند بدون اینکه خودمان قدمی برای درک کردن برداشته باشیم. هر دوی ما میخواهیم در کنار هم رشد کنیم و رشد کردن آسان نیست. نباید خودمان را همیشه به حق بدانیم و دیگری را مقصر. در این دنیا هیچ تعریف دقیقی از اشتباه و غلط وجود ندارد. فقط کافی است انسان باشیم و تفاوتها را درک کنیم.
از همسری به همسویی برسیم
زندگی مشترک و به تفاهم رسیدن اصلاً به معنای شبیه بودن به یکدیگر نیست، بلکه موفقترین زوجها آنهایی هستند که از تفاوتهای هم به نقطهای مشترک رسیده و از یکدیگر چیزهای مختلفی یاد گرفتهاند. رشدکردن هم به همین معناست. هدف از زندگی مشترک فقط ادامه دادن نسل نیست؛ نسلی که بدون رشد کردن گسترش پیدا کرده است فقط یک ژن بیفرهنگ خواهد بود. اولین مفهوم زیبای زندگی مشترک را هم میتوان در معنای همسر پیدا کرد. همسر فقط به معنای هم بالینی نیست. همسر یعنی کسی که فکر درون سر او با فکر درون سر من همسو است. ما هر دو فکر میکنیم و با هم به همسویی میرسیم. اگر فکر درون سر دیگری را نتوانید بفهمید، هرگز نمیتوانید با او همسر باشید. این همسری و همسویی یعنی رسیدن به زمینی مشترک که میتواند زمینی برای بناکردن خانه عشقمان باشد. چه زیبا میشود وقتی دو مسیر متفاوت با یکدیگر به نقطهای عطف میرسند و همسو میشوند. آنوقت حتی بحثکردنها و قهرکردنها و اختلافنظرها هم زیبا به نظر میرسند. چون قرار است در انتهای این بالا و پایینها یک مسیر هموار را در کنار هم تجربه کنند، اما اگر در اختلافنظرها هیچ درک تفاوتی وجود نداشته باشد، پس هیچ زمین همواری هم پیدا نمیشود.
خودت را خوشبخت کن تا او را خوشبخت کنی
زندگی مشترک قرار نیست برای شما تمام مسیرها را فرش کند، بلکه باید یاد بگیرید به پای صبر و حوصله خود کفشی آهنی بپوشانید و با هم دور تا دور هفت شهر عشق را طی کنید. سعی نکنید ابتدای ازدواج خود را با اصطلاحهایی مانند اسبسفید، لباسسفید و کفنسفید گول بزنید. هیچچیز در این زندگی قابل پیشبینی نیست. هیچ سیاه و سفیدی هم وجود ندارد. اگر قرار باشد از ابتدای مسیر خود را در گروه سفیدها قرار دهید پس او را به سیاهی کشیدهاید و برعکس. باید در کنار هم رنگهای بسیاری را تجربه کنید و نه فقط سیاه و سفید که آن وقت ترکیب شما چیزی جز خاکستری نیست و خاکستری رنگ ابهام است. تو باید با او ترکیب شوی و ما به وجود بیاید، اما هرگز فراموش نکنید که ابتدای مسیر باید هدف خود را مشخص کرده باشید و بدانید برای چه هدفی میخواهید با او ترکیب شوید. اگر فقط برای فرار از تاریکیهای تنهایی خود دست به ازدواج بزنید باید بدانید که تنهاتر خواهید شد. باید با خودتان روبه رو شوید و بدون ابهام جلو بروید. وقتی یک معادله گنگ باشید هرگز با او به جوابی مشخص نخواهید رسید. پس بدون ترس از روبه رو شدن با خود واقعی تان این مسیر را آغاز کنید. همه چیز با آگاهی زیباتر است. پس بیاییم ابتدا خودمان را خوشبخت کنیم، بعد انتظار خوشبختی از دیگران داشته باشیم.روزنامه جوان