به گزارش شفا آنلاین،خانواده مارسي بوردرز اين هفته مرگ او را روي فيسبوک اعلام کردند.
بوردرز
که در زمان حملات 11 سپتامبر 28 ساله بود تازه يک ماه بود که شغلي در
بانک آمريکا در طبقه هشتادويکم برج شمالي مرکز تجارت جهاني نيويورک به دست
آورده بود.
هنگاميکه
پرواز امريکن ايرلاينز 11 به ساختمان برخورد کرد، او بهجاي آنکه به دستور
سرپرستش پشت ميز کارش بماند، خود را به هر زحمتي بود به خارج از ساختمان
رساند و به خيابان پرآشوب وارد شد که ابري از غبار آن را پوشانده بود و پر
از افراد زخمي بود که به دنبال راه فراري ميگشتند.
هنگاميکه
برج شمالي پس از برخورد هواپيما فروريخت، او در ساختمان اداري مجاور پناه
گرفت و در آنجا بود که ستان هوندا، عکاس خبرگزاري فرانسه، عکسي
بهيادماندني از او گرفت که سرتاپا در لايه عظيمي از خاکستر پوشيده بود و
اين عکس باعث شد او لقب «بانوي غبارآلود» را بگيرد.
او خبري از اين عکس نداشت تا هنگاميکه مادرش به او تلفن زد و گفت عکس او را ديده است.
در
عکس هوا سنگين به نظر ميرسيد و بوردرز آشفته با ابري از غبار پوشيده شده
بود و نور زرد فلورسنت غريبي روشنايي پسزمينه را ايجاد کرده بود.
اين عکس در فهرست قويترين 25 تصوير مجله تايم قرار گرفت و به نماد مشکلاتي درآمد که او پسازاين حملات گرفتار آنها شد.
مايکل، برادر مارسي، ضمن تقاضاي دعاي مردم، بر روي فيسبوک نوشت: «نميتوانم باور کنم که خواهرم از ميان ما رفته است.»
بوردرز پس از حملات در گردابي دهساله از افسردگي عميق، اعتياد به الکل و مواد روانگردان، فرورفت، اما درنهايت بهبود يافت.
او پيشنهادهاي مکرر بانک امريکا براي انتقالش را ناديده گرفت و درنهايت شغلش را در آنجا از دست داد.
او
بيشتر اوقات را در آپارتمان دواتاقخوابهاش در يکي از فقيرترين بخشهاي
محله بايون، يک مجموعه خوابگاهي در نيوجرسي در بالاتراز پلي در منهتن در
انزوا گذراند.
من هنوز در ترس زندگي ميکنم
چيزي درون ذهن او پسازآن روز سرنوشتساز مرده بود.
او
در مصاحبهاي خودماني در مارس 2012 گفت: «من هنوز در ترس زندگي ميکنم.
نميتوانم به بودن در آنجاها، جاهايي که هدف قرار گرفت، پلها، تونلها و
ايستگاههاي مترو فکر کنم.»
«پدر دخترم او را از من گرفت. من که نميتوانم از خود مراقبت کنم، از او هم نميتوانم مراقبت کنيم.»
يخچالش خالي بود. تلويزيونش مدتها بود که خاموش مانده بود.
او
ميگفت: «من عادت داشتم کلي تلويزيون نگاه کنم و تلويزيون هيچوقت خاموش
نبود. اما حالا ميترسم که حادثهاي که در يک جاي ديگر اتفاق افتاده است،
در اينجا هم رخ دهد. همه اخبار درباره خشونتهاست... بنابراين تماشاي
تلويزيون را ول کردم.» بوردرز زماني براي غذا به مادرش متکي بود و هيچکس
در ماههاي پس از حملات با او تماس نگرفت، درحاليکه عکسش همه دنيا را
درنورديده بود.
هيچ
سازمان امدادي به او کمک نکرد و هيچکس به او نگفت که خدمات رواندرماني
بهطور رايگان براي بازماندگان حادثه 11 سپتامبر 2009 در دسترس است.
او ميگفت: «من اساساً هيچچيز ندارم. داخل خانه ميمانم. اينجا احساس امنيت ميکنم.»
«احساس
ميکنم که بايد در آن حادثه کشته ميشدم، تا دخترم پولي از اين راه به دست
ميآورد. گاهي فکر ميکنم که شما بايد همسر يک آتشنشان يا پليس باشيد تا
پول بهدست آوريد. اين وضعي بسيار افسردهکننده است. گاهي شما آماده خودکشي
ميشويد.»
بوردرز
در سال 2011 به يک برنامه توانبخشي وارد شد و گفته است که اخبار مرگ
اسامه بنلادن، رهبر القاعده، به او ياري رساند که آرامشش را به دست آورد و
از ضربه عاطفياش بهبود يابد.
خانواده او گفتند که او يک سال با سرطان دستوپنجه نرم کرد.
او
پس از تشخيص سرطان، در مصاحبهها گفت احتمالاً قرارگيري در معرض
آلايندههاي شيميايي خارجشده از فروريختن مرکز تجارت جهاني نقشي در بيماري
او داشته است.
او در مصاحبهاي گفت: «با خود ميگويم، آيا اين حادثه بود که باعث تحريک رشد سلولهاي سرطاني در من شد؟ من قطعاً به اين موضوع باور دارم، زيرا من هيچ بيماري نداشتم. نه فشارخون بالا، نه کلسترول بالا و نه ديابت.»