بیمارستان مسیح دانشوری این بار هم میزبان فرشتهای بود که با رفتن خود زندگی را به 5 بیمار نیازمند بخشید. نوید حنیسهپور جوان 21 ساله اسلامشهری که در سانحه تصادف مرگ مغزی شده بود با رضایت پدر و مادر و اهدای اعضای بدنش لبخند را بر چهره درد کشیده 5 بیمار نیازمند نشاند

شفاآنلاین>سلامت> ایثار و فداکاری درس بزرگی بود که نوید آموخته بود. درسی که خط به خط آن را با همه وجود یادگرفت و آن را با بخشش اعضای بدن معنا کرد. نوید فقط 21 بهار را پشت سرگذاشته بود اما یک سال قبل از مرگ تصمیم گرفت داوطلب اهدای عضو شود تا در لحظهای که باید خانواده تصمیم بزرگی میگرفت با دیدن کارت اهدای عضو عاشقانه اعضای بدن تنها فرزندشان را به بیماران نیازمند اهدا کنند.به گزارش شفاآنلاین، بیمارستان مسیح دانشوری این بار هم میزبان فرشتهای بود که با رفتن خود زندگی را به 5 بیمار (Patient)نیازمند بخشید. نوید حنیسهپور جوان 21 ساله اسلامشهری که در سانحه تصادف مرگ مغزی شده بود با رضایت پدر و مادر و اهدای اعضای بدنش لبخند را بر چهره درد کشیده 5 بیمار نیازمند نشاند.امیر حنیسهپور پدر نوید درحالی که از کار بزرگ پسرش با افتخار یاد میکند گفت: یک سال قبل نوید بدون اینکه من و مادرش اطلاع داشته باشیم داوطلب اهدای عضو شده بود. او تنها فرزند ما بود و میدانست اگر من و مادرش از این موضوع باخبر شویم شاید ناراحت بشویم.بسیار مهربان و نکته سنج بود و همه دوستانش او را به خوشاخلاقی و فروتنی میشناختند. از همان دوران نوجوانی عاشق کمک کردن به دیگران بود و میگفت اگر بتوانم به دوستان و اطرافیان کمک کنم از آن دریغ نخواهم کرد.وی ادامه داد: او تنها فرزند ما بود و آرزوهای زیادی برای او داشتیم. قرار بود بعد از تعطیلات(Holidays)نوروز به خدمت سربازی برود. روز حادثه همراه یکی از دوستانش به کافی شاپ در خیابان دانشگاه رفته بود.ساعتی بعد وقتی از آنجا بیرون آمدند خودرویی با سرعت آنها را زیر گرفت و متواری شد. خبر این حادثه را از زبان پدر دوست نوید شنیدم. او در تماس با من گفت میلاد و نوید تصادف کردهاند و آنها را به بیمارستان سعیدیه منتقل کردهاند.از شنیدن این خبر شوکه شدم وخودم را به بیمارستان رساندم. همان جا وقتی وضعیت نوید را دیدم احساس کردم او رفتنی است. خوشبختانه میلاد آسیب زیادی ندیده بود ولی ضربه شدیدی به سر نوید وارد شده بود. راننده متواری سه روز بعد از حادثه خودش را تسلیم پلیس کرد.پسرم را به بیمارستان لقمان حکیم منتقل کردیم و دو روز بعد پزشکان به ما اعلام کردند نوید بر اثر شدت زیاد ضربه وارد شده به سرش مرگمغزی شده است.در آن لحظات دنیا روی سر من و همسرم خراب شد. وقتی پزشکان پیشنهاد اهدای اعضای بدن نوید را دادند نمیدانستیم چه تصمیمی بگیریم. اما وقتی خبردار شدیم که او یک سال قبل داوطلب اهدای عضو شده و کارت آن را نیز گرفته است ما هم به تصمیم او احترام گذاشتیم و آخرین خواستهاش را برآورده کردیم. با رضایت من و مادرش او را به بیمارستان مسیحدانشوری منتقل کردند و ساعتی بعد قلب، کبد، کلیهها و نسوج او به 5 بیمار نیازمند اهدا شد. او عاشقانه رفت و کار بزرگی کرد.
دوست داریم با کسی که قلب نوید در سینه او میتپد و ضربان زندگی در وجودش جاری است دیدار داشته باشیم تا با شنیدن صدای تپشهای قلب او دلتنگی مان کم شود.